شهید محمد مهاجر شهیدی که پیکر مطهرش پس از ۳۹ سال به خانه بازگشت. در فرم اعزام به جبهه این شهید گرانقدر بر جلوگیری از ورود آزادیهای غیراسلامی در جامعه تأکید شده است.
شبی که عبدالله شهید شد من در مأموریت بودم. خوابی دیدم و همان لحطه متوجه شدم که پسرم به شهادت رسیده است. صبح همان روز تعدادی از همرزمانم آمدند گفتند که برو خانه؛ ظاهرا عبدالله مریض است.
شهید تاج بخش در وصیتنامهاش گفت: خواهرم را به حجاب و رفتار اسلامی و برادرم را به حسن خلق و اهمیت دادن به فرائض و مسائل دین توصیه میکنم همینطور به تمام دوستان و برادران عزیزم یادآور میشوم که گناه انسان را به سقوط میکشاند گناه نکنید.
پخش مجموعه پویانمایی «سلام بر ابراهیم» کاری از گروه نوجوان مرکز پویانمایی صبا، به تهیه کنندگی اسدالله دیانتی و کارگردانی اسماعیل یوسفی از دوشنبه ۳۱ مرداد از شبکه سه سیما آغاز شده است.
پدر و مادرهای بسیاری هستند که به دلیل ارادتشان به سالار شهیدان نام «حسین» را بر فرزندان خود نهاده اند تا اولادشان پیرو مکتب و راه شهید دشت کربلا باشد.
چهل روز است که بدون اطلاع خانواده به جبهه آمدهام. آیا این دل نگرانیها این آشفتگیها این خوابهای پریشان تعبیری جز این دارد؟ چرا مادر را بیخبر گذاشتم؟ چرا او را از این کاری که میخواستم انجام دهم مطلع نکردم؟
پس از شهادت شهید همت و انتصاب عباس کریمی به سمت فرماندهی لشکر ۲۷، دستواره به عنوان قائم مقام لشکر منصوب شد. سرانجام روز ۱۳ تیرماه ۱۳۶۵، طی عملیات «کربلای ۱» در جبهه مهران، بر اثر انفجار گلوله خمپاره دشمن به شهادت رسید.
دستواره که از ناحیه پهلو ترکش خورده بود و براثر شدت جراحت، توان زیادی برای حرف زدن نداشت؛ گفت: «مسئول واحد اطلاعات عملیات و تقریباً همه نیروهای کادر این واحد زخمی شدهاند و کادر لشکر نیز اغلب زخمی هستند.» وی با وجود جراحات شدید به محسن رضایی گفت: «من عقب نمیروم، میمانم و کاری میکنم.»
رشادتهای خلبان ذوقی مقدم موجب عصبانیت مفرط دشمن بعثی شده بود و، چون نتوانستند کاری انجام بدهند، اعضای گروهک تروریستی منافقین با شناسایی این خلبان غیور، در کمین وی نشستند.
ولی الله پس بعد از گذراندن ۶ ماه حضور در جبهه، به بیمارستان رفت و به علت عمل آپاندیس بستری شد. سپس خواست تا دوباره به جبهه برود، ولی دکترها اجازه ندادند. او هم مشغول به تحصیل شد تا این که دوباره عازم جبهه شد.
دکتر چمران را به اورژانس منتقل کردیم. دکتر دوایی بالاسر دکتر چمران حاضر شد. بانداژ را باز کردند. ران کاملاً از هم بازشده و شکاف عمیقی برداشته بود، گفت «ایشان را باید به اتاق عمل میبردیم»، ولی چون اتاق عملها پر بود، همانجا روی تخت اورژانس زخمهای لهشده را باز و پاک کرد تا بتوانیم رانش را ببندیم.
یکی از همرزمان شهید چمران میگوید: شاید بتوان گفت که بین رزمندگان ستاد نامنظم و پرسنل یگان خودشان فرقی قائل نبودند و برای پیشرفت اهداف جنگ و بیرون راندن دشمن از سرزمین مقدس ایران همهگونه همکاری و مساعدت را مینمودند و ارتش، همراه و همکاری صدیق، باوفا، بیتوقع، دلسوز و پرتلاش و ایثارگر برای دکتر چمران بود.
همسرم آن زمان، رئیس ادارهی امتحانات آموزش و پرورش بود. به خانه آمد و سراغ کیا را گرفت. مدیر مدرسه به او زنگ زده بود. ابتدا کمی کیا را سرزنش کرد، بعد، اما بعد دلداریاش داد و دست آخر هم، راههای مبارزه و بازیهای سیاسی را به او یاد داد.
کانال انگیزهای برای رسیدن به عملیات شده بود و باعث شده بود هر مسئولی که از کانال بازدید میکند، تحت تأثیر کار عظیمی که صورت گرفته بود، رأی مثبت به اجرای سریع عملیات بدهد.