گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو_ پایگاه خبری "میدل ایست مانیتور" در گزارشی با اشاره به تحولات اخیر فلسطین و حمله اسرائیل به نوار غزه، به طور خاص به رویکرد کلی برخی کشورها و حکام عربی نسبت به مساله فلسطین پرداخته و تاکید کرده که اشارات رهبران این قبیل این کشورها به اینکه مساله فلسطین در شرایط کنونی، یک موضوع سیاسی است که ایران در حالِ مدیریت آن است، نوعی بهانه جویی از سوی آنها است تا از این طریق رویه غلط و نابجای خود در خیانت به آرمان ملت فلسطین و از اولویت خارج کردنِ حقوق ملت این کشور و البته عادی سازی روابطشان با رژیم صهیونیستی را توجیه کنند.
پایگاه خبری میدل ایست مانیتور در این رابطه مینویسد: «جمعه گذشته، رژیم اسرائیل حملات هوایی را علیه نوار غزه در قالب آنچه حملات پیشدستانه عنوان کرد، انجام داد. صهیونیستها ادعا کرده اند که جنبش جهاد اسلامی فلسطین در حال برنامه ریزی جهت انجام یک عملیات نظامی در جوار مرزهای نوار غزه و اراضی اشغالی بوده است. در این راستا، "تیسیر الجبری" یکی از فرماندهان نظامیِ شناحته شده جهاد اسلامی فلسطین و شماری از همراهان وی نیز در جریان اقدامات تروریستی رژیم صهیونیستی در هدف قرار دادنِ ساختمانی که آنها در آن حضور داشتند، به شهادت رسیدند. در ادامه، جهاد اسلامی اعلام کرد که این اقدام اسرائیل نوعی اعلام جنگ است و شاهد بودیم که این جنبش با شلیک صدها راکت به این اقدام تروریستی واکنش نشان داد.
از چشم انداز تحلیلِ سیاسی، اینطور به نظر میرسد که سه مولفه بنیادین به صورت مستقیم موجب نگرانی اسرائیل و حمله آن به نوار غزه شده اند. اولین مولفه مرتبط با ادعاهای مختلفی است که تاکید دارند جنبش جهاد اسلامی در حال آماده سازی یک عملیات علیه شهروندان صهیونیست بوده است. از این رو، رژیم اشغالگر قدس به ادعای خود اقدامات پیشگیرانهای را لحاظ کرده و ضمن حمله به غزه و ترور شماری از فرماندهان جهاد اسلامی، شمار دیگری از آنها را نیز در کرانه باختری بازداشت کرده است (به طور خاص میتوان به بازداشت "بسام السعدی" اشاره کرد).
جهاد اسلامی تاکید کرده که این قبیل اقدامات غیر قابل قبول هستند و در همین چهارچوب به اسرائیلیها یک ضرب الاجل زمانی داده شده که اگر در قالب آن اقدام به آزادی فرماندهان این جنبش نکنند، جهاد اسلامی بار دیگر با ابزارهای نظامی خود به صهیونیستها واکنش نشان میدهد.
یکی دیگر از مولفههایی که در مورد حمله اخیر اسرائیل به نواز غزه باید مد نظر قرار گیرد، در پیش بودنِ انتخابات سرنوشت سازِ آتی اسرائیل است. در این انتخابات، سه چهره اصلیترین نامزدهای تصدی پست نخست وزیری اسرائیل و تشکیل دولت در اراضی اشغالی هستند: "یائیر لاپید" نخست وزیر موقت اسرائیل، "بنیامین نتانیاهو" نخست وزیر سابق این رژیم، و "بنی گانتس" وزیر دفاع رژیم صهیونیستی که هر کدام از این افراد جهت جلب اعتماد شهروندان صهیونیست باید کارآمدیِ امنیتی خود را ثابت کنند. در این چهارچوب، رهبران رژیم صهیونیستی در چنین مواقعی هیچ حربهای را بهتر از جنگ افروزی علیه ملت فلسطین و ریختن خونِ آنها نمیبینند.
در نهایت باید گفت که صهیونیستها به شدت نسبت به روابط نزدیک و راهبردی جنبش جهاد اسلامی فلسطین با ایران نیز نگرانی دارند. ایران کمکهای مالی و تسلیحاتی قابل توجهی را به گروههای مقاومت فلسطینی انجام میدهد. این مساله کاملا روشن و واضح است که رژیم اسرائیل با اتکا به همین حربه میخواهد این نکته را به افکار عمومی بین المللی نشان دهد که عملیات این رژیم در نوار غزه، در واقع عملیاتی با محوریت هدف قرار دادن یک نیروی نیابتی مهم ایران در نوار غزه و البته رهبران آن است.
جنبش جهاد اسلامی فلسطین هیچگاه این مساله را رد نکرده که از حیث ایدئولوژیک و دستورکارها، رویهای همراه و همسو با ایران دارد. دبیر کل این جنبش "زیاد النخاله" در حال حاضر در ایران به سر میبرد و تهدید کرده که اراضی اشغالی را در صورت تداوم رویههای غیرسازنده صهیونیست ها، زیر آتش موشکهای مقاومت خواهد برد و هیچ خط قرمزی را نیز در این زمینه در نظر نمیگیرد. بسیاری از ناظران و تحلیلگران بر این باورند که ایران و جهاد اسلامی فلسطین همکاریها و هماهنگیهای زیادی را جهت نبرد با رژیم اسرائیل با یکدیگر دارند. در این چهارچوب به طور خاص رویههایی نظیر مسلح سازی کرانه باختری به واسطه گردان هایِ جنینِ جنبش جهاد اسلامی به صورت ویژه در اولویت ایران و جهاد اسلامی قرار دارند.
فارغ از اینکه غرب، آمریکا و اسرائیل چه چیزی را در مورد ارتباطات و تعهدات جهاد اسلامی ادعا میکنند و فارغ از اینکه تصمیم سازیهای سیاسی و نظامی این جنبش چه مسیرهایی را طی میکنند، این نکته باید اذعان شود که عملا جهاد اسلامی و دیگر گروه و کشورهای عضو محور مقاومت، تا حد زیادی در چهارچوبهای اطلاعاتی ایران و در قالب دستورکارهای کلان یک طرز تفکر و ایدئولوژی خاص اقدام به کنشگری میکنند. با این همه، باید توجه داشت که در این معادله، مشکل و چالشِ اصلی ایران نیست.
مشکل اصلی ریشه در مواضع اخیر "ژنرال حسین سلامی" فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جریان دیدارش با زیاد نخاله ندارد. وی در این دیدار گفته بود "آزادسازی فلسطین چیزی بیش از یک آرزو است و باید آن را یک راهبردِ اجتناب ناپذیر برای ملت ایران عنوان کرد. هدف و راهبرد ما آزاد سازی قدس شریف و بازگشت سرزمینهای اشغالی به صاحبان اصلی آن یعنی ملت فلسطین است".
البته که مشکل اصلی این هم نیست که حزب الله لبنان و حشدالشعبی عراق و دیگر گروههای مقاومت مدام تاکید میکنند که آماده تقابل با صهیونیستها هستند. در واقع، ریشه اصلی چالشها و بحرانها را باید در این نکته جستجو کرد که برخی عادت پیدا کرده اند تمامی نارضایتیهایی را که از آنها رنج میبرند ناشی از تحرکات نظامی ایران و محورِ مقاومتِ تحت فرماندهی این کشور تحلیل و ارزیابی کنند. در این راستا آنها مدام میگویند که با توجه به اینکه این یا فلان حزب و گروه با ایران متحد شده، فلسطین دیگر در چهارچوب دغدغههای ما قرار ندارد. در این چهارچوب، برخی از رهبران عربیِ مخالف با ایران، عملا مساله فلسطین را در معادلهای هم طراز با ایران قرار میدهند و سیاست خود در رابطه با گروههای فلسطینی را بر اساس مواضع خود در مورد ایران تنظیم میکنند.
این فهمِ کوته بینانه و اشتباه عملا موجب میشود تا آرمان ملت فلسطین و قدس شریف، از ذهن و قلبِ به ویژه ملتهای عربی پاک و حداقل کمرنگ شود. اعراب باید درک کنند که مساله فلسطین یک موضوع سیاسی و مرتبط با یک حزب و گروه خاص نیست. فلسطین یک سرزمین اسلامی و عربی است و باید در ذهن و قلب هر فرد عرب به مثابه یک اولویت باقی بماند. اعراب باید بدانند که رهاسازی مساله فلسطین به حال خود، عملا فروپاشی گسترده ساختارهای سیاسی و اجتماعیِ جهان عرب را در بلند مدت تضمین میکند.
گروههای مقاومت فلسطین سال هاست که به هر حربهای دست میزنند تا توان بازدارندگی ملت فلسطین را برابر رژیم صهیونیستی تقویت کنند و از ریخته شدنِ خون فلسطینیها توسط اسرائیل جلوگیری کنند و البته زمینه را جهت استقرار یک دولت فلسطینی مستقل نیز فراهم کنند. در این فضا، عدم حضور اعراب و حمایت آنها از ملت فلسطین، عملا هزینههای سنگینی را برای آنها و دعاوی گستردهشان دارد.
در طی دهههای اخیر، اعراب پول و خون زیادی را برای آرمان ملت فلسطین داده اند. بسیاری از مادران و پدران عرب تلاشهای زیادی انجام داده اند تا مساله فلسطین و قدس شریف، یک آرمان همیشه بیدار در قلوب و اذهان فرزندانشان باشد. درست به همین دلیل هم بوده که در دهههای 1960، 1970 و 1980 شاهد بوده ایم که هزاران جوان عرب جهت آزادی فلسطین و مبارزه با اشغالگران صهیونیست اعلام آمادگی کرده و جنگیده اند. اکنون حقیقتا مایه تاسف و خیانت به آن مادران و پدران است وقتی میبینیم که آرمانِ ملت فلسطین در میان ملتهای عربی و حاکمان آنها تا حد زیادی کمرنگ شده و از اولویت خارج شده است.
اینکه برخی حکام عربی و متون آموزشی این قبیل کشورها تاکید دارند که مساله فلسطین یک مساله سیاسی است که اکنون ایران در حال مدیریت آن است، به هیچ عنوان درست نیست و باید آن را یک فرافکنی به معنای واقعی کلمه در نظر گرفت. مساله اصلی این است که این رژیمها عملا از بهانههای اینچنینی استفاده میکنند تا روابط کشورشان را با رژیم صهیونیستی عادی سازی کنند و حقوق و سرزمینهای فلسطینی را تسلیم صهیونیستها کنند. با این حال، ملتهای عربی نباید اجازه دهند که این روند همچنان ادامه پیدا کند».