به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، سینمای ایران که پس از تولد با سرعت در حال پیشرفت بود، در دهه پنجاه در دام فیلمهایی افتاد که اصطلاحاً به آن «فیلمفارسی» گفته میشد. «فیلمفارسی» به فیلمهای گفته میشود که از مؤلفههایی همچون داستانپردازی عجولانه، قهرمانسازی، رقص و آواز کابارهای بدون ارتباط به داستان، نبود روابط علت و معلولی، عشقهای غیرواقعی، حادثه پردازی و غیره استفاده میکرد.
در ادامه میخواهیم بخشی از تاریخ سینمای ایران را روایت کنیم و ببینیم که جریان «فیلمفارسی» چطور به جان سینمای ایران افتاد و آن را تا مرز ورشکستگی و تعطیلی پیش برد.
تعداد فیلمهایی که در سال ۱۳۵۶ روی پرده آمده به ۳۸ فیلم محدود میشود. این رقم و تعداد فیلمهای نمایش داده شده در سال ۵۵، کاهش چشمگیری را نسبت به دو سال اول دهه ۵۰ نشان میداد. این روند نزولی تولید در سال قبل زمزمههایی پیرامون «ورشکستگی سینمای ایران» را برانگیخته بود.
زمزمههای سال ۵۵ در سال ۵۶ به جنجال و هیاهو تبدیل شد؛ هیاهویی از این دست که «سینمای ایران در حال مرگ است»، «سینمای ایران میمیرد»، «سینمای ایران مُرد»، «سینمای ایران…»، که فریادها در چارچوب بحثهای محفلی باقی نمیماند و سر از جلسات گوناگون حزبی و غیر حزبی در میآورد. نشریات سینمایی و غیر سینمایی از قافله عقب نماندند وهر یک به فراخور حال به این موضوع پرداختند. در این میان روزنامههای صبح و عصر سهم بیشتری را در بازتاب نظرات مختلف به عهده داتشند (به ویژه روزنامه آینده با داشتن یک صفحه سینمایی در هر شماره).
گروه گزارش روزنامه کیهان در مقدمه مطلبی با عنوان «آخرین محصول صنایع فیلم کشور: سینمای ایران میمیرد…» نوشت: «سینمای ایران چه میشود؟ چرا میگویند آخرین روزهای حیاتیش را سر میکند و همین روزها، اگر کوششی برای نجاتش نشود، باید شاهد برچایی مجلس ترحیمی برایش باشیم؟ این سینما که میگویند ورکسته است، ورشکسته به تقصیر است یا در ورشکستگی آن عوامل گوناگون نقش داشته است؟ سینمای ایران، اعم از تجاری و به اصطلاح هنری را چگونه میتوان نجات داد؟ آیا با از میان رفتن سینمای تجاری شاهد برپایی و استواری سینمایی هنری و یا لااقل هنری-تجاری فارسی میتوانیم باشیم؟ تازه اگر چنین باشد که نیست، سی سال تاریخ سینما ایران مگر شاهد فیلم خوب ساختن نبوده است؟»
سپس در یک جمع بندی، مرگ سینمای ایران را ناشی از افزایش قیمتها در تمام سطوح فیلمسازی، پرداخت بیست درصد عوارض از فروش کل فیلم به شهرداری، پرداخت پنج درصد کل فروش فیلم به وزارت دارایی، ممیزی بدون ضابطه و رقابت تلویزیون به دلیل نمایش فیلمهای سینمایی قلمداد میکنند.
همزمان، روزنامه آیندگان در صفحه سینمای خود زیر عنوان «نظر خواهی درباره بحران سینمای ایران» سلسله مطالبی را به طور مرتب در هر شماره چاپ میکرد. دبیر این صفحه درباره انگیزه نظر خواهی نوشت: «اصلیترین هدف بحث آزاد آیندگان در زمینه گشودن گرههای صنعت فیلمسازی ایران و دستیابی به رهنمودهایی است که برای حل فکری و اقتصادی سینمای ما ضروری است. بیتردید اتخاذ سیاستهای کارآمد برای در هم شکستن تنگناهای موجود باید بر پایه شناخت همه جانبه سینمای ایران و باز نمودن شایست و ناشایستهای آن انجام بگیرد.
بنابراین، این تکیه مطلق بر کجرویهای فیلمفارسیسازان و تن زدن از چاره جویی، کیفیت «سازندگی» را از این گونه بحثها میزداید و به دور باطل و بیهودهای میانجامد. سال هاست که بر اثر رویههای نادرست یا پارهای بدفهمیها، میان گردانندگان صنعت سینمای ایران و برخی از دستگاههای فرهنگ شکافهایی پدید آمد است که به پریشانی امروز سینما دامن زده. روشن است که پر شدن این شکافها و پا گرفتن تفاهمی سازنده، تنها با کمک انتقادهای روشنگرانه تهی از بغض ممکن خواهد بود. امیدواریم که خوانندگان آیندگان و سینما دوستان، با تاباندن نور بر گوشه و کنارهای مشکل سینمای ایران، راههای عملی چیرگی بر آشفتگی را نیز نمایان سازند.»
در همان حال که از هر سو سیل نظرات و پیشنهادهای خیرخواهان و دوستداران سینمای سالم راهی صفحات نشریات بود، دست اندرکاران و و «فیلمفارسی» سازان با قیافهای حق به جانب و طلبکارانه وارد معرکه شدند. نقل چند مورد در این زمینه، به حد کافی گویاست.
محمدعلی فردین: «شما به فیلمهای افتخار آفرینی که توسط سینماگران ایرانی تهیه شده است توجه کنید. واقعاً جای تأسف است. مسئول کیست و چه کسی باید پاسخگوی این شکست غمانگیز باشد؟ چرا باید همیشه تنبیه در کار باشد و در طول ۳۰ سال عمر سینما هیچ گونه تشویقی به عمل نیاید؟»
سعید مطلبی: «ما هم معتقدیم سینما وسیلهای است که باید آموزنده و فنی و هنری باشد. ولی هیچکس نمیتواند سینما را مجبور کند که به یک راه مشخص برود، زیرا خصلت سینما در آزاد بودن آن است، اگر حداقل را در نظر بگیریم، سینماگر یک فیلم تفریحی بیضرر میسازد. البته میتوان گفت فیلمفارسی از تکنیک و بیان بد برخوردار است، ولی باید قبول کرد که از لحاظ آموزندگی، سینمای ایران در جهان بینظیر است.»