گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، مهران همراهی؛ امروزه حافظه تاریخی تبدیل به یکی از مهجورترین مفاهیم اجتماعی-سیاسی در جامعه ایرانی شده است. بخش زیادی از بدنه اجتماعیِ غیر ایدئولوژیک، که براساس یافته های روانشناسی سیاسی نقش موثری در به قدرت رسیدن یا نرسیدن گروه های سیاسی ایفا میکنند، تحت تاثیر فریب های رسانه ای و انتخاباتی قرار گرفته و فارغ از آنکه هزینه این تبلیغات شیک و مخدر، از استعمال جیب همان مردم حاصل شده است، دومینوی تاثیر و تاثری بین مردم و نخبگان شکل میگیرد که تنها بازندهاش، خود مردم هستند. در این میان، فقط تاریخ و تجربه تاریخی است که میتواند به مثابه گلوگاه معرفت سیاسی عمل کند و دستاویزی باشد برای اقناع مردم.
حال آنکه تجربیات تاریخی مدتهاست که در زیر غبار اخبار روز، مچاله شده و تاریخ، تبدیل به واژۀ مهجورِ تکیهزده بر قفسۀ کتابخانهها گشته است. در شماره اول سلسه نگاره هستهای به بررسی پرونده هستهای ایران تا سال ۸۴ با عنوان التماس هستهای پرداختیم. در این شماره، به تبیین برگی از تاریخ هستهای جمهوری اسلامی ایران خواهیم پرداخت که تجربه متفاوتی از مفهوم مذاکره را برای ما متذکر میشود.
تیم جدید مذاکرات در سودای تفکر قدیم؛ علی لاریجانی
در شماره اول هسته ای، دربارۀ تمنای تیم مذاکره کننده ایرانی در محافل بینالمللی برای اعتمادسازی جهانی صحبت کردیم. بعد از آنکه تیم مذاکرهکننده با عدم پایبندی تروئیکای اروپایی بر تعهدات خود مواجه شد و همچنین، بعد از انتقادهایی که مقام معظم رهبری نسبت به سیاست های سازشکارانه دولت خاتمی مطرح نمود، بالاخره تیم ایرانی تصمیم گرفت تا در ارديبهشت ۱۳۸۴ به تعليق فعاليتهاي هستهاي خود خاتمه دهد. بدین ترتیب، دولت اصلاحات به کار خود پایان داد و محمود احمدی نژاد سکان اداره کشور را در دست گرفت. با پایان کار دولت هشتم، دولتی جدید با رویکردهای متفاوت در ایران روی کار آمد.
محمود احمدینژاد از همان روزهای اول موضعی متفاوت از دولتهای قبل در زمینه سیاست خارجه اعلام کرد و همین امر باعث شد تا طرف مقابل، از بخشی از مواضع قبلی خود کوتاه بیاید. در همان ابتدا، او علی لاریجانی را به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی معرفی کرد. لاریجانی در تمام دورانی که به عنوان عضو ارشد تیم مذاکره کننده شناخته میشد، همان پیشۀ حسن روحانی، یعنی تیم مذاکره کننده قبلی را در پیش گرفت و سعی در جلب اعتمادی داشت که کسی نمیدانست چه زمانی ممکن است جلب شود.
پس از اثبات ناکارآمدی اروپا و بی فایده بودن مذاکرات و اعتمادسازی های صورت گرفته، جمهوری اسلامی ایران در نامه ای به آژانس بین المللی انرژی اتمی، تصمیم خود را به از سرگیری فعالیت تأسیسات «یو سی اف» اصفهان اعلام کرد. این نامه پس از ارائه تاریخچه ای از پرونده هسته ای کشور، استدلال میکند که ایران پس از انجام همه اقدامات اعتمادساز و نشان دادن حداکثر حسن نیت از خود، به اعمال حقوق خود در چارچوب معاهده «ان پی تی» روی آورده است. اما با فشار آمریکا و با رأی اکثریت کشورهای غربی، در حالی که غیرمتعهدها رأی ممتنع دادند، شورای حکام پرونده ایران را به شورای امنیت سازمان ملل فرستاد. این اقدام در بهمن ۸۴ پاسخ تهران، یعنی بازگشایی تأسیسات نطنز و اراک را در پی داشت.
در بهار ۸۵ اعلام شد که ایران به چرخه غنی سازی اورانیوم در تأسیسات نطنز دست یافته و این نخستین دستاورد مقاومت بود. به همین دلیل، چهار ماه بعد، شورای امنیت مفتضحترین قطعنامه تاریخ این سازمان بین المللی را صادر کرد و برای فعالیت هسته ای به ایران اولتیماتوم داد. این نکته نیز حائز اهمیت است که در تمام این مدت مقاومت، علی لاریجانی نقش پلیس خوب را ایفا میکرد و چندان تمایلی به شیوه جدید مذاکرات نداشت. در سال ۱۳۸۵، کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، طرحی متفاوت را به رئیس جمهور ارائه کرد که مبنای آن، تلاش برای جلب همکاری موثر ایران برای کنترل اوضاع عراق در ازای مجموعه ای از امتیازات بود.
این نکته حائز اهمیت است که تا به این زمان و حتی چند سال بعدتر، آمریکا به هیچوجه حاضر به مذاکره با ایران نشده بود و امتیازات خود از ایران را از طریق تروئیکای اروپایی دنبال میکرد. بدین ترتیب، خاویر سولانا، مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا، بسته پیشنهادی ایالات متحده را رسماً به علی لاریجانی ارائه کرد. مطابق بسته پیشنهادی، اگر جمهوری اسلامی غنیسازی اورانیوم را متوقف و بر سر عراق (که آمریکا در آن درگیر بود) همکاری میکرد، نیروگاه های پیشرفته آب سبک در اختیار تهران قرار میگرفت و سانتریفیوژهای تحقیقاتی ایران فعال میماند؛ این در حالیست که آمریکا در دوره دولت اصلاحات، حاضر به پذیرش فعالیت این سانتریفوژها نشده بود. آمریکا، همچنین با حرکت به سمت لغو تحریمهایی که تا آن زمان علیه ایران وضع شده بود، سیاست تغییر حکومت را کنار میگذاشت.
به دنبال گفتوگوهای طرفین بر سر این بسته پیشنهادی، قرار شد که علی لاریجانی در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک حضور یابد و توافق با ایران، در جلسه ای با حضور وزرای امور خارجه سه قدرت اروپایی، چین، روسیه و آمریکا نهایی شود. اما برخلاف وسوسهانگیز بودن طرح آمریکایی که تیم علی لاریجانی را به مانند تیم حسن روحانی تخدیر کرده بود، محمود احمدینژاد علاقه ای به تکرار خاطرات هستهای دوران خاتمی نداشت. در نتیجه، سفر هماهنگشده علی لاریجانی به نیویورک اساساً صورت نگرفت و به جای او، محمود احمدی نژاد بود که در مجمع عمومی سازمان ملل خبر ساز شد. احمدینژاد بعد از بازگشت به ایران، با توجه به اختلاف نظری که با علی لاریجانی داشت، بعد از استعفای علی لاریجانی، سعید جلیلی را به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی معرفی کرد.
مقاومت هسته ای؛ سعید جلیلی
اکنون نوبت سعید جلیلی بود تا در نبرد سیاسی دیپلماتیک با غرب به میدان برود. سعید جلیلی دانش آموخته دانشگاه امام صادق است که از سال ۱۳۸۶ تا شهریور ۹۲ مسئولیت مذاکرات هسته ای را بر عهده داشت. زمان زیادی را در این مسئولیت بود و مذاکرات فشرده و پر تعدادی با سولانا و کاترین اشتون داشت. پس از آن که مسئولیت خاویر سولانا، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در این سمت به پایان رسید، کاترین اشتون جای او را گرفت و در این مذاکرات شرکت کرد. رهبر معظم انقلاب در دولت نهم یعنی زمانی که دستور فکّ پلمپ تأسیسات هستهای را صادر کردند، سفارش کردند تا پس از آن روند پیشرفت های هسته ای کشورمان سرعت گیرد، همین اتفاق هم افتاد و شاهد دستاوردهای چشمگیر هسته ای در این دوره بودیم. اما موضوع مهم همان گفتوگوهای هسته ای بود که در این دوره هم به خاطر آزخواهی و غیرمنطقی بودن طرف مقابل چندان ثمره ای نداشت.
غربی ها همچنان از ایران میخواستند تا به الزامات شورای حکام و شورای امنیت و تعلیق فعالیت های هستهای صلح آمیز خود پایبند باشد. همچنین خواستار از سرگیری دیدار خاویر سولانا با مقامات ایرانی شدند. سعید جلیلی با خاویر سولانا به گفتوگو پرداخت. پس از مذاکرات مفصل و طولانی این دو مقام مسئول در آذر ۱۳۸۶ در لندن و ناامید کننده توصیف شدن آن از سوی سولانا، مذاکرات متوقف شد. دبیر شورایعالی امنیت ملی کشورمان در پاسخ به ناامیدی سولانا گفت: «ینکه ما از حقوق ملت ایران دفاع میکنیم و این موضوع موجب ناامیدی دیگران میشود، تقصیر ما نیست».
این روش مذاکرات و گفتوگو، هر چند زمانبر بود اما فرصت زیادی را به ایران داد تا بتواند زنجیره پیشرفت های هسته ای خود را تکمیل کند و دست بالای خود را رو کند تا غرب نتواند در صورت نزدیک شدن به توافق، خواهان تعطیلی تأسیسات هسته ای ایران شود. این همان قدرتنماییِ میدان در عرصه دیپلماسی بود. ایران برای آن که به غرب نشان دهد که هر چه بیشتر فشار وارد کنند، دستاوردهای هسته ای ایران گستردهتر میشود، رئیس جمهور وقت، در دومین سالروز ملی فناوری هستهای از آغاز مرحله نصب شش هزار سانتریفیوژ جدید در تأسیسات غنی سازی نطنز خبر داد.
این اقدام باعث شد تا شرایط گفتوگوهای هستهای ایران و غرب هم تغییر کند. در این مرحله بود که بستههای پیشنهادی میان غرب و ایران رد و بدل می شد. اما هیچکدام باب میل طرفین نبود. درباره این دوره از مذاکرات، وندی شرمن در کتاب خاطرات خود که با عنوان «بدون هراس» منتشر شده است، چنین مینویسد: «ما از جهاتی خوشبخت بودیم که این زمان (فاصله ریاست جمهوری احمدینژاد تا حسن روحانی) طول کشید تا ایرانیها حاضر شدند به طور معناداری مذاکره کنند؛ زیرا قبل از انتخاب روحانی به ریاستجمهوری در تابستان ۲۰۱۳، اینطور نبود و آنها از اینکه ما را از این شهر به آن شهر بکشند، لذت میبردند. پس از هر دور مذاکرات، معاون کتی اشتون، هلگا اشمیت، هفتهها با علی باقری (مقام پس از جلیلی) بر سر تعیین محل مذاکرات بعدی مذاکره میکرد.
بازی آنها ما را عذاب میداد و ما را مجبور میکرد به جایی برویم که آنها قلمرو خود میدانستند. قبل از اینکه بر اثر انتخابات ایران، حسن روحانی جایگزین محمود احمدینژاد شود، سعید جلیلی، مذاکرهکننده اصلی احمدینژاد بیانیههای آمادهای را به زبان فارسی میخواند و پس از او ترجمه انگلیسی آن خوانده میشد. هر یک از این تکرارها، بر موضع سرسختانه ایران تاکید داشت و اعلام میکرد ایران حق غنیسازی صلحآمیز دارد و این تحریمهایی که کشورهای عضو سازمان ملل علیه ایران گذاشتهاند، غیرقانونی است. این مسیری بود که مذاکرات، دور استانبول، بغداد، مسکو و آلماتی طی کرد».
مذاکرات همچنان بدون نتیجه ادامه داشت تا این که زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا فرا رسید. بدین ترتیب، گفت وگوهای هسته ای مسکوت ماند تا تکلیف انتخابات ریاست جمهوری آمریکا روشن شود. باراک اوباما در داغترین زمان مذاکرات هسته ای ایران و غرب رئیس جمهور آمریکا شد. این درحالی بود که جمهوری اسلامی ایران همچنان قطار پیشرفت های هستهای خود را پیش میبرد. در مراسم سومین سالروز برگزاری روز ملی فناوری هسته ای، احمدی نژاد از دو دستاورد مهم دیگر در صنعت هستهای کشور خبر داد؛ دستاورد اول، بسته بندی سوخت و آماده کردن آن برای قرارگرفتن در رآکتورها و تولید نیرو بود و دستاورد دوم، آزمایش دو نوع سانتریفیوژ جدید با ظرفیت چند برابر سانتریفیوژهای پیشین.
به گفته احمدینژاد، مرحله چهارم دستاوردهای هستهای کشور در زمینه تولیدات آلیاژی نوین یا زیرکونیوم در مجتمع «زِد پی پی» بود. علاوه بر این، وی در ارتباط با کارخانه تولید قرص، میله و مجتمع سوخت « اِف ام پی» نیز گفت که آخرین و حساسترین حلقه مربوط به چرخۀ تولید سوخت هستهای بر عهده این کارخانه قرار گرفته است. این پیشرفت ها بار دیگر باعث شد تا غرب مذاکرات را ادامه دهد و این بار نیز خواهان تعلیق فعالیتهای ایران شود. بسته های پیشنهادی آنها نیز در قبال تعلیق، آنچنان دندانگیر نبود. به همین خاطر جمهوری اسلامی ایران با پشتوانۀ مردمی خود به پیشرفت های هستهای ادامه داد.
۱۹ بهمن سال ۱۳۸۸ بود که چشمه دیگری از دستاوردهای هسته ای نمایان شد و آن، شروع غنی سازی ۲۰ درصد در ایران بود که رئیس جمهور وقت دستور آن را به رئیس سازمان انرژی اتمی صادر و سه روز بعد از آن با حضور ناظران آژانس، ایران غنی سازی با درجه غنای ۲۰ درصد را در تأسیسات نطنز آغاز کرد و این اقدام بدین معنا بود که ایران وارد باشگاه کشورهای دارای فناوری هسته ای شده است و این به هیچ عنوان خوشایند آمریکا و غرب نبود. ناگفته نماند که انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ و فتنه ای که در پی آن به وجود آمد و همچنین نقشی که آمریکا در روند بروز این فتنه ایفا میکرد، کفه ترازوی مذاکرات هسته ای را به سوی غرب سنگین کرد.
در اردیبهشت سال ۸۹ ، تهران میزبان لولا داسیلوا، رئیسجمهور وقت برزیل و رجب طیب اردوغان، نخستوزیر وقت ترکیه بود. این دو کشور سعی کردند با برعهده گرفتن نقش میانجی به کاهش تنشها در این باره کمک کنند. مذاکرات سهجانبه تهران درباره مبادله سوخت در ساختمان اجلاس سران در تهران انجام شد و اعلام توافقی چند جانبه در وهله اول مورد استقبال آمریکا و کشورهای غربی قرار گرفت اما با تصویب تحریمهای تازه آمریکا علیه ایران، توافق تهران درباره تبادل سوخت اتمی هرگز به مرحله اجرا درنیامد. بر اساس این توافق، ایران موافقت خود را با انتقال ۱۲۰۰ کیلوگرم اورانیوم کمتر غنیشده (اِل ای یو) اعلام کرد و گروه مقابل نیز متعهد شد تا ۱۲۰ کیلوگرم سوخت مورد نیاز رآکتور تهران را به ایران تحویل دهد.
ایران انتظار داشت که پس از توافق با برزیل و ترکیه بر سر تبادل سوخت هستهای ۳.۵ درصدی خود با سوخت ۲۰ درصدی در خاک ترکیه، پاسخ مثبتی از سوی 5+1 دریافت کند، اما درست یک روز پس از این توافق معلوم شد که آمریکا پیشنویس قطعنامه پنجم را آماده کرده و اعلام میکند که توانسته موافقت روسیه و چین را نیز برای تصویب این قطعنامه به دست آورد. در پی این اقدام، ایران نیز اعلام کرد که به فعالیتهای خود برای غنیسازی اورانیوم و تهیه سوخت مورد نیاز برای رآکتور تهران که مصارف پزشکی و دارویی داشت ادامه میدهد.
دست چدنی در دستکش مخملی
حاصل مقاومت هستهای و مقاومت مردم ایران آن شد که باراک اوباما در دوران ریاستجمهوری خود در ایالاتمتحده چهار نامه که مضمون همه آنها عقبنشینی از مواضع افراطی آمریکا نسبت به ایران بود، به رهبر انقلاب ارسال کرد. طبق اعلام مطلعین، اوباما در نامه ها برای حل چالشهای آمریکا مثل مساله حضور آمریکا در عراق، از ایران درخواسته بود. اولین نامه اردیبهشت سال ۸۸ ارسال شد. ویلیام برنز، دیپلمات سابق آمریکایی، در فصل نهم کتاب خاطرات خود که با نام «کانال پشت پرده؛ تاریخچه دیپلماسی آمریکا و استدلالی برای احیای آن» منتشر شده است، میگوید که باراک اوباما، رئیسجمهور سابق ایالات متحده در نامه خود به رهبر انقلاب اسلامی، آمادگی خود را برای گفتوگوهای مستقیم با جمهوری اسلامی ایران ابراز داشته بود.
وی در این خصوص مینویسد: «در اوایل ماه می، رئیسجمهور اوباما نامهای بلند و محرمانه برای آیتالله خامنهای فرستاد. این نامه تلاش داشت تا ظرافت زیادی به خرج دهد. پیام این نامه باید واضح میبود اما باید به شکلی نوشته میشد که در صورت درز کردن به بیرون، خیلی بحثبرانگیز نباشد. او همچنین تصریح کرد که سیاست دولت او پیگیری تغییر رژیم در ایران نیست و به آمادگی خود برای گفتوگوهای مستقیم اشاره کرد». در ادامه برنز تصریح میکند که این روند پس از انتخابات ۸۸ متوقف شده است. علت آن هم به وجود آمدن آشوب و تزلزل و از بین رفتن یکپارچگی سیاسی اجتماعی در ایران بود که فرصتی مجدد برای اعمال فشار بیشتر به ایران را فراهم کرد.
رهبر انقلاب در دیدار مسئولان نظام در اردیبهشت ۹۸ در بیان این اتفاق فرمودند: «در دولت قبل از اینها که ظاهرشان خیلی اتوکشیدهتر و بهتر از اینها بود، اوباما یک نامۀ «فدایت شوم» برای ما نوشت و ما هم بعد از مدّتی یک جوابی به او دادیم و بلافاصله نامهی دوّم را نوشت؛ من میخواستم باز هم جواب بدهم که در این بین فتنهی ۸۸ پیشامد کرد؛ خوشحال رفتند سراغ فتنهگرها و دفاع از فتنه، حمایت از فتنه. آنهایی که حالا ظاهرشان، ظاهر این جوری بود، باطنشان این بود که به مجرّد اینکه فتنهای اینجا راه افتاد، همهی آن حرفهایی که قبلاً زده بودند، آن اظهار ارادتها، کأنّه فراموششان شد و به جریان فتنه علیه جمهوری اسلامی ملحق شدند؛ اینها که خب [وضعشان معلوم است]».
ترور دانشمندان هستهای و سنگاندازی در روند هستهای شدن
در تمام این مدت، درگیریهای ایران و آژانس و صدور متعدد قطعنامه ها علیه ایران همچنان ادامه مییابد و البته آمریکا و متحدانش از کارهایی نظیر خرابکاری های عمدی دریغ نمیکنند! از ایجاد اختلاف داخلی برای تضعیف کشور تا ورود ویروسهای عجیب و غریب به سایت هستهای. در تابستان سال ۱۳۸۸، هزار سانتریفیوژ ایران در نطنز، هدف حمله سایبری قرار میگیرد. دو سال بعد همچنان رفتارهای عجیب و غریب علیه فعالیتهای صلح آمیز هسته ای ایران ادامه مییابد و دوباره شورای امنیت سازمان ملل چهارمین دور تحریم های غیر انسانی را بر ایران اعمال میکند؛ دور تازه تحریمها، خرید های نظامی، گردش های مالی نهاد های امنیتی و بانکی ایران را هدف قرار میدهد. شورای امنیت از کشور های عضو این سازمان درخواست میکند تا تمام کشتی ها و هواپیماهای مشکوکی که از مرز ایران خارج می شوند یا به سوی آن می روند را مورد بازرسی قرار دهند.
چند ماه بعد، بمبگذاران ناشناس که سوار بر موتر سیکلت بودند دو تن از دانشمندان ارشد هستهای ایران را هدف قرار دادند و باعث شهادت یکی از آنان می شوند تا ناجوانمردی مبارزه با ایران صلح آمیز هستهای بیش از پیش نمایان شود. یکی از این دو، دکتر مجید شهریاری، مدیریت یکی از پروژه های بزرگ سازمان انرژی اتمی را بر عهده داشته است و در این ترور به درجه شهادت نائل میگردد و دیگری، همکار وی، فریدون عباسی است که در این ماجرا زخمی میشود. مجدداً در همین ماه و پس از تروری نابخردانه، قدرت های غربی تصمیم میگیرند ایران را از شبکه های مالی جهانی خارج کنند. در ادامه، موسسات مالی و بانک مرکزی ایران نیز هدف تحریم قرار می گیرند.
آمریکا پا را فراتر می گذارد و تمام شرکت ها و موسسات مرتبط با صنعت نفت و هسته ای ایران را تحریم میکند. در۲۱ دی ۹۰ ، دوباره سوء قصد به جان دانشمند هستهای ایران، جهان را در بهت فرو میبرد. در این عملیات یک بمبگذار سوار بر موتور، دانشمند هستهای جمهوری اسلامی ایران، مصطفی احمدی روشن را هنگامی که در مقابل دانشگاه علامه طباطبایی قصد سوار شدن بر خودرو خود را داشت، به شهادت رساند. مقامات کشورمان، آمریکا و رژیم صهیونیستی را مسئول این ترور ها دانستند؛ اتهامی که واشنگتن و رژیم اسرائیل در مورد آن سکوت می کنند.
چند ماه بعد از این فاجعه، ایران اعلام کرد در حال ساخت ۳ هزار سانتریفیوژ نسل جدید در تاسیسات نطنز است. در همین حال بازرسان آژانس برای دسترسی به سایت نظامی پارچین تلاش میکنند. بازرسان اعتقاد دارند در این مکان آزمایش های نظامی انجام شده است. اما عکس های ماهواره مناطق را عاری از آلودگی تشخیص داده اند. در ادامه اتحادیه اروپا خرید نفت از ایران را تحریم میکند. این مسئله باعث از دست رفتن تعدادی از مشتریان نفت ایران می شود. در واکنش به این اقدامات، ایران تهدید به اعمال محدودیت و یا حتی بستن تنگه هرمز می کند که چندان راه به جایی نمیبرد.
سال بعد نیز دور جدید تحریم های آمریکا شروع میشود و کاخ سفید اعلام میکند که هر کشوری را که با ایران مبادلات نفتی انجام دهد، مشمول تحریم میکند. پول نفت خریداری شده از ایران باید به حسابهای بانکی دور از دسترس ایران منتقل شود تا کشورمان تنها بتواند نفت خود را در مقابل کالا تعویض کند. یک هفته قبل از آن ایران اعلام کرد سانتریفیوژ های جدید خود را که ۶ برابر قدرتمندتر از نسل حاضر هستند، عملیاتی خواهد کرد. چند روز بعد مذاکرات آلماتی نیز بدون نتیجه به پایان می رسند. آمریکا که به هر طریقی دنبال مذاکره با ایران هستهای برای ایجاد اخلال در روند هستهای شدن جمهوری اسلامی بود، چشم امید خود را به انتخابات ایران دوخت تا گروهی که مطابق میل او عمل میکند را به کرسی بنشاند و امتیازات بیشتری از ایران اخذ کند.
این شیوه در طول روند مذاکرات هسته ای وجود داشته است. به طوری که بوش پسر در توصیف سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران در کتاب خاطرات خود مینویسد: «من این مشکل (مقاومت جمهوری اسلامی در قبال زیادهخواهی آمریکا و کشور های اروپایی) را با دو ساعت سنجیدم. اولین ساعت، پیشرفت ایران را به سوی داشتن بمب اندازه میگرفت و دیگری، قدرت اصلاحطلبان را برای انجام تغییرات بررسی میکرد. هدف من این بود که سرعت اولین ساعت را کُند کنم و دومی را افزایش دهم. سه گزینه برای بررسی داشتم.
در واشنگتن پیشنهاد کردند که آمریکا باید مستقیم با ایران مذاکره کند. در این باور بودم مذاکره با احمدی نژاد، دیدگاه های او را تایید میکند و جنبش های آزادیخواهی ایران را دلسرد میکند و ساعت تغییرات را کند میکند. همچنین شک داشتم که آمریکا بتواند پیشرفت بیشتری در گفتوگوهای دو به دو با رژیم ایجاد کند. دومین گزینه این بود که دیپلماسی دوگانۀ هویج و چماق را به کار ببریم. ما میتوانستیم به اروپایی ها در ارائه یک بسته تشویقی در ازای رهاکردن فعالیتهای مشکوک ایران بپیوندیم. اگر رژیم از همکاری سرباز زد، آن وقت ائتلاف، تحریم های سختی را به ایران از طریق خود و همچنین سازمان ملل تحمیل میکند.
تحریم به دست آوردن تکنولوژی مورد نیاز برای ساخت سلاح را برای ایران مشکلتر می کند و ساعت بمب را کند می سازد. این کار وضعیت احمدی نژاد را هم سخت میکند و نمیتواند قول های اقتصادی خود را جامه عمل بپوشاند که در این صورت جنبش اصلاح طلبی ایران قدرت میگیرد. آخرین گزینه، حمله به تجهیزات نظامی ایران بود. هدف این بود که ساعت بمب را به طور کامل متوقف کنیم. حداقل به طور موقت، تأثیر این کار روی ساعت اصلاحات نامعلوم بود. برخی فکر میکردند که خراب کردن پروژۀ با ارزش رژیم، مخالفان را جسورتر میکند. گزینه نظامی همواره روی میز خواهد ماند، اما این آخرین انتخاب خواهد بود. در ماه مارس توانستیم مجوز دور جدیدی از تحریم های شورای امنیت را بگیریم و کشور ها را از معامله با ایران باز داریم...
همچنین دفاع موشکیمان را که شامل سیستم جدید هم میشد، بسط دادیم. در همان زمان برای افزایش سرعت ساعت اصلاحات میکوشیدیم، آن هم با شرکت در جلسات ایرانیان مخالف، فراخوان برای آزادی زندانیان سیاسی، رساندن پول به فعالان مدنی جامعه ایران و استفاده از رادیو و اینترنت برای ارسال پیام آزادی به ایران». علی ایّ حال، همه این ها صرفاً تجربیات تاریخی مردم ایران و البته، اعترافات سیاستمداران اروپایی-آمریکایی است که در کتاب خاطرات خود نقل کرده اند. دردآور آنکه هیچ یک از این داده ها در دسته بندی اسناد صعب العبور رسانه ای قرار نمیگیرند و با چند جستوجوی ساده و مراجعه به کتاب خاطرات مذاکره کنندگان داخلی و خارجی قابل دسترسی است. اما افسوس که اغلب، به شعار های مسخ کننده ای چشم دوخته ایم که امروز را رقم زده اند؛ و تا اوضاع چنین است، ما نیز در بازتولید وضع موجود شریک خواهیم بود.
مهران همراهی - کارشناسی علوم سیاسی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.