به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، روزنامه اعتماد مینویسد: یکی از مهمترین مشکلات کشور در حوزه اقتصاد پایین بودن سرمایهگذاری است. در واقع چند سال است که میزان سرمایهگذاری حتی جبران استهلاک را نمیکند، این بدان معنا است که ظرفیت تولید کشور هر روز در حال کاهش است و به تبع آن درآمد مردم و اشتغال رو به کمتر میرود. برای نمونه اینکه نسبت به سال گذشته یک صد هزار شغل کمتر شده است یک وضعیت اضطراری است و ریشه اصلی آن نیز کمبود سرمایهگذاری است. سرمایهگذاری از سه طریق انجام میشود. دولت، بخش خصوصی و خارج. در ایران دولت همیشه نقش مهمی در سرمایهگذاری داشته است این، به علت درآمدهای نفتی بوده. اکنون سالهاست که فاقد این ویژگی است.
ورود سرمایهگذاری خارجی نیز به دلیل وضعیت روابط خارجی کشور عملا غیر ممکن شده است و این در حالی است که صنعت نفت و گاز ایران حمل و نقل و سایر زیرساختهای کشور بهشدت نیازمند سرمایهگذاری است و اگر انجام نشود، راندمان بهرهبرداری از منابع انرژی کم و کمتر خواهد شد. بالاخره بخش خصوصی منبع دیگر است و به نظر میرسد که عامل اصلی سرمایهگذاری در کشور هستند، پس چرا آنان به جای سرمایهگذاری منابع مالی خود را یا خارج میکنند یا در اموری غیر از تولید، مثل ارز، طلا و مسکن نگهداری میکنند؟ اطلاع دارم که دولت محترم متوجه این نقطه ضعف شده است و میکوشد که سرمایهگذاران را تشویق به سرمایهگذاری کند و از همه افرادی که با آنان روابطی دارند، میخواهد که سرمایهگذاران را تشویق به سرمایهگذاری کنند. ولی این کار نتیجه ندارد. چرا؟ برای اینکه سرمایهگذاران براساس توصیه و نصیحت من و شما و دیگران عمل نمیکنند، آنان به واقعیتها نگاه میکنند. چند عامل وجود دارد که برای صاحبان سرمایه مهم است که فقط به دو مورد آنها اشاره میکنم. اولین آن امنیت حقوق مالکیت است. واقعا اگر کسی سرمایهای داشته باشد، حاضر است آن را در ایران سرمایهگذاری کند؟ ریسک از میان رفتن سرمایهاش چقدر است؟ شاید دولت بگوید که صددرصد تضمین شده است. ولی اینچنین نیست. نمونه؟ هنگامی که یک گروه فعال فرهنگی مجوز برگزاری یک کنسرت را با هزار بدبختی میگیرد، هزینه سالن را پیشاپیش پرداخت میکند، مردم هم بلیت میخرند و با زحمت زیاد برنامهریزی کرده و کنسرت برگزار میشود، سپس در میان کار یک نفر به نام حراست وارد میشود و آن را لغو میکند. این یعنی مالکیت امنیت ندارد. یعنی حکومت مقتدر نیست.
پیام این رفتارها به هر سرمایهگذاری روشن است، ریسک سرمایهگذاری بالاست؛ احتیاط کنید. گمان نکنید که این کنسرت است ربطی به ساخت کارخانه ندارد. همه اینها مالکیت است. کسی که کنسرت را خودسرانه به هم بزند به طریق اولی اگر بخواهد، میتواند صاحب کارخانه را زمینگیر کند.
یادآور میشود روزنامههای زنجیرهای غربگرا سالهای 93 و 94 برای جا انداختن توافق با آمریکا ادعا میکردند که در صورت کوتاه آمدن و توافق با آمریکا، 150 میلیارد دلار دارایی بلوکه شده ایران آزاد میشود و همزمان 200 میلیارد دلار سرمایه خارجی جذب اقتصاد کشور خواهد شد. آنها همچنین پس از اجرای برجام مدعی ترافیک سرمایهگذاران خارجی بخش نفت در وزارت نفت و همچنین خرید 20 هواپیما از ایرباس و بویینگ شدند. اما در عمل چه اتفاقی افتاد؟ گفته شد بیش از 7-8 میلیارد دلار درآمد بلوکه شده ایران آزاد نمیشود. 4-5 میلیارد دلار بیشتر هم سرمایه خارجی جذب نشد، چرا که طبق مصوبه کنگره (پذیرفته شدن از سوی دولت روحانی)، شرط ادامه تعلیق تحریمها، تأیید هر 4 ماه یک بار آن از سوی کنگره بود و بنابراین سرمایهگذار خارجی اصلاً جرأت نمیکرد قرارداد سرمایهگذاری امضا کند. در عین حال دولت اوباما تحریمهای ویزایی را خلاف برجام اعمال کرد که سرمایهگذاران خارجی را از سفر ایران منع میکرد. تنها قرارداد منعقده با توتال بود که آن هم صرفاً به دستبرد اطلاعات سری پارس جنوبی توسط این شرکت کلاهبردار محدود شد. در حوزه خرید هواپیماها بیش از 10-12 هواپیما خریداری نشد که برخی از آنها هم ظرف 2-3 سال زمینگیر شد.
در حوزه سیاستگذاری نیز دولت روحانی، اولاً درآمدهای نفتی را خرج واردات بیرویه برای ظاهرسازی بازار کرد و از سرمایهگذاری مولد دریغ کرد؛ و ثانیاً با تقویت واردات و کوتاهی در مواجهه با برجام، عملاً تولید را خسارتبار و دلالی را سودآفرین کرد؛ بنابراین طبیعی بود که در حوزه سرمایههای داخلی نیز سرمایهگذاری مولد اتفاق نیفتد.
با این همه عجیب است که عباس عبدی نویسنده تحلیل روزنامه اعتماد، همه آن انحرافات زیرساختی را کتمان میکند و به موضوع فلان کنسرت، به عنوان عامل ضدسرمایهگذاری میپردازد؛ انگار که شرط ضمن عقد سرمایهگذاری، امکان برگزاری فلان یا بهمان کنسرت است!!