گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، سردمداران غربی عبری که اصول شان بر نژادپرستی استوار است آیا می توانند چیزی از حقوق بشر درک کنند؟! دین تحریف شده ی یهودیت می گوید هیچ کس از افراد غیر یهودی و افراد متدین به ادیان دیگر حق ندارد دین خود را به یهودیت تغییر دهد. آنها می گویند در کتابشان قید شده تمام انسان ها برای نژاد برتر یهود خلق شده اند و برای این آفریده شده اند که به یهودیان خدمت کنند و نوکر آنان باشند .
از طرفی در آمریکا هم نژادپرستی مسئله تازه ای نیست. در اصل، اروپایی های مهاجر پس از کشف قاره آمریکا، آن را غصب کرده، خود را صاحب آن سرزمین نامیده و از آن پس، ظلم و ستم به بومی های سرخ پوست آن سرزمین را آغاز نمودند. در آمریکا سالهاست مردم سیاهپوست و رنگین پوست زیر سلطه اقلیت سفیدپوست های چشم آبی رنج می کشند. جدای از کشتارهایی که به طور طبیعی و به علت بازار پررونق خرید و فروش اسلحه و ... در آمریکا انجام می گیرد، سالانه هزاران نفر از مردم سیاهپوست تنها به دلیل رنگ پوست خود و تفاوت نژادی مورد آزار و اذیت قرارگرفته و کشته می شوند. در سالهای اخیر نیز سالانه تظاهرات و راهپیمایی های میلیونی علیه نژادپرستی در ایالات مختلف آمریکا برگزار می شود.
اروپایی ها هم دست کمی از آمریکایی ها و صهیونیست ها ندارند. آنها در مواجهه با مسائل سیاسی بین المللی، سیاست یک بام و دو هوا را در پیش می گیرند. گاهی مواضع خود را به سمت مواضع کشورهای شرقی نزدیک می کنند و گاه به سمت مواضع کدخدایشان. آنها دیگر روی هرآنچه اسم آن نفاق، گذاشته می شود را سفید کرده اند. تاریخ ثابت کرده که درجنگ ها همیشه این سه دسته پیشقدم بوده اند . به طوری که اگر بخواهیم سیاهه ای از لیست جنایات بشری آنها تهیه کنیم شیشه عمرمان به سر خواهد رسید.
با این حال آیا می توان گفت چنین افراد جنگ طلب و درنده خویی چیزی از حقوق بشر درک می کنند؟ آیا می توان پنداشت که آنان، بویی از انسانیت به مشامشان رسیده باشد؟!! پس چرا پس از هر رویدادی که اینان مسبب وقوعش هستند، کشورهای اسلامی و شرقی احقاق حق خود را به مجامع بین المللی و حقوق بشری و دادگاه های بین المللی واگذار می کنند و با ارسال بیانیه ها، اقدامات مجرمانه غربی ها را محکوم می کنند؟ عصر، عصر رسانه و ارتباطات است. قلم در مقابل جنایات بشری استکبار ، سلاحی نیرومند است اما از عمل و عدم انفعال در برابر آنان نباید غافل شد. با قلم و رسانه باید روشنگری کرد و با عمل باید اقدام و پیگیری کرد.
معمولا وزارت امور خارجه کشورمان پس از هر اقدام خباثت آلودی که آمریکا و دیگر عمال استکبار انجام می دهند، یک بیانیه گلایه آمیز در محکومیت اقدام آنان صادر می کند. آیا هنوز پس از سال ها سر و کله زدن و ماجراجویی با غربی ها زبان آنان را نباید یاد گرفت؟ همه می دانیم آمریکایی ها و هم پیمانانشان به قوانین سیاسی بین المللی و به مقررات سازمان مللی که خودشان راه اندازی کرده اند هم پایبند نیستند. آیا با این حال با دیپلماسی بیانیه ای می توان در مقابل آنان کاری از پیش برد؟ سالهاست دیگر دیپلماسی بیانیه ای در مقابل استکبار کاربردی ندارد . پاسخ ما به آنان باید پاسخی از جنس پاسخ های سپاه پاسداران باشد .
۳۹ سال پیش در روز سیزدهم تیرماه، حاج احمد متوسلیان، کاظم اخوان و دو دیپلمات ایرانی در پست ایست و بازرسی برباره در جاده طرابلس-بیروت توسط نیروهای فالانژیست مسیحی مارونی به اسارت در می آیند. از آن حادثه تلخ نزدیک به چهاردهه می گذرد. معمولا همه حوادث و رازهای سربه مهر سیاسی امنیتی در جهان نهایتا پس از بیست الی سی سال زمان، فاش شده و حقیقت ماجرا مشخص می شود. چرا هنوز پس از سی و نهمین سالگرد اسارت این چهارنفر سرنوشت آنان مبهم است؟
در ۱۴ تیرماه سال گذشته، نادر طالب زاده، استراتژیست و تحلیلگر سیاسی، می گوید: این چهارنفر در همان روزهای اول اسارت به شهادت رسیده اند. بعد، همان روز حاج سعید قاسمی، همرزم حاج احمد متوسلیان، در یک مصاحبه در برنامه ای دیگر می گوید: چرا عده ای قصد شهیدنمایی حاج احمد را دارند؟ آنها از این کار چه سودی می برند؟ سپس برادر خود حاج احمد تکذیب می کند و می گوید احتمال زنده بودن او وجود دارد.
مسئولینِ پیگیری پرونده اسارت چهار دیپلمات ایرانی از سی و نه سال پیش تا به حال چه کرده اند؟ چرا برخی سعی در بسته شدن این پرونده دارند؟ وزارت امور خارجه ما طی این چهاردهه چه اقدامی انجام داده به جز یک بیانیه خشک و خالی که هرسال در سالگرد این اتفاق آن را کپی کرده و دوباره صادر می کند؟ آیا در این پرونده سربه مهر سیاسی ، دیپلماسیِ بیانیه ای راهگشا بوده؟ همه می دانیم گروگان گیری درهمه جای جهان محکوم است و امری ضد حقوق بشر است . آن هم گروگان گیری توسط نیروهایی که خاک یک کشور را غصب کرده اند!
اما مگر صهیونیست ها، آمریکایی ها و اروپایی ها تابه حال به کدام یک از بندهای مانیفست حقوق بشر پایبند بوده اند که به این مورد باشند؟ قصد آنان تسخیر فکری و جغرافیایی خاورمیانه است تا به قول خودشان طرح خاورمیانه جدید را اجرایی کنند. آنان می خواهند با فشار آوردن به کشور های آسیا و کشورهای شرقی ، این کشورها را برای ورود به طرح جهانی سازی وادار کنند. این دیکتاتورها معتقدند همه کشورها باید به دهکده جهانی که آنها می سازند بپیوندند . جهانی که در آن ، آنان رئیس باشند و بقیه مرئوس .
به هرحال با اینکه نزدیک به ۴ دهه از ربوده شدن ۴ دیپلمات ایرانی می گذرد، هنوز سرنوشت آنان مبهم و نامشخص است. شاید بهتر باشد بگوییم مشکل از غربی ها نیست! مشکل از دولتمردان جمهوری اسلامی است که ادعایشان مبنی بر اینکه زبان دنیا را بلدند گوش فلک را کر می کند؛ اما حقیقت چیز دیگریست! آنها سالهاست به جای دیپلماسی غیرت، دیپلماسی لبخند و دیپلماسی بیانیه ای را به کار گرفته اند! به امید روزی که سرنوشت این ۴ عزیز مشخص شود .
محمدمهدی انتظار - معاونت رسانه و روابط عمومی بسیج دانشجویی دانشگاه مذاهب اسلامی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.