گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، فرانک آرامی؛ تابش مستقیم آفتاب از روبه رو چشمان بازم را نیمه بسته می کرد، کوچه تنگ با دیوارهای کوتاهِ کاهگلی، زمین خاکی و شدت گرما تحملم را ذره ذره آب می کرد، صدای خنده چند کودک را شنیدم، کمی جلوتر، هفت کودک با بلوزهای ضخیم، آستین های کوتاه و شلوار خاکی را دیدم که توپ بازی می کردند آفتاب سوختگی پوست صورت، زمختی و تَرَک تَرَک های پوست دست و سیاهی دور ناخن ها، دستان ظریف کودکانه یشان را مردانه کرده بود، کنار همان دیوار کاهگلی که بچه ها بازی میکردند چهار مرد بلند قد و لاغر اندام به ردیف نشسته، سرها پایین و جلوی چشم بچه ها مواد مخدر مصرف می کردند.
اینجا وقتی بچهها به دنیا میآیند بزرگترها و الگوهایشان می شود همین معتادان خم شده ی کنار دیوارهای کاهگلی. بچهها را با خود همراه کردم به سمت حسینیه کوچک محله رفتیم، وارد حسینیه شدیم، کف پایم با هرگام سختی و زبری فرش کهنه حسینیه را لمس می کرد، گوشه حسینیه نشستیم، زهرا دختر بچه ای با لباس صورتی پولک دوزی شده سمت راستم نشسته بود و درحالی که با چشمان پر از ذوق و پرسوالش به من لبخند می زد آستینهای کوتاه لباسش را مدام تا مچ دست های آفتاب سوخته اش پایین می کشید.
اما آن طرف حسینیه کمی دورتر از ما پسربچه ای گوشه دیوار کز کرده بود، او با ما همراه نشده بود، اسمش علی بود از نگاه تیز و پر از اشک و چهره درهمش فهمیدم که باهوش است چون او حالا فهمیده بود که من در میان آنان غریبه ای بیش نیستم، مشغول بازی با بچه ها شدم، سرگرم که شدند از جای خود بلند شدم و به سمت علی رفتم روبرویش نشستم، جهت چشمانش پایین بود، به من اعتنایی نداشت، سلام کردم، با چشمانی که لایه ای از اشک جلوی آن را گرفته بود و با صدایی که غرق در یک بغض ریشه دار بود به من نگاه کرد و گفت: تو کی هستی؟ چرا ادای آدم مهربونا را در میاری؟ دستش را گرفتم، زمختی پوست دستان کودکانه اش را که با دستان صاف و نرم خودم حس کردم، دلم لرزید، با علی نزدیک ۲ ساعت حرف زدم، بعد بغض ریشه دارش ترکید و مثل کسی که تازه پناهگاهی برای خود پیدا کرده سرش را فورا روی شانه هایم گذاشت و فقط گریه کرد.
اینجا محله جوی آباد اصفهان است. اما در آن سو، در منطقه زینبیه اصفهان پسربچه ای لاغر اندام با موهای مشکی که پر از خاک و گچ بود به نام محمد باقر در کلاس هفتم به عنوان نخبه آن محله شناخته شده بود، کسی که در پایه هفتم مدرک نخبگی گرفته بود اینک مجبور به کار کردن بود، محمدباقر کار میکرد، او هر روز سر سطلهای زباله روی انگشتان پاهایش می ایستاد تا بتواند سرش را درون سطل های زباله خم کند تا با زباله هایی که جمع می کند بتواند پازل زندگی خود و خانواده اش را تکه تکه بسازد.
این تنها روایتِ کوچکی از زندگیِ مصیبت بارِ فرزندانِ ایران در مناطق محروم است، این مسئله جایی نگران کننده میشود که متوجه میشویم، بر اساس پژوهشهای آماری که درباره توسعه یافتگی و برخورداری شهرستان های ایران انجام شده ۶۴ شهرستان در گروه شهرستان های نسبتاً محروم قرار گرفته اند که در این بین، سرو آباد، رشتخوار،کلات، ایرانشهر، چالدران و جاسک وضعیت مطلوبی ندارد همچنین ۱۳ شهر نیز در گروه شهرستانهای محروم قرار دارند که، ثلاث و باباجانی، کوهرنگ، مزجان، خاش، زهک، عنبرآباد، چابهار، کنارک، سراوان، نیشکر، قلعه کنج، رودبار جنوب و سرباز از جمله این شهرهاست که وضعیت مطلوبی ندارند، این شهرستان ها در قسمت جنوب شرق کشور در استانهای سیستان و بلوچستان و کرمان واقع شده اند که در هر یک از این شهر ها کودکانی رشد و پرورش می یابند که ممکن است وضعیت تربیتی و آموزشی آنها در معرض خطر باشد.
مسئله اعتیاد فرزندان در مناطق محروم
در مناطق محروم کشور به دلیل برخودار نبودن افراد از امکانات اولیه زندگی، شرایط بد اقتصادی، آسیب های شدید در کمین فرزندان این مناطق نشسته است. در یک پژوهش که درباره عوامل موثر در مصرف و شیوع مواد مخدر در بین جوانان روستایی استان اصفهان صورت گرفته است مشخص شد عوامل و زمینه های تشدید گرایش به مواد مخدر به ترتیب عبارتند از: بیکاری ۷۵ درصد ،دسترسی آسان و فراوان ۶۷ درصد اختلافات خانوادگی ۵۱ درصد، مشکلات روحی و عاطفی ۴۷ درصد و اعتیاد والدین ۲۵ درصد در شکلگیری این معضل موثر هستند.
دکتر اصغر کیهان نیا روانشناس بالینی در گفتوگو با ایسنا درباره شکل گیری اعتیاد در میان کودکان و جوانان بیان کردند احتیاجات اولیه فرزندان همچون لباس و خوراک امری ضروری است و اگر تامین نشود فرزندان دچار سرخوردگی میشوند و احساس بی پناهی و قربانی بودن می کنند و فکر می کنند کسی حامی آنها نیست لذا مستعد مصرف مواد مخدر برای انحراف از دردی که دارند می شوند. به علاوه خانواده متشنج، اعتیاد والدین، شرایط بد اقتصادی، حاشیهنشینی و خانواده های پرجمعیت، خانوادههایی هستند که در آنها به کودکان رسیدگی کامل نمی شود.
بر اساس تحقیقات انجام شده یکی از عوامل عمده اعتیاد فرزندان وجود پدر معتاد در خانواده است که تاثیر فراوانی بر گرایش فرزندان به اعتیاد دارند، در بررسی های انجام شده ۱۴/۵۸ درصد از معتادان مورد مطالعه تحت تاثیر وجود افراد معتاد در خانواده به اعتیاد روی آورده اند.
مسئله آموزش در مناطق محروم
دانش آموزان مناطق محرومی که قبل از آموزش مجازی از داشتن کلاس های استاندارد، معلمان کافی، سیستم های گرمایشی و سرمایشی محروم بودند، اینک با وضعیت بدتری مواجه هستند و به دلیل فقر و مشکلات اقتصادی در این مناطق از داشتن گوشی های هوشمند و یا اینترنت محروم هستند.
طبق گفته مسئولان آموزش و پرورش ۶۰ درصد دانشآموزان به شبکه شاد متصل و ۴۰ درصد به دلایل مختلف از حضور در کلاس درس مجازی جا مانده اند این در حالی است که دانشآموزان برخی از مناطق محروم حتی تلویزیون هم ندارند بنابراین داشتن گوشی های هوشمند و شبکه شاد برای آنها افسانه و آرزویی بیش نیست.
طبق اظهارات مجید یزدان پناه مدیر کل آموزش و پرورش استان کرمانشاه؛ ۸ درصد یعنی ۳۰ هزار دانش آموز در این استان به برنامه شاد دسترسی ندارند که این ۸ درصد در مناطق روستایی محروم زندگی می کنند. به گفته مسئولان ۳۰۰ روستای این استان امکان برخورداری از اینترنت را ندارند و بسیاری از دانشآموزان در این مناطق بلاتکلیف مانده اند، به طوری که آن ها برای دسترسی به اینترنت گاهی مجبور به طی کردن مسافت های طولانی برای رسیدن به جای مرتفع یا قله ها میشوند. در سیستان و بلوچستان نیز وضعیت مشابه است به طوری که ۴۰۰ هزار دانشآموز در این استان به آموزش مجازی دسترسی ندارند.
اما در این بین کمک های مالی مردم و خیرین به این مناطق، اهدای گوشیهای هوشمند و تبلتها، اعزام نیروها و گروه های جهادی به این مناطق برای آموزش دانش آموزان و کمک رسانی به این مردم کمی از درد های عمیق این مردم و دانش آموزان کاسته است اما باید توجه داشت که این اقدامات هرچقدر هم که زیاد باشند تنها یک مسکن موقت برای درمان این مشکلات هستند، فرزندان این مناطق آینده سازان ایران زمین خواهند بود جدی ترین کار برای محافظت از این سرمایه ها و تربیت آنها تحقق و گسترش عدالت همه جانبه در جامعه خواهد بود.
فرانک آرامی - دانشجوی دبیری الهیات دانشگاه فرهنگیان اصفهان
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.