گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ محمدرضا اسماعیلی؛ گمشده زندگی هر انسانی موفقیت، پیشرفت و خوشبختی است و برای پیدا کردن این مسیر دست به هرکاری میزند؛ از جمله استفاده از کتابهایی با موضوعات روانشناسی و موفقیت که در حال حاضر پرفروش ترین کتابهای بازار نشر در کنار ادبیات داستانی به شمار میآیند.
این دست کتابها نزدیک به سه دهه است که وارد لیست خرید و مطالعه مخاطبین شده و هنوز نتوانستیم در برابرش با آثار تالیفی داخلی عرض اندامی کنیم و ذائقهی مخاطب به آثار ترجمهای خوش آمده و تغییر آن نیز کار سخت و تدریجی است.
اواسط دهه 70 کتابهایی با موضوعات روانشناسی، موفقیت و مدیریت به صورت ترجمه آثار پرفروشهای نیویورک تایمز، آمازون و گودریدز وارد بازارداخلی شد و طولی نکشید که با نثر روان و ساده فهم و ایجاد انگیزه و حرارتی که به خواننده برای رسیدن به خواستهها القاء میکرد جایگاه خود را در کنار ادبیات داستانی در صدر جدول فروش محکم کرد.
تمام کتابهای روانشناسی عامهپسند را به 2 گروه کلی میتوان تقسیم کرد؛ گروهی با توجه به ارزشهای مصرفگرایانه جامعه غرب و گروهی دیگر با فضای انتزاعی؛ از آثار قدیمی گروه اول میتوان به آنتونی رابینز با سری مشهور «رسیدن به کامیابی» اشاره کرد؛ این کتابها ظاهرا در آمریکا هم در سالهای اول انتشار سر و صدایی به پا کردند و پرفروشترین کتابهای سال 1992 شدند.
در آن طرف قضیه یعنی شرق، مکتبهایی مثل «فنگشویی» و نام آدمهایی مثل «اوشو»، زمانی نه چندان دور بازار را قبضه کرده بودند؛ فنگ شویی ادعا میکند که میتواند بیاموزد چگونه محیط زندگی را چید تا روح آرامش یابد؛ این در حالی است که ما ساکن خاورمیانه هستیم و زیباییشناسی مختصِ خودمان را داریم و از این منظر چندان به شرقِ دور، نزدیک نیستیم؛ ضمن آنکه تمام کتابهای این نویسنده در واقع پیاده شدهی نوارهای سخنرانی او هستند؛ چراکه اشو اصلا نویسنده نبود و هیچ کتابی منتشر نکرد.
دستهای دیگری از این کتابها وجود دارد که با استفاده از داستانهای عامیانه و همهپسند میخواهند مفاهیم روانشناسی را به خواننده انتقال دهند. البته بیشتر این کتابها از مسائلی در حوزه روانشناسی سخن میگویند که هیچ پایه و اساس علمی ندارد و شخص از روی تجربیات خودش مسائلی را بیان میکند؛ در این میان هنگامی که سازمان، نهاد و شخصی مسئولیت ورود این کتابها به بازار را نمیپذیرد و برخی مترجمان و انتشاراتیها با روحیهای بدون انصاف و نگاهی صرفاً تجاری هرآنچه به دستشان میرسد را روانه بازار میکنند؛ چرا که نظارتی کارآمد برموضوعات کتاب و تاثیری که بر جامعه و مخاطبین میگذارد نیست و مطمئناً قوانین خاصی وجود ندارداگر قوانینی این چنینی وجود داشت شاهد افزایش بی رویه آثار ترجمه ای نبودیم و نظارت فقط بر متن کتاب است آن هم با ترجمه تصحیح میشود و حتی ناشران بخشی از کتاب را هم منتشر نمیکنند تا فقط کتاب با همان نسخه ناقصی که دارد وارد بازار شود و سود خود را برگرداند در کل اکثر ناشران بدنبال بیشترین بازدهی در کوتاهترین مدت هستند به همین دلیل به سمت آثار خارجی که در بازارهای دیگر که امتحان شده اند می روند و هیچ نگاه دغدغه مندی به آثار تالیفی داخل ندارند و هیچ شرطی از طرف متولیان این امر هم نیستکه باید به سمت آثار تالیفی و تولید محتوا بروند حتی ممکن است که متولیان هم خودشان مخالفتی با این جریان ترجمه ها نداشته باشند و حتی برای خودشان سودمند باشد و در این بین بیشکاین خواننده است که در این مسیر دشوار باید انتخاب کند که چه چیز را بخواندبا توجه به آماری که روزنامه فرهیختگان در مورد کتاب های پرفروش در سال1399اعلام کرد کتاب با موضوعات روانشناسی و موفقیت با تألیف داخلی اصلا به چشم نمیخورد و کل بازار کشورمان را آثار ترجمهای فرا گرفته.
دکتر فرید براتی، متخصص روانشناسی در گفتگو با خبرگزاری دانشجو درباره نبودن جایگاه تولیدات داخلی در حوزه نشر با موضوع رواشناسی و موفقیت در میان مخاطبین اظهار داشت:«متأسفانه در کشور ما تولید این نوع کتابها از دست روانشناسان خارج شده و اشخاصی که متخصص نیستند به این حوزه ورود کردهاند و مشغول کتابنویسی هستند. یا اگر متخصصی وجود دارد؛ زبان و قلمش به زبان مردم نزدیک نیست. در خارج کشور اینگونه کتابها وجود دارد ولی مورد تأیید نیست اما در کشور ما متأسفانه چنین کتابهای زردی که هیچ پایه و اساس علمی ندارند؛ تبلیغ میشوند و مورد استقبال فراوان از سوی مخاطب قرار میگیرند. بزرگترین مشکل این کتابها این است که به دلیل نوشته نشدن توسط متخصصین از نظر علمی تأیید نمیشوند والبته کتابهایی نیز که مورد تأیید روانشناسان است و توسط متخصصان نوشته شده به دلیل مغایرت با فرهنگِ کشور ما چندان کاربردی نیست. به همین دلیل نیاز است متخصصان و روانشناسان ایرانی برای مردم و با زبان مردم کتاب بنویسند.»
نداشتن شناخت به نیازمندی های مردم در سطح جامعه و سواد برای برقراری ارتباط عامه پسند مشکلی است که در همه امور گریبان ما را گرفته و همچون دیواری شده که نمیگذارد مخاطب به سمت موارد مطلوبتر و تخصصیتر سوق پیدا کنند.
میثم رشیدی مهرآبادی، نویسنده و فعال حوزه کتاب و نشر در گفتگو با خبرگزاری دانشجو درباره وضعیت آثار تالیفی در موضوعات روانشناسی و موفقیت گفت:«تولید محتواهای خوبی صورت گرفته ولی متاسفانه مکانیزمی برای ضریب دادن به این کتابها وجود ندارد و به صورت جزیره ای کار میشود و اگر به همین منوال پیش بریم دورنمایی خوب و موفقی وجود نخواهد داشت و نکتهای که در این نوع آثار باید توجه داشت این است که دیگر مخاطب به دنبال حرفهای کلی نیست ولی در آثار داخلی به مخاطب یک دورنمای کلی میدهد؛ این درصورتی است که خواننده در جستجوی این است که به سرعت دارو و مسکنی برای خودش پیدا کند و بهترین مسکن تطبیق دادن خود با مسیری است که افراد موفق و خوشبخت طی کردهاند با اینکه اغلب آموزههای دین اسلام انسان را به سوی آرامش روح در کنار فعالیتهای روزمره سوق میدهد ولی تا وقتی که این زوایه دید که انسان غربی خوشبختتر و موفقتر است وجود داشته باشد جریان به سمت آثار ترجمهای که در بین حرفهای کلی مصداق و نمونههایی میآورد سوق پیدا میکند.»
البته نویسنده داخلی هم اگر بخواهد مثالی بزند دستش پر نیست به دو دلیل، اول این که ما در مردم شناسی و جامعه شناسی و کارهای تحقیقاتی و به طور کل در علوم انسانی خوب کار نکردهایم و باید نسلی در علوم انسانی رشد کند که با اشتیاق و علاقه مسیر را طی کند و در همین مسیر برای آنکه آثار فاخری خلق شود باید با ادبیات نسبتهایی پیدا کنند و دلیل دوم به سوءتفاهمها و محدودیتها مربوط میشود.
یک اثر در کنار محتوا و متن ساده و روان چند مؤلفه دیگر برای مطرح شدن نیز باید با خود همراه داشته باشد که یک مورد از آنها طراحی جلوههای ظاهری کتاب است که اصلا نباید از این گزینه بیتوجه رد شد.
این فعال حوزه کتاب و نشر مولفههای ماندگاری یک اثر را اینطور بیان کرد:«اساسا هرکاری برای ماندگار شدن باید با ادبیات گره بخورد، در آثار ترجمهای پرواضح است که علم روانشناسی را با ادبیات گره زدند و رمز موفقیت این نوع آثار همین است ما به شدت در این مرحله ضعف داریم و بعد در کتاب سازی جالب است بسیاری از ناشران هزینه برای طراحی کتاب اعم از طرح روی جلد، نوع کاغذ و .... اسراف میدانند در صورتی که یکی از عوامل جذب همین طراحی خوب است که مخاطب را جذب میکند تا کتاب را در دست گیرد. نکته دیگر این است اکثر آثار ما آن شروع جذاب که مخاطب را جذب کند و تا انتها با خود همراه کند را ندارد البته نویسنده هم کم پرورش دادهایم و در عنوان سازی برای محتوای تولید شده هم ضعیف هستیم.»
میثم رشیدی در خصوص آثار تاریخ شفاهی افراد که میتواند با آثار روانشناسی رقابت کند گفت:«الان آثار تاریخ شفاهی افراد که با ادبیات پیوند خورده باشد و سانسور نشده باشد دارد جایگاه خوبی در بین مخاطبین پیدا میکند ولی به علت آنکه فقط سیر زندگی فرد است و از محتوا خالی است باز هم نمیتواند جای آثار روانشناسی و موفقیت را پر کند.»
در مسیری هستیم که تا الان کاری به صورت برنامه ریزی شده صورت نگرفته و باید برای پر کردن این خلاء که نزدیک به 30 سال است به وجود آمده، برنامهریزی کرد؛ در ابتدا باید به موضوع تاریخ شفاهی توجه کنیم تا بتوانیم حداقل درصد کمی از این عقب ماندگی را جبران کنیم و نگذاریم مخاطب کلا از محتوای داخلی قطع امید کند البته فعالیتهای خوبی صورت گرفته اما کافی نیست؛ چراکه در این موضوع در شرایط خوبی به سر نمیبریم؛ در مرحله بعد که بلند مدت است تا زمانی که تقاضا به چیزی سوق پیدا نکند در آن مسئله کاری به صورت جدی صورت نخواهد گرفت و باید تدابیری اندیشیده شود تا ناشران به سمت تولید محتوای داخلی سوق پیدا کنند و حمایت از محتوای داخلی صورت گیرد آن وقت فضای رقابتی شکل میگیرد و باعث میشود بتوانیم در این عرصه حرفی برای گفتن داشته باشیم.