به گزارش گرونه فرهنگی خبرگزاری دانشجو به نقل از روابط عمومی برنامه سوره، در سومین قسمت از ویژه برنامه تلویزیونی سوره فصل اسلام موضوع «اسلام و غرب؛ تعاملها و تقابل ها» مورد بحث و گفتگو قرار گرفت. میهمان این برنامه محمد مسجدجامعی پژوهشگر ادیان و سفیر پیشین ایران در واتیکان بود.
دیانی در ابتدای برنامه خطاب به مجسد جامعی گفت: ممکن است که این پرسش کلیشهای باشد، ولی گاهی گفته میشود که اسلام در غرب رو به گسترش است و ظرفیتهای زیادی برای گسترش آن در غرب وجود دارد، اما سوال من این است که چرا اسلام باید در غرب گسترش پیدا کند در حالیکه نگاه بسیاری از ما این است که غرب یک تمدن برتر است و در بسیاری از حوزههای انسانی به یک کمالی رسیده است؛ آیا واقعا چنین اتفاقی در غرب میافتد و ظرفیت گسترش اسلام در غرب وجود دارد؟
مسجد جامعی پاسخ داد: قبل از اینکه به این سوال بپردازم به چند نکته بپردازم. منظور از غرب در اینجا مجموعه کشورهای توسعه یافته است و ژاپن هم به نوعی جزئی از غرب میدانند که البته اینطور نیست. از استالیا و نیوزلند تا اروپا و آمریکا و کانادا غرب میگویند. هرکدام این کشورها شرایط مختلفی دارند. انچه فرهنگ و تمدن غربی را ساخته بخش شمالی اروپاست؛ بنابراین غرب یک مجموعه یکپارچه نیست. بعد از جنگ دوم و شکل گیری ناتو، مواضع این کشورها درباره مسائل مختلف مواضع حقوقی و سیاسی متفاوت دارند. نکته دیگر اینکه در ایران به کشور چین فقط از جنبه اقتصادی و صنعتی نگاه میشود، ولی چین یک قدرت بسیار بزرگ است که نه فقط از جنبههای تک بلکه از جنبههای مختلف فرهنگی دیگر هم در حال بالا آمدن است.
وی افزود: چین تا اوایل دهه هشتاد از لحاظ اقتصادی و صنعتی جزو کشورهای سطح پایین جهان سوم است. اینکه در طی چهل سال یک کشور بتواند اینقدر جهش کند خیلی فوق العاده است. مجموعه از عوامل که چین را چین کرده در آینده هم مایل است که ادامه پیدا کند. چینیها از ملتهایی هستند که خودکنترل هستند لذا مقامات و مردم چین تمایلی به نشان دادن قدرت ندارند درواقع از درون و عملا خودش را بالا میآورد، ولی در ظاهر این را نشان نمیدهد. در حال حاضر، چین تا وقتی مجبور نشود نمیگوید که من قوی هستم و نمیتوانید به من تحکم کنید. البته ریشه این رفتار به ادیان کنفوسیوسی هم برمی گردد.
مسجد جامعی ادامه داد: در مجموع اروپا بدون استثنا تعادل جمعیتی تحت فشار است و در آینده این تعادل جمعیتی به زیان بومیها تغییر خواهد کرد. برای همین هم سیاستهایی برای فرزندآوری اجرا شد، ولی موفق نبود. امروز دیگر نهادهای فرهنگی و اجتماعی و کلیسا رونق قبل را ندارند و فضای جامعه خیلی امن و سالم نیست علاوه براین شرایط اقتصادی هم مزید برعلت شده که فرزندآوری برای اروپاییها امری سخت باشد. پدر و مادر اروپایی امروز دیگر ذوق و شوق گذشته برای فرزندآوردن را ندارد در نتیجه تعداد جمعیت بومی در این کشورها کم شده است. در بسیاری از این کشورها مهاجرینی که از کشورهای مسلمان به آنجا رفتند تعدادشان زیاد است. به این معنی که در این کشورها اسلام دومین است. فرزند آوری این مهاجرین بیش از خود شهروندان است؛ بنابراین این موضوع در کشورهایی مثل فرانسه و آلمان خیلی جدی است.
سفیر پیشین ایران در واتیکان ادامه داد: ممکن است خیلیها از این حرف خوششان نیاید، ولی این تصور که گفته میشود اسلام به عنوان یک دین جاذبههای زیادی دارد واقعیت ندارد. ممکن است در بخش کمی از جامعه اسلام باطنی که به آن اسلام صوفی هم گفته میشود طرفدارهایی داشته باشد. در دهه هفتاد و هشتاد طرفداران دین اسلام بیشتر بود، ولی درحال حاضر تعداد زیاد نیست علت مهمش هم این است که اسلام در اروپا تبدیل به یک واقعیت امنیتی شده است. به این معنا که اگر امروز یک اروپایی در یک ساختمان مسلمان شود، بقیه همسایهها نسبت به او حساس میشوند. علاوه براین پلیس و بخشهای امنیتی کشور او را تحت نظر قرار میدهند. علت این امنیتی شدن هم پیوستن یکسری اروپایی به داعش بود. در هرجامعهای بخش قلیلی هستند که گرایش غیرعادی دارند، درگذشته در دهه ۶۰ تا ۸۰ در بخش غربی اروپا، این بخش جذب چپ افراطی مثل بلگراد سرخ یا راست افراطی میشدند. در جامعهای مثل آلمان و ایتالیا افراد معدودی هستند که به دلایل مختلف جذب ایدئولوژیهایی میشوند که برانداز هستند نه معترض.
پژوهشگر ادیان اضافه کرد: یک نکتهای که وجود دارد این است که تمامی کشورهای اروپایی به نیروی کار مهاجر نیاز دارند؛ بنده زمانی که بولونیا بودم، یک کاردینالی به نام بیفی داشت که فرد بسیار خاصی بود او میگفت: اگر قرار است ما مهاجر بگیریم باید مهاجر را از آمریکای لاتین و مناطق مسیحی نشین بگیریم. چون ویژگی آنها با جامعه اروپایی هماهنگتر است. اما به دلایل مختلف چارهای نیست جز اینکه یکسری مهاجر مسلمان را بپذیرند. یک نکته دیگر درباره مهاجرت افرادی که از کشورهای ثروتمند خلیج فارس مهاجرت میکنند اینکه آنها برای خرید ملک و عیاشی میروند. درکشورهایی مثل اسپانیا، سوئیس و انگلیس چنین افرادی کم هم نیستند. مهاجران در مقاطع مختلف تاریخی با یکدیگر فرق میکردند.
مسجد جامعی درباره اسلام هراسی در کشورهای اروپایی توضیح داد: خیلی از کشورها به مهاجر نیاز دارند تا بتوانند سطح اقتصادی خود را حفظ کنند. اما با این حال به خاطر موضوع اسلام هراسی موضوع مهاجرت همیشه جزو موضوعاتی بوده است که دستمایه سیاستمداران قرار میگرفته است. حدود یک ماه پیش در بولونیا یکی از کنفرانسهای مقدماتی G ۲۰ برگزار شد. دراین کنفرانس مکررا تاکید میشد که رهبران دینی در ایجاد صلح و امنیت کمک کنند. این حرف در آمریکا مهم نیست، ولی وقتی در اروپا یک شخص سیاسی این حرف را بزند خیلی اهمیت دارد، چون در اروپا یک شخص سیاسی نباید درباره دین حرفی بزند وگرنه بایکوت میشود. شنیدن چنین حرفی از دهان یک سیاستمدار یعنی اینکه آنها پذیرفتند که دین میتواند نقش مهم و فعالی در ایجاد صلح و امنیت جهانی داشته باشد.
دیانی سپس پرسید آیا اتفاقاتی مثل افغانستان هم در طرز فکر کشورهای غربی نسبت به اسلام و مسلمان که شما گفتید آنها را یکی میدانند تاثیر دارد؟
سفیر پیشین ایران در واتیکان گفت: افغانستان یک مورد خیلی متفاوت است، چون در حال حاضر به عنوان حساسترین نقطه موجود برای رقابتهای استراتژیک بین قدرتهای بین المللی و محلی است. یعنی ما الان جایی حساستر از افغانستان برای رقابت بین امریکا وچین و آمریکا و روسیه نداریم. اهمیت استراتژیک افغانستان بعد از سقوط غنی و روی کار آمدن طالبان بیشتر هم شد. به طور خیلی خلاصه طالبان مجموعه پشتون است و فکر حاکم بر آنها اسلام پشتونی است. این پشتون دو بخش غل زایی و درانی دارد. درانیها معتدل هستند. غل زاییها افراطی هستند و بین این دو رقابت سنگینی وجود دارد. نکته دیگر اینکه اکثریت پشتون در پاکستان هستند و پشتونهای پاکستان به لحاظ اموزههای دینی و ویژگیهای روحی و اخلاقی با پشتون افغانستان فرق دارد و افراطیتر و به داعش نزدیکتر است.
مسجد جامعی درخصوص وضعیت فعلی طالبان گفت: اینکه میگویند طالبان تغییر کرده است به این معنی است که نخبههای طالبان کم و بیش با وضع جهان در مقایسه با بیست سال پیش فرق کرده و طالبان قبل که اجازه عکاسی نمیداد، اما درحال حاضر طالبان از همه ظرفیتهای اینترنتی استفاده میکند منتها این تغییر درحد نخبگان انهاست و چیزی که عملا وجود دارد، توده طالبان است و توده طالبان امروز با توده طالبان ۲۰-۳۰ سال قبل فرقی نکرده است، چون در شرایطی نبودند که تغییر کنند. این توده طالبان مثل حزب بعث عراق همگن و واحد نیست و به عبارت دیگر یک نوع تکثر داخلی در طالبان وجود دارد. در حال حاضر اینکه بخواهیم درباره قدرت طالبان سخن بگوییم سخت و زود است، چون هنوز کشور نتوانسته یک اجماع ملی را ایجاد کند. افغانستان موجود ۲۰۲۱ توان این را ندارد که طالبان به آن مسلط شود.