مرور بر زندگی دو برادر شهید
همسرم آن زمان، رئیس اداره‌ی امتحانات آموزش و پرورش بود. به خانه آمد و سراغ کیا را گرفت. مدیر مدرسه به او زنگ زده بود. ابتدا کمی کیا را سرزنش کرد، بعد، اما بعد دلداری‌اش داد و دست آخر هم، راه‌های مبارزه و بازی‌های سیاسی را به او یاد داد.
ارسال نظرات
captcha
آخرین اخبار