به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، منتقدان تلویزیون اصولاً برای استدلالهای خود پیرامون خودداری از تماشای سریالهای این رسانه، تقید اغلب آنها به مفاهیم و سوژههای بارها استفاده شده، کستینگ بارها آزموده و دیده شده و ساختارهای یکنواخت را از جمله عوامل اصلی ذکر میکنند. همان عواملی که طی سالهای اخیر باعث شده بسیاری از سریالهای شبکه نمایش خانگی گوی سبقت را از مجموعههای تلویزیونی بربایند و البته جریان ساز نیز باشند.
حال آنکه تلویزیون با وجود محدودیتهای ذاتی و ملاحظات گاه عادت شده، به هر حال پتانسیلهای بالاتری برای جذب و حفظ مخاطب در قیاس با پلتفرمهای رقیب دارد. در این میان هر گاه تلویزیون به سازندگان اعتماد کرده و از رجوع به حوزههای متنوع و بکر هراس به خود راه نداده، ماحصل رضایتبخش بوده و مردم را نیز به سوی قاب جادو بازگردانده است.
آنچه در عنوان مطلب حاضر برای «افرا» تعبیر به کلیشه زدایی و گریز از قالبهای تکراری کردیم، در واقع نقاط قوت اصلی هستند که توانسته اند این سریال را در عین برخی کاستیها و به رغم پخش تنها شش- هفت قسمت، بدل به یکی از پربینندهترین سریالهای اخیر تلویزیون کنند.
«افرا» سریال شبانه جدید شبکه یک سیما به کارگردانی بهرنگ توفیقی و تهیه کنندگی محمدکامبیز دارابی و مجید مولایی در وهله نخست، از محتوای مناسبی سود جسته است. مضمونی متکی به مسائل مبتلا به بومی شمال کشور که با مهارت با عناصر دراماتیک معمول آمیخته شده و درامی گرم و درگیر کننده را تشکیل داده اند که تماشاگر تشویق به تماشای آن شده است. همان طور که دیوید مک کوئین در کتاب «راهنمای شناخت تلویزیون»، یکی از علل توفیق سریالهای خارجی بویژه در آمریکا، کره جنوبی، چین و تا حدودی هند را محلی بودن و تکیه شخصیت پردازی به فرهنگ و مناسبات بومی این کشورها میدانند. نکتهای که ضمن روایتگری، ناخودآگاه فرهنگ و هویت رفتاری این کشورها را نیز به مخاطب خارجی منتقل و گوشزد میکند.
روایت «افرا» نیز دقیقاً از همین قاعده پیروی کرده است. قصه «افرا» در دو سوی به ظاهر موازی در حال گسترش و نضج است، اما در واقع بی شک بزودی این موازات با هنجار شکنی و برخورد ناگزیر، به گره افکنیهای عمدهای ختم خواهد شد تا تنور سریال حسابی داغ شود.
در سویی ما شاهد زندگی و فعالیت مسعود فروزش (با بازی جاندار روزبه حصاری) در مقام مأمور محیط بانی در استان گیلان مواجه هستیم. مردی به ظاهر عصبی و خشن با رفتارهای افراطی که عشق و وابستگی عجیب و جنون آمیزی به شغلش دارد و در زندگی خانوادگی نیز نتوانسته به توفیقی برسد. از سوی دیگر دلبستگی و شور عاشقانه پیمان (محمد صادقی) به خواهر مسعود (سارا باقری)، در سویه دیگر داستان خود خرده روایتهایی را پدید آورده که به مرور با زندگی مسعود، پیوند نامیمونی میخورند تا درام هوشمندانه قوام یابد و به وحدت برسد. در این میان کاراکترهایی، چون برادر پیمان (پژمان بازغی)، حاج محمود پدر مسعود (مهدی سلطانی) و دیگر شخصیتهایی که احتمالاً بزودی معرفی خواهند شد، آرام آرام چنان به ضرورت چرخشهای روایی، تغییر کارکرد خواهند داشت که بیننده در تصمیم برای پیگیری «افرا»، تردید به خود راه ندهد. در این بستر، نویسنده بخوبی و به دور از شعارزدگی، به اهمیت «محیط بانی» در حراست از جنگلهای سرسبز و حیات وحش ارزشمند شمال کشور نیز پرداخته و دغدغههای کاراکتری متعصب و مسئولیت شناس و همکارانش را نمودی عینی بخشیده است. حوزهای که علی رغم اهمیتش در حفظ زیست بوم شگرف و زیبای شمال، همچنان چندان برای تماشاگران شناخته شده نیست. این مهم زمانی ماهیت خطیرتری نیز پیدا میکند که از آمار تقدیم ۱۲۰ شهید در زمینه تامین امنیت محیط زیستی کشور سخن به میان میآید.
چه بسا البته بهتر میبود که فیلمنامه ورودی در حد بضاعت داستان به زندگی شکارچیان غیر مجاز نیز داشته باشد تا داستان به ورطه یک سویگی نیفتد.
مواردی که اگرچه پیشتر در سینما با معدود فیلمهایی بویژه در سینمای خسرو معصومی، چون «رسم عاشق کشی»، «جایی در دوردست» و ... تبلور یافته بود، اما در تلویزیون کمتر محلی از اعراب داشت. حال شبکه یک سیما با سریال «افرا» ورود قابل قبولی به این حوزه داشته است تا واقعیات بعضاً تلخ آنرا بدون تعارف و احتیاطهای بی مورد، در دل یک درام عاشقانه به تصویر بکشد.
البته هنوز حتی یک سوم از قصه «افرا» نیز روایت نشده و باید دید این مجموعه در ادامه چطور میتواند رضایت بینندگانش را تداوم بخشد و روی موضوع حساس و جالبی که برگزیده مانور دهد.