به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محمد جواد دارا*؛ به ولله دلم میسوزد وقتی که میبینم کشورم را یک مشت کینه ورزِ کینه توزِ عقده ایِ خالی از عقلانیتِ بدون هدف نهایی، به ورطه ضعف و بحران میکشند و شرایط زندگی را برای مردمی که به دروغ مدعی دفاع از آنها هستند به سمت دشواری بیشتر، تحریم وسیعتر و فشار شدیدتر میبرند.
آنهم به بهانه فوت یک دختری که مسجل است توسط جمهوری اسلامی کشته نشده (البته همچنان محتمل است که توسط دشمنان جمهوری اسلامی و در یک سناریوی کثیف قربانی و کشته شده باشد).
همچنین؛ مساله گشت ارشادی که نه مساله جدی مردم عادی است و نه موضوع اولویت دار طبقه متوسط و عامه مردم.
حتما حاکمیت و تک تک من و شما در این کینه توزی و کینه ورزی و عقدهای شدن و جهالت این جماعت مقصریم و حتما همه ما کم گذاشتیم و آزادیهای کافی ندادیم و ترسهای الکی از گفتگو داشتیم و در حاکمیت مان گفتگوهای سخت نکردیم و مردم را مشارکت حداکثری ندادیم و هزارتا مساله دیگر.
اما عزیزان من.
یک نگاه کلی و کلان به طرفین این جبهه و صفبندی اش بیندازید و ببینید طرفین ماجرا چه کسانی هستند و موضوع مبارزه چیست؟!
آیا موضوع مبارزه آزادیخواهیست؟
آیا موضوع مبارزه خونخواهیست؟
آیا موضوع مبارزه اصلاح ایران است؟
آیا موضوع مبارزه استقلال کشور است؟
آیا سران و مشوقان و رهبران این مبارزه حداقلی از سلامت و شرافت را دارند؟
شما یک امر محترم و مقدس در این مبارزه و در این مبارزان و رسانه هایشان و محرکانشان و رهبرانشان به ما نشان بدهید...
من اولین نفری هستم که تا پای جان مبارزه خواهم کرد.
حرکتی که محرکش دروغ است...
تاییدکنندگانش دروغگو هستند...
مشوقانش یک مشت آدم لمپن و بی مقدار هستند...
و یک آدم حسابی که سرش به تنش بیارزد در این جماعت پیدا نمیشود...
من روی چه چیزی از این مبارزه باید حساب کنم؟
یادمان نرود که مطلوب نبودن وضع موجود شاید شرط لازم برای اعتراض و مبارزه باشد؛ اما به هیچ وجه شرط کافی نیست.
از شما بزرگواران که جزو طبقه نخبگانی این کشور هستید میپرسم...
اگر همین امشب به اراده الهی صاعقه بزند و همه نظام جمهوری اسلامی رو بخار کند و به عرش اعلا ببرد و شما بمانید و این جماعت و نخبگان و سلبریتی هایش...
علی کریمی و کومله و دموکرات و پ. ک. ک و الاحوازیه و پان ترکها و مسیح علینژاد و باقی دار و دسته کثافتها...
آیا این ترکیب کوتولهها و کفتارها و لمپنها میتوانند وضع کشور را بهتر که هیچ، از خیرش گذشتیم؛ لااقل در حد نصف وضع موجود ایران، حفظ کنند؟
میتوانند؟!
آیا به نظرتان مستقل از اینکه طرفدار و موافق جمهوری اسلامی باشیم یا نباشیم، باید آنقدر احمق باشیم که از یک همچین جماعتی و یک همچین حرکتی، به بهانه نقایص موجود در جمهوری اسلامی که در بسیاریش تک تک ما هم مقصریم، حمایت کنیم و اعتراضاتمان را پشت به پشت کفتارها و کرکسهایی که چشمشان دنبال ایران است و مترصد فرصت اند تا این خاک خدایی و آسمانیترین زمین این کره خاکی را بدرند و پاره پاره کنند، جلو ببریم؟
من هم مثل بسیاری احمق هستم، اما در خودم این حد از حماقت را نمیبینم...
تایید این حرکت یک حماقت مضاعف میخواهد که من ظرفیت آن را ندارم...
عزیزانم
اعتراض در داخل یک حاکمیت سیاسی معنا میدهد و نه بیرون از حاکمیت
مگر میشود وسط جنگ خیابانی که قصد براندازی دارد، اعتراض خیابانی راه انداخت؟
ندیدید در اصفهان برای آب اعتراض خیابانی کردند و مجوز هم نداشتند
درست است برخوردهای نابجایی صورت گرفت، اما نگذاشتند به آشوب کشیده شود و کسی هم کاریشان نداشت و حرفشان هم شنیده شد؟
بله قبول دارم؛ که در کشور، مدیران با نگاه فرهنگی و اجتماعی کم داریم و مدیرانمان بیشتر سیاسی و امنیتی هستند و به شدت از اعتراض میترسند و از شنیدن حرف مردم ابا دارند و گاردشان بسته است.
اما بالاخره یا باید قبول کنیم که در همین شرایط موجود میخواهیم اصلاح انجام بدهیم و اعتراض کنیم؛ یا میخواهیم بر زیر میز بزنیم.
اگر در شرایط موجود میخواهیم اصلاحات انجام بدهیم باید بدون بحران سازی فشار بیاوریم و حرف بزنیم.
همچنین؛ باید محدودیتهای خودساخته یا دولت ساخته موجود را به عنوان شرایط محیطی بپذیریم و بر اساس آن اصلاحتمان را مطالبه کنیم اگر هم میخوام زیر میز بزنیم بحث یک چیز دیگری خواهد شد.
من حتی برای زدن زیر میز هم گارد بستهای ندارم و اگر یک نفری عاقل تر، صالحتر و هوشمندتر از آقای خامنهای پیدا بشود و بگوید بر زیر میز جمهوری اسلامی بزنیم و یک نظام سالم تر، صالحتر و بهتر از جمهوری اسلامی بسازیم که دنیا و آخرت مان را توامان باهم بهتر کند، والله تا ته خط پای کارش میایستم.
وگرنه؛ خیلی باید ابله باشیم که همین وضع موجود را با همه اشکالاتش بهم بزنیم و از چاله، خودمان را در چاه بیندازیم.
خلاصه اینکه؛ گزینههای واقعی پیش روی ما اینهاست:
۱- حمایت از جمهوری اسلامی و مطالبه اصلاحات به سمت عدالت
۲- زدن زیر میز و کله کردن جمهوری اسلامی که لازمه اش وجود حداقل یک نفر عاقلتر و صالحتر و بهتر از آقای خامنه ای.
اگر غیر از این باشد میشود همین سیرکی که میبینید.
یک لمپنی مثل علی کریمی از زیر لحاف، مردم را خر فرض میکند و شعور طرفدارهایش را به بازی میگیرد و به ریش شان میخندد.
کتکش را یک مشت جوان جوگیر میخورند و سابقه شان خراب و کشورمان به آتیش کشیده میشود.
تحریمهای جدید اعمال میشود، بورس و اقتصاد دچار اختلال و مردم ضرر مالی و جانی میکنند.
از آنطرف، مسیح علینژاد بدبختی مارا برای پمپئوها و ان اس ایها و سیاها فاکتور میکند و دلارش را میگیرد و علی کریمی و امثالهم هم با بن سلمان حساب میکنند
الغرض.
همه حرف من عقلانیت است.
میگویم ابله و احمق نباشیم و با چشم باز همه میدان را ببینیم؛ مخصوصا آخر ماجرا و هدف و نتیجه حاصله را...
و در بازی که اگر برنده اش هم بشویم، بازهم باختیم، هرگز ورود یا حمایت نکنیم.
* دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه تهران
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.