به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، به همت انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه علامه طباطبایی اولین جلسه کارشناسی ازسلسله جلسات کارشناسی تأمین اجتماعی، با حضور محمدحسین مرادی، کارشناس گروه علمی رفاه و تأمین اجتماعی مرکزپژوهشهای مجلس شورای اسلامی برگزار شد.
محمدحسین مرادی در رابطه با انتخاب واژة ابر بحران گفت: دلیل انتخاب این واژه، حجم مشکلاتی است که این اتفاق میتواند برای کشورمان ایجاد کند؛ این بحران توجه ویژهای را میطلبد.
وی افزود: تأمین اجتماعی یک مفهوم عام است. اصل ۲۹ قانون اساسی دولت را ملزم به ارائه خدمات تأمین اجتماعی در وجوه مختلف مانند بهداشت، آموزش، تأمین مسکن و... میکند. یک بخش این خدمات، بازنشستگی است. دراین بخش نهادهای مختلفی داریم که یکی از آنان سازمان تأمین اجتماعی است.
مرادی در رابطه با شکلگیری این صندوقها گفت: صندوقهای بازنشستگی درپاسخ به اعتراضات کارگران، بعد ازانقلاب صنعتی به وجود آمدند و همهگیری آن، بعد ازجنگ جهانی دوم بود. ایران اولین قدمها را درسال ۱۲۸۷ در دورهی مشروطه برداشت. قانونی به اسم قانون وظایف تصویب شده بود که یکسری مزایا برای خانوادهی فرد (کارمندان دولت) بعد ازمرگ سرپرست در نظرمیگرفت. به فرم امروزی اولین بارسال ۱۳۰۱ بود که دايرهی تقاعد در وزارت مالیه تشکیل شد.
مرادی ادامه داد: طبق اصل 29 قانون اساسی، اینکه همهی آحاد مردم با یک شرایط اقتصادی، بیمه داشته باشند، حق اساسی ملت است. درایران تاکنون ۷۵ درصد جمعیت کشور، ذیل پوشش بیمه هستند. حدود ۱۸ صندوق بازنشستگی داریم. پنج مورد زیرمجموعهی وزارت رفاه هستند و ما باقی هم ذیل دستگاههای دیگر. سازمان تأمین اجتماعی، صندوق بازنشستگی کشوری، صندوق روستاییان و عشایر و صندوق فولاد و آینده ساز پنج صندوق ذیل صندوق رفاه میباشند.
مرادی گفت: بیش از ۹۰ درصد جمعیت ما را این چهارصندوق پوشش میدهند. تأمین اجتماعی ۷۵ درصد، بازنشستگی کشوری ۱۱ درصد، روستاییان وعشایر ۵ درصد، نيروهای مسلح ۵ درصد و بقیه هم حدوداً ۴ درصد جمعیت را پوشش میدهند.
وی در رابطه با قشربندی صندوقها گفت: صندوق بازنشستگی کشوری، کارکنان کشوری و خانوادههای آنان را شامل میشود. به عنوان مثال کارکنان دولت اکثريتشان به طور خاص مثلاً معلمها، در این صندوق هستند. سازمان تأمین اجتماعی صندوق عمومی ما است. یعنی اقشار مختلف مانند کارمندان، کارگران و... در این صندوق هست.
وی افزود: تأمین اجتماعی بزرگترین صندوق بازنشستگی است که بیش از ۷۵ درصد از اقشار ما در این صندوق بیمه شدند و این نکته جایگاه این صندوق را راهبردی میکند. اگر اتفاقی برای این صندوق بیفتد، تلاطم مهم و تکان دهندهای رخ میدهد.
مرادی در رابطه با نحوهی کار صندوقهای بازنشستگی گفت: صندوق درصدی را از هرفرد به عنوان حق بیمه میگیرد و بابت آن خدماتی به فرد ارائه میدهد که روی حقوق اعمال میشود و آن حقوق نباید از حداقل حقوق سالانهی کارگرکمتر باشد.
مرادی ادامه داد: صندوق 33 درصد حق بیمه میگیرد که 20 درصد آن را کارفرما میدهد و 7 درصد آن را فرد بیمه شده. ۳ درصد حق بیمهی بیکاری است که باز کارفرما میدهد. 3 درصد هم دولت میدهد. البته مشاغل مختلف و خدمات مختلف متفاوت هستند و این درصدها برای یک کارگاه است.
وی در رابطه با مصرف حق بیمه گفت: 21 درصد واریز به صندوق بازنشستگی میشود که حقوق بازنشستگی از این صندوق تأمین میشود. 9 درصد صرف هزینههای درمانی میشود. 3 درصد برای صندوق بیکاری که برای مدت محدودی مستمری بیکاری را تأمین میکند.
مرادی ادامه داد: تصور عمومی این است که منابع و مصارف این صندوقها گرفتن پول حق بیمه، سرمایه گذاری و کسب سود است و بعد بازنشستگی از طریق پول حق بیمه و سود حاصل از آن به فرد مستمندی بازنشستگی میدهند. این سیستم (Fully Funded DC) نام دارد.
وی گفت: در ایران و بسیاری از کشورها به دلایلی این سیستم وجود ندارد. زیرا ریسک دارد یعنی اگر سرمایه گذاری از بین رفت مستمری فرد هم از بین میرود. بعضی از کشورها دقیقاً همین تصمیم را گرفتند و رفتند به سمت full fund DC ولی اقتصاد صندوق ها متلاطم شد و فجایع اجتماعی برایشان درست شد. حتی بعضاً برگشتند سمت سیستم pay as you go ' defined benefit.
وی افزود: سیستم صندوق تأمین اجتماعی ما (pay as you go ' defined benefit) است. یعنی روش توازن درآمد- هزینه. صندوق مستمری بازنشستهها را از محل حق بیمه شاغلین فعلی تأمین میکند. یعنی حق بیمه را از بیمه شدگان فعلی دریافت کرده و به مستمری بگیران پرداخت میکند.
مرادی در رابطه با تعیین مستمری گفت: در ایران فرمول میانگین دوسال آخر حقوق در دوران اشتغال، تعیین کننده میزان بازنشستگی است. به عنوان مثال میانگین حقوق فردی در دو سال آخر ۱۲ میلیون بوده است. به محض اینکه بازنشسته شود حقوق بازنشستگی او همان میشود و این مقدار به صورت سالیانه افزایش داده میشود.
مرادی گفت: سیستمهای DB pay as you go برای دولتها پرهزینه هستند و به تغییرات جمعیتی بسیار حساس هستند. یعنی اگر تحولات جمعیتی رخ بدهد کشورهایی که صندوق DB pay as you go دارند خیلی دچار مشکل میشوند. جوانی جمعیت تأمین اجتماعی هم دارد به این سمت میرود و اینجا نگرانی ما شروع میشود.
وی ادامه داد: الان یک سیستمی داریم DB pay as you go که یک فشار بسیار زیادی دارد به صندوق میآید و برخی از این فشارها بر بودجه عمومی دولت تخلیه میشود.
محمد حسین مرادی دلایل این ابر بحران را 3 مورد برشمرد و گفت: سه تا دلیل مهم است. یک، کسری نقدینگی بالا. دو، بالا بودن ارزش فعلی تعهدات آینده. سه، کاهش نسبت پشتیبانی. البته اینا با هم همبستگی دارند.
مرادی در رابطه با کسری نقدینگی بالا گفت: میزان اعتباری که در سال ۱۴۰۱ برای کمک به ۴ صندوق یعنی صندوق بازنشستگی کشوری، صندوق بازنشستگی لشگری، صندوق بازنشستگی فولاد و وزرات اطلاعات، این چهار صندوق با هم ۲۱۷ هزار میلیارد تومان بودجه صرف شده.
وی ادامه داد: بیشترین بودجه برای وزارتخانههای بهداشت و آموزش پرورش است. تأمین اجتماعی هنوز بین اینها نیامده.
مرادی ادامه داد: این در حالی است که صندوق کشوری کلا ۵ درصد از مشترکین را تحت پوشش دارد و تأمین اجتماعی ۷۵ درصد. اگر بخواهیم تعداد بازنشستهها را مقایسه کنیم تعداد مستمری بگیران کشوری ۱.۵ میلیون نفر است اما تعداد مستمری بگیران تأمین اجتماعی الان ۳ میلیون نفر هست. این مسئله یک واقعیت است که جمعیت مستمری بگیر به صورت نمایی دارد رشد میکند. صندوقهای ورشکسته از این قبیل که از دولت بودجه میگیرند تا مستمری باز نشستگی را تأمین کنند بسیار است.
وی گفت: یک مشکل هم این است که برخی دستگاه ها یک صندوقی تأسیس کرده اند و نظارتی بر آن نبوده؛ به همین دلیل برای خود مزایای مختلفی گذاشتهاند. شما به مردم مزایا بدهی خوب است ولی مسئله این است که صندوق برای یک قشرخاص یکسری مزایای باکیفیت تعریف کرده و خودش را به ورشکستگی کشانده است. بعد از ورشکستگی کسی نمیتواند بگوید ما پول نمیدهیم. دولت مجبور است از بودجه بدهد. یعنی قرار بوده مثلاً برود در سیستان و بلوچستان لوله کشی آب انجام شود اما پول این را میدهد به صندوق. یعنی شما هزینهی مسافرت خارجی یک قشر را از جیب محرومترین اقشار دوردستترین نقاط کشور دادی. مسئله اینجا است.
مرادی اظهار کرد: در آیندهی نزدیک ممکن است یک عدد عجیبی از بودجه عمومی کشور صرف صندوقهای بازنشستگی شود. یونان همین اتفاق برایش افتاد. در یونان به علت عدم تأمین بودجه صندوقها مجبور شدند جزیرههای کشورشان را بفروشند. مستند بمب ساعتی را اگر ندیدید پیشنهاد میکنم ببینید.
وی ادامه داد: ابربحران با خلق پول بی رویه، تورم بوجود میآورد که میتواند موجب فروپاشی یک جامعه شود. بحران پیش روندهای که باید فکر جدی برایش شود.
مرادی در رابطه با کسری نقدینگی صندوقها ادامه داد: در صندوق بازنشستگی کشوری حدود 70 درصد از درآمدش توسط دولت تأمین میشود و حدود ۲۴٪ از محل بازده درآمدهایش هست. بیش از 80 درصد از درآمدهای تامین اجتماعی از محل حق بیمه شاغلین فعلی تأمین میشود. با وضع فعلی تا بیست سال دیگر با توجه به مشکلات جمعیتی، تأمین اجتماعی هم باید قسمت مهمی از درآمدش را از دولت بگیرد.
محمد حسین مرادی در رابطه با دلیل دوم ابر بحران گفت: دلیل دوم ارزش فعلی بالای مزایاست. برخی افراد میگویند چون صندوق تأمین اجتماعی از دولت بودجه نمیگیرد پس وضعیت خوب است. در حالی که این غلط است. صندوق یک پدیده بلند مدت است بنابراین شما باید درمقیاس بلند مدت تحلیلش کنید.
وی گفت: ارزش فعلی یک شاخص است برای سنجش پایداری صندوقهای بازنشستگی. این روش میگوید شما ببین این صندوق در 60 سال آینده به نرخ امروز چه قدر درآمد دارد؟ چه قدر مخارج دارد؟ به نرخ امروز حساب کن و بررسی کن نسبت این ها با هم چگونه است.
مرادی ادامه داد: با توجه به محاسبات انجام شده در سال ۹۸با چشم انداز۶۰ ساله حدودا 3400 هزار میلیارد تومان بدهی برای تأمین اجتماعی برآورد شده است که رقم بسیار بالا و نگران کنندهای است. صندوق بازنشستگی کشوری هم باتوجه به این چشم انداز حدوداً 960 هزار میلیارد بدهی به بار خواهد آورد. این اعداد نسبت به اقتصاد ایران خیلی اعداد نگران کنندهای میباشند. این محاسبات نشان میدهد که ما نهتنها درکوتاه مدت بلکه در بلند مدت هم ناتراز هستیم.
محمدحسین مرادی در رابطه با دلیل سوم گفت: نسبت پشتیبانی یک شاخص است. یعنی تعداد بیمه شدگان اصلی تقسیم بر تعداد پرونده های مستمری بگیران. این عدد اگر زیر 4 باشد، نگران کنندهاست و نشان می دهد که یک صندوق وارد فضای بحرانی شدهاست. حدوداً از هر چهار نفر که حق بیمه اخذ میشود، به یک نفر بازنشستگی داده میشود. نسبت پشتیبانی تأمین اجتماعی در سال 1388 حدوداً 6 بوده است. یعنی ما به ازای هرنفر بازنشسته، حدود 8/6 نفر بیمه پرداز شده داشتهایم. این در یک نرخ نزولی به 59/4 در سال 1398 رسیده است.
مرادی ادامه داد: تا اینجا توصیف وضع موجود بود، حالا به بحث چرایی آن می پردازیم. دلایل اقتصادی، جمعیتی و حاکمیتی در شکل گیری وضعیت کنونی نقش داشتهاند. از جمله تورم مزمن، بیکاری، بحث تغییرات جمعیتی، طرح ها و قوانین کارشناسی نشده، بدهی های دولت به سازمان تامین اجتماعی و صندوق ها، سرمایه گذاریهای غیر بهینه و ناکارآمد، مشکلات مدیریتی صندوقها و نبود نهاد ناظر( نهاد تنظیم گر).
مرادی گفت: تورم مزمن و بیکاری صددرصد تاثیر داشته است، برای مثال وقتی تورمی به شکل کنونی وجود دارد، یعنی قدرت خرید اقشار مختلف نابود شده است. بحث دوم تغییرات جمعیتی است. شاخص نشان می دهد که از قبل از انقلاب تا اکنون به واسطه بهداشت، بهبود تغذیه، نبود جنگ و... مردم بیشتر عمر میکنند. منطقی است که وقتی مردم بیشتر عمر میکنند، سن بازنشستگی هم متناسب با آن باید افزایش یابد.
وی ادامه داد: کشورهای دیگر این اصلاحات را اجرایی کردهاند،ا ولی ما نه تنها این کار را نکردهایم بلکه کاملاً برعکس این قاعده عمل کردیم. یعنی میانگین را به واسطه بازنشستگیهای پیش از موعد حتی کمتر هم کردهایم! بنابراین با توجه به دلیل اول، ما متناسب با تغییرات جمعیتی، واکنش مناسب نداشته ایم.
مرادی افزود: مسئله بعدی افزایش سن امید به زندگی است. نمودار قرمز در مورد دوره بهرهمندی است. یعنی یک فرد از سنی که بازنشسته میشود تا سنی که فوت میشود، چند سال است؟ برای مثال فرد در سن 56 سال بازنشسته میشود، وقتی در این سن بازنشسته میشود، دریافتی او شروع میشود تا سن امید به زندگی یعنی سن 9/76 به این معنا که حدود بیست سال درحال دریافت مستمری است.
وی ادامه داد: آیا فقط همین را دریافت میکند؟ خیر، طبق قوانین کشور وقتی فرد فوت میشود، ده سال به صورت میانگین متوسط دوره بهرهمندی بازماندگانش میباشد. یعنی بیست سال خود فرد و ده سال نیز بازماندگان او دریافت میکنند. میانگین سابقه پرداخت حق بیمه افرادی که درکشور بازنشسته میشوند. حدوداً 22 الی 23 سال است، افرادی که از کار افتاده میشوند 10 سال است و افرادی که در حین کار فوت میشوند 14 سال است. فردی بیست سال معادل 3/0 حقوق خود، حق بیمه میدهد که از آن 3/0 ده درصد صرف درمان میشود. یعنی 2/0 عاید صندوق میشود. بنابراین مشاهده میکنیم این پارامترها با هم تناسبی ندارند. لذا این نهاد به ازای هرفردی که وارد آن میشود تراز مالی آن منفیتر میشود. کشورهای دیگر هم وجود داشتهاند که به مشکل خوردند و اصلاح کردند.
محمد حسین مرادی گفت: مسئولان اینگونه تصور میکنند که اگر فردی را بازنشسته کنیم، جایگزین آن خواهدآمد. درصورتی که این طرز فکر اشتباه است و بازنشستگی پیش از موعد روش درستی نیست. روش درست برای کم کردن نرخ بیکاری این است که محیط کسب و کار درست شود و چون این کار آسانی نیست به سمت طرحهای عوام فریبانه رو میآورند.
مرادی گفت: برخی طرحها اشتباه و نامناسب هستند. یک مورد آن انحراف در تعیین مشاغل سخت و زیان آور است. طبق آمار از سال ۹۱ تا ۹۹ تقریباً نصف بازنشستگان تأمین اجتماعی، پیش از موعد هستند و حدود ۳۰ درصد کل آنها سخت و زیان آور محسوب میشوند.
مرادی در رابطه با مشاغل سخت و زیان آورگفت: در کشور یک سری مشاغل وجود دارد که محیط کار آنها سخت و آسیب رسان است. برای مثال در معدن، دکلهای برق و... به واسطة محیط کار خود، در طولانی مدت دچار آسیب و فرسودگی فیزیکی میشود. فلذا یکسری در همان زمان کار دچار آسیب میشوند و بعضی از افراد هم بازه امید به زندگی در آنها به شدت کاهش مییابد.
مرادی مطرح کرد: برای مثال کارگری که در حالت عادی ۷۶ سال عمر میکند با کار در این مشاغل ممکن است ۶۶ سال عمر کند و عمرش کاهش مییابد. به همین دلیل تدبیر شده که به آنها بازنشستگی پیش از موعد داده شود یا کارفرما را ملزم میکنند محیط کار را سالم کنند که جان افراد درخطر نباشد که هم در تعیین مصادیق و هم سالم سازی محیط کار انحراف وجود داشته است.
وی افزود: در صورتی که محاسبه شده بازنشستگی هر فرد ذیل عنوان کار سخت و زیان آور با یک حقوق معمول ۱۰ میلیون تومانی یک میلیارد تا یک میلیارد و صد تومان برای کشور هزینه دارد. حال شما ۱۰۰۰ نفر را فرض کنید که اینگونه بازنشسته شدند، باعث هزینه ۱۰۰۰ ميلياردی برای کشور است. پس باید در تعیین مصادیق خیلی دقت کرد.
مرادی ادامه داد: فی الحال مثلا حرفه خبرنگاری سخت و زیان آور محسوب می شود! باید پرسید آیا واقعا همه خبرنگاران شرایط شغلی خیلی سختی دارند که از این مزیت برخوردار شوند؟ حتی اگر فرض کنیم شرایط سختی دارند، آیا واقعا شرایط شغلی یک خبرنگار معمولی با شرایط مثلا یک کارگر معدن برابر است که هر دو به یک اندازه ارفاق میگیرند؟ ما ۱۷ عنوان گروه شغلی سخت و زیان آور داریم.
وی گفت: سابقه کسانی که کار سخت و زیان آور دارند در حال حاضر هر یک سال آنها، یک سال و نیم محاسبه میشود. مثلاً شما یک سال کار میکنی و بعد ۲۰ سالگی هم بازنشسته میشوی. فرض کنید که شما ۱۸ ساله هستی. کارت سخت و زیان آور هست و 20 سال کار میکنی و ۳۸ سالگی بازنشسته میشوی! بازنشستههای جوان که میگوییم اینها هستند.
مرادی گفت: استدلالهای نادرستی هم پشت صحبت برخی مسولین هن هست و میگویند که ما اینها را بازنشسته میکنیم که شغل ایجاد کنیم در حالی که این باعث اخلال در بازار کار شده است. فرد را 40سالگی بازنشسته می کنند، آیا این فرد میرود در خانه بنشیند؟ خیر، چون جوان است و مهارت دارد. این را سر کار میبرند و چون فرد بازنشسته است بیمه هم نمیخواهد. بعد از آن طرف، کسی که تازه فارغ التحصیل شده و دنبال کار میگردد را قبول نمیکنند. چرا؟ چون تجربه ندارد و نیاز به بیمه دارد.
وی ادامه داد: یکی از عوامل مهاجرت پرستارهای ما نامناسب بودن قوانین مربوط به مشاغل سخت و زیان آور است. گذشته از تبعیض موجود بین پرستاران بخش دولتی و خصوصی در همین قضیه سخت و زیان آور، بازنشستگی در سن پایین در کنار نامناسب وبدن سایر شرایط شغلی موجب شده که سایر کشورها مثل کشورهای استرالیا، سوئد، آلمان بخش مهمی از این نیروها را جذب کنند و ما متاسفانه سرمایه های انسانی کشور را خیلی راحت از دست بدهیم. در دوره کرونا هم خیلی از پرستارها مهاجرت کردند.
مرادی در رابطه با بدهی دولت گفت: کلاً دولت در مقاطع مختلف برای صندوقهای بازنشستگی هزینه تراشیده است. مثلا اقشار مختلف باید بیمه شوند و حرفی است که قانون اساسی گفته. مسئله این است که دولت گفته شما مثلاً همه را بیمه کن من پول آن را میدهم. بیمه کرده ولی او پولش را نداده است.
وی ادامه داد: تأمین اجتماعی پولی که باید میآمده دستش نیامده. بعد بدهیها هم که جمع شده است، گفته منِ دولت به تو پس میدهم. من یکسری اموال دارم که به درد من نمیخورد، بیا اینها را بگیر. تأمین اجتماعی هم مجبور بوده بگیرد. هپکو یک مثال آن است. میزان بدهی دولت به سازمان تأمین اجتماعی تا پایان سال ۱۴۰۰ بالغ بر ۴۶۰ هزار میلیارد تومان بوده است. معادل بودجه 4 وزارت خانه.
مرادی گفت: مسئله این است که طرف حساب تأمین اجتماعی کارگران هستند. شما دارید آنها را تحت فشار قرار میدهید. یکی دیگر از طرح های دیگری که بد اجرا شد متناسبسازی حقوق بازنشستگان بود که دولت هیچ منبع پایداری برای آن در نظر نگرفت. برای تامین منابع طرح دولت به آنها بنگاه داد.
مرادی در رابطه با سنوات مبنای حقوق گفت: حقوق بازنشستگی برمبنای دو سال آخر است و نتیجهاش این است که شما به عنوان یک آدم عاقل از نظر اقتصادی وقتی میدانید حقوق بازنشستگیتان برمبنای دو سال آخر است چرا باید ۲۸ سال دیگر را حقوق واقعی رد کنید؟ برخی افراد 28 سال حقوقها را حداقل رد میکنند که حداقل حق بیمه را کم بدهند، دو سال آخر حقوق را واقعی و بالا رد میکنند.
مرادی ادامه داد: در بخش دولتی، مثلاً طرف کارمند است، دو سال آخر مدیر میشود. که حقوقش بالا برود. این در نظام اداری _ استخدامی ما هم مشکل ایجاد کرده است. افراد ناکارآمدی را میگذارند و همه چیز را خراب میکند. اثر این روی صندوق این است که از هر فرد ۲۸ سال حداقل درآمد را داری ولی ۳۰ سال بعدی حداکثر تعهد را دارد. درحالیکه در کشورهای دیگر اینگونه نیست. به عنوان مثال بلژیک کل طول دورة اشتغال را میگذارد، اتریش ۱۶ سال، سوریه بهترین ۵ سال، لیبی ۳سال آخر، مراکش ۵ سال آخر، ترکیه۵ سال آخر.
وی گفت: البته کارمندان و افراد مختلف با این کار خود را در معرض ریسک قرار میدهند. به عنوان مثال یک فرد حقوقش 10 میلیون است ولی 4 میلیون رد میکند. اگر این فرد خدایی نکرده در سالهای کاری که حداقل حقوق را رد کرده از کار بیفتد یا فوت کند، حقوقی که پس از از کار افتادگی خودش، یا بازماندگانش پس از فوتش دریافت میکنند براساس همان 4 میلیون است. زیرا به تأمین اجتماعی این را گفته است ولی زندگی او براساس 10 میلیون تنظیم شده است.
مرادی دلیل دیگر را خلأ تنظیم گری دانست و گفت: وزارت رفاه در سال 83 برای نظارت بر صندوقهای تأمین اجتماعی ایجاد شد اما نتوانست به خوبی این کار را انجام دهد. بعدش با وزارت کار و تعاون ترکیب شد و از شأن نظارتی هم عملا بیرون آمد. نهاد ناظر کسی است که باید بتواند تصمیمات بلند مدت بگیرد. ولی وزارت خانه از خود دولت است. میگوید این دولت چهار سال هست و من باید کاری کنم مردم در این چهار سال از دولت راضی باشند.
مرادی در رابطه با مشکلات سرمایه گذاری گفت: علاوه بر مسائلی مثل فساد و انتصابات ناکارآمد، فضای اقتصاد مسئله مهمی است. فضاهای بنگاهی مشکل دارند. علاوه برآن مشکلات دیگری هم هست. صندوقها ناقص متولد شدهاند و مفهوم صندوق به درستی وجود نداشته. به عنوان مثال صندوق کشوری با چهل هزار بازنشستهای که هیچ حق بیمهای ندادهاند شروع کردهاست.
مرادی ادامه داد: بدهیهای دولت مشکل بعدی است . دولت بودجه ندارد به جایش بنگاههای ورشکسته را میدهد به صندوقها. همین بنگاههارا هم با بیش برآورد قیمتی دادهاند. البته انگشت شمار بنگاه خوب هم دادهاند.
وی ادامه داد: بحث دیگر انتصابات سیاسی و کوتاه مدت مدیران بوده است. به عنوان مثال میانگین عمر مدیران شستا 6 ماه است.
مرادی گفت: چالشهای موجود در نظام تشویق و تنبیه هم تاثیر گذار است. مثلاً الان در بحث درمان پزشک خوب در برخی شهرها که سقف درآمدی گذاشته شده نداریم.
وی ادامه داد: بحث بعدی ابهام و تفسیر پذیری قوانین است. به عنوان مثال از نظر حقوقی معلوم نیست یک بنگاه دولتی است یا خصوصی! اگر دولتی باشد یکسری قوانین دارد و اگر خصوصی باشد یکسری قوانین دیگر. هر دو هم باتوجه به احکام آرا قابل برداشت است. فرض کنید یک مدیر آن بنگاه را دولتی در نظر میگیرد ولی بعد ها مأمور ناظر میآید میگوید اینجا خصوصی بود و همین کلی تبعات برای آن مدیر دارد. این باعث شده که مدیران از تصمیم گیری واهمه داشته باشند و اقدامی جدی برای بهبود شرایط انجاک ندهند.
البته کسی منکر فساد در بنگاه های ذیل این نهادها نیست، اما مساله این این است که ناکارآمدی در این بخش فقط به دلیل فساد نیست.
مرادی در رابطه با نظام مطلوب تأمین اجتماعی به صورتت مفهمومی و کلی گفت: مدل مطلوب نظام تامین اجتماعی به صور کلی چند لایه است. یک لایه داریم که لایه حمایتی است. به عنوان مثال یک عده افراد مسن هستند که توانایی پرداخت حق بیمه را ندارند، شمای دولت باید اینها را شناسایی کنید و با آزمون وسع ارزیابی کنید و از محل مالیات تامین مالی کرده و حمایت کنید.
مرادی ادامه داد: لایه دوم لایهی شغلی اجباری است یعنی به بازنشستگان مستمری بدهیم ولی نه بدون محدودیت، مثلاً تا سه الی چهار برابر حداقل حقوق بهشان مستمری بدهیم تا امنیت خاطرشان برای دوران بازنشستگی تأمین شود .
وی گفت: لایه سوم سیستم DC است. به عنوان مثال بگوییم اگر مستمری بیشتری میخواهد، برود در صندوقهای خصوصی سرمایه گذاری کند. ریسکش هم با خودش باشد و دولت هم هیچ هزینهای نمیکند.
وی اظهارکرد: در حال حاضر به خاطر نبود نظام چندلایه علی رغم اینکه بودجه خرج میشود ولی نیازمندان همچنان در سختی زندگی میکنند یا اینکه کمترین بهره را میبرند.
محمد حسین مرادی برخی اقدامات اصلاحی کلی را به صورت زیر برشمرد:
۱) احیای سیاست گذاری و نهاد ناظر
۲) اصلاح قوانین دارای بار مالی: باز نشستگی پیش از موعد، سنوات مبنای محاسبهی مستمری، بحث بازماندگان(که مشکلات اجتماعی همچون طلاق و ازدواج صوری را در پی داشته)
3) تسهیل ارتباط سازمان تامین اجتماعی با کسب و کار
4) بازنگری در سن و سابقه بازنشستگی متناسب با تغیییرات جمعیتی انفاق افتاده
5) رفع موانع واگذاری بنگاه ها به بخش خصوصی چه از طریق بورس و چه غیر بورس
محمد حسین مرادی در مبحث پایانی گفت: یکسری ملاحظاتی در اصلاحات باید باشد. یکی از آنها پیشگیری از پیشبرد اقدامات مغایر با اصول اصلاحی است. یعنی نباید در فضای فعلی اتفاقی بیفتد که وضعیت را بدتر کند. مورد دوم افکارسنجی و شناخت نقاط حساس ذهنی است. به عنوان مثال الان مردم اگر روی سن باز نشستگی حساس هستند، پس وقت دست گذاشتن روی آن نیست.
مرادی تصریح کرد: سومین مورد پیوست فرهنگی - اجتماعی و همراه سازی مخاطبان است. نخبگان و رسانهها باید متوجه وجود مشکل بشوند. مورد چهارم رعایت اصل تدریجی است. یعنی هر کاری میشود به تدریج باشد. مثلاً اگر سن بازنشستگی قرار است افزایش یابد باید تدریجی باشد و نه یکباره که تاثیرات منفی آن به حداقل برسد.