به گزارش خبرگزاری دانشجو، همزمان با تشدید رایزنیهای دیپلماتیک در وین با محوریت معادله هستهای ایران و مساله احیای برجام، رژیم صهیونیستی که همواره خواستار بحرانی و غیرعادی بودنِ روابط ایران با جهان خارج در موضوعات مختلف است، این روزنه دیپلماتیک را مایه تضعیف منافع خود دیده و با انجام تلاشهای گسترده و همه جانبه، سعی داشته است تا روند مذاکرات را تخریب و زمینه را برای انجام اقدامات تهاجمیِ غیرسازنده علیه ایران فعال سازد.
در این راستا، در ماههای اخیر، نفتالی بنت (نخست وزیر اسرایئل)، بنی گانتس (وزیر دفاع اسرائیل) و دیوید بارنیا (رئیس موساد) سفرهای متعددی را به آمریکا داشته اند وسعی کرده اند در جریان رایزنیها فشرده خود با مقامهای ارشد آمریکایی از جمله "جو بایدن" رئیس جمهور این کشور، "جیک سالیوان" (مشاور امنیت ملی آمریکا) و "نیکلاس برنز" رئیس سیا، آنها را متقاعد به در پیش گرفتنِ گزینههای تهاجمی در قبال ایران کنند. البته که این تلاشها صرفا به آمریکا محدود نمانده اند و وزیر خارجه اسرائیل "یائیر لاپید" نیز در جریان سفرهای خود به کشورهای اروپاییِ مختلف سعی کرده دستورکارِ مذکور را به پیش برد. با این همه، این تلاشها حداقل تاکنون در وانشگتن با استقبالِ چندانی رو به رو نشده اند. در این رابطه حتی برخی محافل رسانهای و سیاسی خبر داده اند که مقامهای آمریکایی به اسرائیل هشدار داده اند که با اقدامات نابجایِ خود، در مسیر مذاکرات هستهای با ایران ایجاد مشکل نکند و آگاه باشد که هر اقدام غیرسازندهای از سوی تل آویو، میتواند با پیشرفتهای چند برابریِ برنامه هستهای ایران رو به رو شود.
در شرایط کنونی، بسیاری از جریانهای سیاسی و رسانهای غربی و بین المللی، بر این باورند که اساسا گزینه نظامی علیه ایران قادر نیست که منافعِ بازیگری نظیر اسرائیل را در مورد نابودسازی توان هستهای تهران برآورده کند. در این رابطه دلایل مختلفی نیز وجود دارد: اولا، تاسیسات اتمی ایران در برخلاف تاسیسات اتمی عراق (تاسیسات "اوسیراک" که در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی هدف حمله هوایی اسرائیل قرار گرفت و نابود شد) و سوریه (تاسیسات اتمی "الکبار" که در سال ۲۰۰۷ میلادی هدف حمله هوایی اسرائیل قرار گرفت) که توسط اسرائیل نابود شدند، در قلمرو سرزمینی گسترده ایران پراکنده هستند و نمیتوان با یک اقدام به اصطلاح غافلگیرکننده آنها را نابود ساخت. دوم، تاسیسات اتمی ایران با موانع و استحکامات طبیعی و انسانی و همچنین سامانههای پرقدرتِ پدافند هوایی، دفاع میشوند. امری که عملا شانس موفقیت یک اقدام نظامی معتبر علیه تاسیسات اتمی ایران را به شدت کاهش میدهد. سوم، ایران برخلاف مثالهایی نظیر سوریه و عراق، از قدرت نظامی قابل توجهی، هم به صورت انفردی و هم در چهارچوبهای منطقهای برخوردار است و میتواند به هر حمله غیرسازندهای به نحوی کوبنده پاسخ دهد و هزینههای گزافی را بر عاملِ انجام حمله تحمیل کند. چهارم، خودِ ساسرائیل نیز در شرایط کنونی در وضعیتی نیست که بتواند به ایران حمله نظامی کند. این رژیم با چالشهای زیادی نظیر اعتراضات گسترده فلسطینیها (در داخل اراضی اشغالی، نوار غزه و کرانه باختری) و موقعیت نه چندان مستحکمِ منطقهای خود رو به رو است. در این فضا، انجام اقدام نظامی علیه ایران میتواند این رژیم را به سرحدِ فروپاشی برساند، زیرا اساسا تل آویو قادر نیست در چند جبهه به صورت همزمان بجنگد؛ و در نهایت اینکه آمریکا به عنوان شریک راهبردی اسرائیل، به هیچ عنوان در شرایط کنونی در وضعیتی نیست که بتواند ماجراجویی اسرائیل در منطقه و هزینههای سنگین آن علیه منافع خود را پذیرا باشد. نباید از یاد برد که واشنگتن به تازگی و به نحوی خفت بار از افغانستان عقب نشینی کرده و برنامه خروج آن از کشورهایی نظیر عراق و سوریه نیز در دست انجام است و به طور کلی این کشور سعی دارد تا از میزان تعهدات نظامی خود در قبال خارومیانه به نحو قابل توجهی بکاهد (همین مساله نمودی از ضعف آمریکا در مسائل خاورمیانه و ناتوانی آن در مواجهه با بحرانی نظیر حمله اسرائیل به ایران و پاسخهای کوبنده تهران به این مساله است).
مجموع این عوامل موجب شده اند تا اخیرا "الکساندرا هال" در مقالهای برای پایگاه خبری-تحلیلی "نشنالاینترست" بنویسد: "جریانهای سیاسی و رسانهای داخل اسرائیل، به صراحت به سرانِ تل آویو هشدار داده اند که به گزینه احیای برجام به عنوان گزینه مطلوب خود بنگرند. گزینهای که قادر است تا حدی، برنامه هستهی ایران را محدود کند و حاملِ هزینههای سنگین برای اسرائیل نیز نمیباشد".
"دنی سیترونوویچ" رئیس اسبق "میز ایران در ارتش اسرائیل" نیز به مقامهای ارشد اسرائیلی توصیه کرده تا "واقعیتِ ایران هستهای را بپذیرند و با ماجراجویی، افقهای کوته بینانه را مد نظر خود قرار ندهند. هر حملهای به ایران از سوی اسرائیل میتواند تبعات ویرانگری را برای اسرائیل به همراه داشته باشد. بهتر است که اسرائیل در این رابطه واقع بینی پیشه کند". روزنامه معروف اسرائیلی هارتض نیز در مقالهای با عنوانِ "تبعات سنگین حمله به ایران" مینویسد: "حتی خودِ ما اسرائیلیها هم نمیدانیم که حمله به ایران به چه معناست؟ اقتصادِ اسرائیل، سیاست و شرایط اجتماعی آن، هیچکدام آمادگی یکچنین حمله بی سابقهای را ندارند. ایران از توان موشکی و قدرت منطقهای قابل توجهی برخوردار است. مولفههایی که میتوانند هزینههای سنگینی را به اسرائیل تحمیل کنند. بدون تردید جنگ با ایران، تلفاتی قابل توجه را به اسرائیل وارد خواهد کرد".
نیویورک تایمز هم در مقالهای به صراحت مینوسد: "ژنرالهای رده بالای اسرائیلی به صراحت به دولت نفتالی بنت گفته اند که به سراغ گزینه نظامی علیه ایران نرود. دلیل اصلی این مساله نیز این است که اسرائیل در شرایط فعلی، چه از منظر داخلی و چه بین المللی، اسرائیل در موقعیت حمله به ایران نیست. این موضوع به طور خاص توسط ایهود باراک (وزیر دفاع و نخست وزیر سابق اسرائیل)، موشه یعلون (وزیر دفاع سابق اسرائیل) و ایهود المرت (نخست وزیر سابق اسرائیل) نیز تایید شده است.
اقدام اخیر ایران در جریان برگزاری رزمایش "پیامبر اعظم ۱۷ "و انجام تمرینهای گسترده نظامی و موشکی هم، بیش از پیش محافل صهیونیستی را به این باور رسانده که ایران از توانمندیهای قابل توجهی جهت هدف قراردادنِ مراکز حساس اسرائیلی نظیر "نیروگاه هستهای دیمونا" با موشکهای نقطه زن و نیروهای رزمیِ آماده خود برخوردار است. جدای از ایران، اسرائیلیها به خوبی میدانند که با وجود قریب به ۱۲۰ الی ۱۵۰ هزار موشک حزب الله لبنان در جوار مرزهای شمالی خود و وجود تهدیدات معتبر علیه آنها در نوار غزه، کرانه باختری و مرزهای سوریه، عملا ظرف چند ثانیه بدون دخالت مستقیم ایران آماج موشکهای جریان مقاومت قرار میگیرند. امری که به هیچ عنوان مطلوبِ صهیونیستها نیست. مجموع این مساله موجب شده تا گزینه نظامی علیه ایران، صرفا به یک لفاظی تبلیغاتی برای اسرائیلیها تبدیل شود که حتی نزدیک شدن به آن نیز، میتواند روند محو اسرائیل از کره زمین را تسریع کند.