گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، یکی از مهمترین و پرتکرارترین موضوعی که اغلب کارشناسان در مورد آن صحبت کرده اند، مساله مفاد این توافق است که تاکنون رسانه ای نشده و به درخواست طرفین محرمانه باقی مانده است. اما انچه از صحبت های مقامات و کارشناسان دو کشور مشخص است روح کلی این توافق عمدتا بر همکاری های اقتصادی، سیاسی، و حتی فرهنگی متمرکز است. البته بر اساس سابقه همکاری های دو کشور، به نظر می رسد همکاری های نظامی امنیتی هم بخشی از این توافق باشد و با اجرایی شدن این توافق سطح همکاری های نظامی امنیتی دو کشور که از قبل در جریان بود گسترش چشمگیری را تجربه کند. به هر سو علیرغم مشخص نبودن کامل مفاد این توافق، به نظر می رسد اجرای آن برای هر دو طرف می تواند سودآور باشد.
ایران به دلیل تجربیات ناموفق تعامل با غرب و بدعهدی و زیاده خواهی های طرفین غربی به این جمع بندی رسیده است که سیاست نگاه به شرق را در پیش بگیرد. همچنین این نکته را باید در نظر داشت که معادلات کلی قدرت در سطح جهان تغییر کرده و به اذعان تمامی کارشناسان چین طی چند سال اخیر با پیشی گرفتن از آمریکا به قدرت برتر جهان بدل خواهد شد. بنابراین تقریبا اغلب کشورهای جهان حتی در اروپا و آمریکا از طریق توسعه روابط دو و چندجانبه همکاری های گسترده ای را با چین دنبال می کنند که هدف نهایی آنها صیانت از منافع ملی این کشورها در برابر تغییر معادلات جهانی و ظهور بازیگران و قدرت های جدید در عرصه سیاست و اقتصاد جهان است.
بنابراین طبیعی است ایران هم برای صیانت از منافع خود در جهت توسعه روابط با این قدرت جدید جهانی برآید. از سوی دیگر با توجه به جایگاه استراتژیک منطقه غرب آسیا، چین برای اجرایی کردن استراتژی یک کمربند یک راه یا همان جاده ابریشم جدید می بایست در این منطقه حضور فعال تری داشته باشد و اگر با توجه به جایگاه استراتزیک غرب آسیا اگر این منطقه را نقطه ثقل جاده ابریشم جدید اغراق نکرده ایم و تداوم پایدار روابط اقتصادی چین با آفریقا و اروپا به نوعی به حضور امن و ایمن در غرب آسیا دارد.
از سوی دیگر چین برای به حرکت درآوردن موتور اقتصادی خود به منابع عظیم نفت و انرژی منطقه غرب آسیا نیاز دارد و از همین رو با سرمایه گذاری روی پروژه های نفت و انرژی منطقه به نوعی به دنبال بیمه کردن تداوم رشد اقتصادی خود در سالهای آینده است.
ابرپروژه ایران رود و تقویت جایگاه ایران در معادلات جهانی
یکی دیگر از مباحثی که همزمان با خبر این توافق مطرح شد این است که در چارچوب این توافق قرار است خلیج فارس به خزر متصل شده و این کانال به عنوان بخشی از جاده ابریشم جدید می تواند جایگاه ایران در معادلات جهانی را تقویت کند.
البته مساله اتصال خلیج فارس به به خزر موضوع جدیدی نیست و تقریبا از دهه سی خورشیدی این موضوع مطرح است و موافقان و مخالفان متعددی هم دارد. به طور کلی موافقان معتقدند اجرای این طرح به عنوان یک ابرپروژه جایگاه ایران را در تجارت و اقتصادی جهانی تقویت خواهد کرد و مسیر تجارت آسیا به اروپا را به کل چشمگیری کوتاه تر می کند و درآمدهای سرشاری برای ایران خواهد داشت و در این میان با توجه به همسو بودن اولویت ها و منافع چین و روسیه و حتی اروپا، این کشورها هم از این طرح سود خواهند برد و به نوعی با آن موافق هستند. با این حال مخالفان هم اجرای این طرح را به دلایل مختلف از جمله طولانی بودن مسیر، اختلاف سطح میان خزر و خلیج فارس، چالش های زیست محیطی و حتی مخاطرات امنیتی امری زمان بر و غیر ممکن می دانند.
به هر سو در صورت اجرایی شدن این پروژه، قطعا همسو با منافع چین خواهد بود ولی با توجه به موافقان و مخالفان گسترده طرح در میان طرف ایرانی و همچنین محدودیت منابع سرمایه گذاری در این زمینه، بعید می دانم طرف چینی فعلا این طرح را خیلی جدی بگیرد اما به عنوان طرحی بلندپروازانه و بلند مدت می تواند مورد توجه مقامات چینی قرار گیرد و حتی شاید در ازای سهیم بودن در درآمدهای این ابراه استراتژیک، در ساخت و تامین منابع مالی این طرح هم با طرف ایرانی همکاری کند. از این رو حضور در خلیج فارس برای چین از اهمیت ویژه ای برخوردار است و شاید بتوان افتتاح کنسولگری بزرگ چین در بندرعباس را را در راستای همین راهبرد تلقی کرد.
چرایی قرارداد با چین؟
در خصوص روابط ایران با چین، اغلب چه از سوی موافقان و چه از سوی مخالفان بزرگنمایی می شود. موافقان به جایگاه استراتژیک ایران در معادلات جهانی و تاثیر همکاری چین و ایران بر مقابله با سلطه آمریکا، خنثی سازی تحریم ها علیه ایران و جذب منابع کلان سرمایه گذاری برای و یا نیاز چین به منابع انرژی ایران اشاره می کنند و در مقابل مخالفان طوری وانمود می کنند که گویی ایران تنها کشوری است که با چین مراوده دارد و ارتباط با چین به منزله نابودی و غارت منابع کشور است.
این در حالی است که همانطور که در بخش اول هم اشاره شد اغلب کشورهای جهان با چین روابط راهبردی و گسترده ای برقرار کرده اند و حتی در سطح منطقه هم اغلب کشورهای منطقه حتی عربستان و امارات به عنوان اصلی ترین متحدان آمریکا و غرب هم روابط گسترده ای با چین دارند و از سالها پیش چه در سطح نظامی، اقتصادی و چه حتی مشارکت در پروژه های نفتی، چینی ها حضور فعالی در این کشورها دارند. بنابراین بی راه نیست اگر بگوییم ایران برای حفظ جایگاه خود به عنوان قدرت برتر منطقه، ناگزیر به توسعه و حفظ روابط با چین است و اگر تهران نتواند در این زمینه موفق عمل کند ممکن است با توجه به روابط گسترده کشورهای عربی با چین، در آینده نه چندان دور، توازن قدرت به نفع اعراب و چین در منطقه تغییر کند و ایران در خلا فقدان رابطه نزدیک با طرف غربی، در مقابل کشورهای عربی منطقه هم در انزوا قرار بگیرد. بنابراین از این منظر شاید بتوان به روابط ایران و چین به عنوان ابزاری برای ایجاد موازنه در برابر بلوک های جدید قدرت در منطقه نگاه کرد.
*سید عبدالمجید زواری، مدیر اندیشکده روابط بین الملل