گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو - حنانه فقیه منزه؛ میتوان گفت امروزه پدیده سلبریتی در بسیاری از ابعاد دررسانه، زندگی و افراد حضور دارند. صداوسیما، سینما، ورزش و فضای مجازی از جمله بسترهایی هستند که سلبریتی را در خود جا دادهاند. این بسترها در هر لحظه امکان حضور انسانهای مشهور را در زندگی افراد جامعه فراهم میکند. حضور سلبریتی در زندگی مردم به واسطه رسانههای سنتی پدیدهای تاریخی است اما حالا با گسترش شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای جدید رسانهای پیوند مخاطب و سلبریتی به شکل قابل توجهی افزایش یافته است. در همین راستا با میکائیل دیانی فعال فرهنگی گفت و گویی داشتیم.
دانشجو: در ابتدا تعریفی درمورد پدیده سلبریتی ارائه دهید.
ما درخصوص افرادی که در معرض رسانه قرار میگیرند و به واسطه ویژگیهایی که دارند مورد توجه جامعه قرار میگیرند، دستهبندیهایی داریم. این دستهبندیها از شهیر بودن آدمها یعنی شهرت پیدا کردن آدمها، ستاره شدنشان، معروف شدنشان تا الگو شدنشان متفاوت است؛ یعنی ما اشخاصی را داریم که صرفا بخاطر در معرض رسانه بودن تبدیل به یک چهره معروف، ستاره و الگو میشوند. هرکدام از اینها مراتبی دارند. سلبریتی، مورد نظر رسانهها قرار میگیرد و میتواند به عنوان الگوی مثبت اجتماعی قرار گیرد یا قرار نگیرد. اساسا آن چیزی که درباره سلبریتی میگوییم این است که فرد به واسطه رسانه و ویژگیهای درونی که دارد مورد توجه رسانه و توجه عمومی قرار میگیرد. این ویژگیها میتواند در مورد مهارت او باشد؛ مثلا هنرمند، ورزشکار، فعال سیاسی و اجتماعی بودن آن فرد. ما یک معنای لغوی و محتوایی عام از سلبریتی داریم که هر انسان مشهوری که به واسطه در رسانه قرار گرفتن شهرت پیدا کرده است را شامل میشود. در مقوله دانشگاهی یک تفاوتی میان آنها قائل هستیم. انسانهای مشهور به چند دسته تقسیم میشوند. انسانهای مشهوری که ممکن است الگو بشوند، شهره باشند و شهره مثبت باشند. مانند پوریای ولی، تختی و حسن یزدانی؛ یعنی انسانهای مشهوری که به دلیل فتوت و جوانمردی الگو و ماندگار شدند. از طرفی انسانهایی داریم که برآیند شهرتشان بیشتر کجکارکردی بوده تا کارکرد مثبت اجتماعی.
دانشجو: با مختصاتی که درباره سلبریتی گفتید، آیا در گذشته هم به این شکل سلبریتی داشتهایم؟
ما حتما در طول تاریخ با پدیده سلبریتی روبهرو بودیم. اگر کلمه سلبریتی را ریشهشناسی هم بکنید مختص امروز نیست و برای صدها سال پیش است. جنس و مدل ستاره شدن سلبریتیها در ادوار مختلف متفاوت بوده است. کسی مثل حسنک وزیر، ابنسینا، حافظ یا سعدی هم میتوانستند سلبریتی باشند؛ به معنای اینکه با فضای رسانهای زمان خودش یک شخصیت مشهور و مورد توجهی باشد. یک زمانی فضای رسانهای شفاهی بوده یک زمانی مکتوب، ویژگی و مهارت فرد سینه به سینه یا مکتوب میچرخیده و شخص به یک شهرتی دست پیدا میکرده است. یک دوره هم مثل امروز که رسانههای جمعی و شبکههای اجتماعی، بیش از همه فرصت ستاره شدن و سلبریتی شدن را به افراد میدهند.
دانشجو: تفاوت سلبریتی که امروز با آن مواجه هستیم با سلبریتی که در گذشته بوده است، در چه چیزی میتواند باشد؟
در حال حاضر مهمترین نکته این است که ضریب نمود آدمها بیشتر از بودنشان است؛ یعنی عنصر رسانه و درگیری جامعه با آن، ضریب چندبرابری به آدمها میدهد. بعضا هم ممکن است ماندگاری عمیقی نداشته باشند؛ مثل همه هیجاناتی که در فضای مجازی به وجود میآید و فروکش میکند. این ضریب در لحظه، به شدت بزرگتر از فضای قدیم است اما ماندگاری نخبگان یا همان سلبریتی گذشته طبیعتا بیشتر بوده چون فرایند شکلگیری شهرت و معروفیت آنها هم بیشتر و عمیقتر بوده است.
دانشجو: یکی از کاربردهای سلبریتی در فرهنگ سرمایهداری، کالایی بودن آن است. در تقسیمبندی سلبریتی ایرانی نیز با این طیف از اشخاص مشهور مواجه هستیم. از نظر شما علت سازگاری پیدا کردن این نوع از سلبریتی با فرهنگ ایرانی که تختی، دکتر محمد قریب و حسن یزدانی را به عنوان سلبریتی پرورانده است، چیست؟
یک موضوعی وجود دارد و آن پیشفرض شکلگیری ستارهها است. زیستجهان جامعه ایران در دو دهه اخیر متفاوت از قبل شده است؛ زیستجهانی که درگیری گسترده با فضای مجازی و نسبت مستقیمی با شبکههای اجتماعی دارد.
ما درباره نوجوانها و جوانهایی صحبت میکنیم که اساسا در شبکههای اجتماعی رشد کردند. اینها یک ذائقهای دارند که محصول شبکههای اجتماعی است، محصول یک کف روی آبی است که در فضای مجازی شکل گرفته است. آن چیزی که کسب میکند به معنای تجربه زیسته از شبکههای اجتماعی بسیار گستردهتر از قبل شده است. طبیعتا جامعه یکسری از اشخاص جدید را به عنوان انسانهای مشهور میپذیرد که آنها نیز محصول شکلدهی شبکههای مجازی هستند. کاتالیزورهایی نیز وجود دارد که یکی از آنها همان حرفهها، مهارتها و موقعیتهایی است که این ستارهها در آن قرار گرفتند. یک بازیگر برنامه تلوزیونی یا سینمایی به واسطه کاتالیزور شغل و مهارتش زودتر در منظر و معرض عموم قرار میگیرد.
طبیعتا در این فضا یک انسان اصیل یک انسان با پشتوانه واقعی اگر در مسیر ستاره شدن قرار بگیرد جای خودش را به انسانی میدهد که زاده زیستجهان مدرن است. طبیعتا برای اینکه حسن یزدانی سلبریتی بشود مسیر سختتری نسبت به یک اینفلوئنسر فضای مجازی طی میکند؛ چون این فضا یک زیستجهانی دارد که اشخاص داخل همان زیستجهان را هم سریعتر رشد میدهد.
دانشجو: پس رسانه باعث پیوند این نوع از سلبریتی با فرهنگ ایرانی است.
حتما به این شکل است .ما درباره نسلی صحبت میکنیم که زیستجهان خود را از فضای مجازی گرفته است .آن چیزی که به عنوان نقد طرح صیانت مطرح میشود این است که شما در برابر این زیستجهان مدرن رفتاری را انجام میدهید که کارکردی ندارد. مرتب فیلترینگ کردن، مرتب بسته کردن فضا و کنترلگری غیرعاقلانه، اساسا در فضایی که این زیستجهان جدید را شکل داده نمیتواند کارکرد داشته باشد.
راهحل چیست؟ اینکه شما بتوانید در این زیستجهان تولید محتوای درست و مطابق مبانی فکری خودتان را داشته باشید. در این زیستجهان اگر یک چهره مشهور و الگویی میتواند شکل بگیرد، تولید محتوای آن چهره باید بیشتر شود و امکان دیده شدن آن افزایش یابد.. نباید کلیت فضا را منکر شویم و در یک فضای خلا با جامعه مواجه شویم. جامعه جدید درگیر مستقیم این زیستجهان است و طبیعتا انسانهایی که مشهور میشوند محصول زیستجهانی هستند که در آن شبکههای اجتماعی نقش پررنگی دارند.
دانشجو: سلبریتیسازی در ایران توسط کدام نهاد اتفاق میفتد؟
اساسا سلبریتی مقولهایست رسانهای و هر آن چیزی که امکان رسانهای شدن و رسانهای بودن برای یک فرد را فراهم کند، میتواند فرایند معروف شدنش را تسریع کند. تلوزیون، سینما، ورزش، موسیقی، هنر به صورت عام، شبکههای اجتماعی و زیستجهان مجازی و امثالهم میتوانند یک فرد را تبدیل به سلبریتی کنند. در این بین، شبکههای اجتماعی یکی از مهمترین اثرات را دارد اما به کاتالیزوری نیاز دارد که ویژگیهای شخصی یا حرفهای افراد میشود.
دانشجو: فعالیت سلبریتی در ایران در چه موقعیتهایی مثبت و چه زمانهایی منفی بوده است؟
اگر سلبریتیها در بزنگاههای اجتماعی مسئولیت اجتماعی خود را میشناختند و نسبت به آن مسئولیت اجتماعی رفتار آگاهانه، به دور از هیجان و به دور از رادیکالیسم داشتند، میتوانستند کارکرد مثبت داشته باشند. هرگاه که رفتارهای هیجانی، رفتارهای رادیکال و غیرعقلانی بوده تا کارکردی، اثرات منفی داشته است.
مثال عرض میکنم؛ موقع سیل گلستان در سال ۹۸، هدیه تهرانی به عنوان یک خانم بازیگر با اینکه میتوانست رفتار هیجانی کند و فضای رسانهای برای خود درست کند، برای اینکه نهاد اجتماعی تخصصی در حوزه امدادرسانی مورد توجه قرار بگیرد، کنار آن نهاد قرار گرفت. تمام ظرفیت اجتماعی خودش را در خدمت آن نهاد تخصصی به کار گرفت و توانست کمک ویژهای به سیل گلستان کند.
مثال عکس آن در ماجرای کرمانشاه وجود داشت. بخشی از بازیگران صرفا برای اینکه عکس یادگاری بگیرند یا شواف رسانهای کنند در آنجا حضور یافتند. بدون اینکه آمایش سرزمینی داشته باشند نسبت به اتفاقی که آنجا افتاده کمپینهایی درست کردند و این کمپینها نتوانستند هیچ خاصیت امدادی برای فضای زلزلهزده کرمانشاه داشته باشند؛ کما اینکه بخشی از آنها بیاعتمادیهای اجتماعی نیز به وجود آوردند.
مثال مثبت دیگری میزنم؛ در ماجرای اخیر زلزله خوی چند تن از بازیگران مثل هادی حجازیفر و وحید آقاییپور و امثالهم کمپهای جمعآوری کمک برای مردم زلزلهزده خوی را تشکیل دادند. همه این کمپها در خدمت نهاد اجتماعی تخصصی در خود خوی بود. یک خیریهای در خوی که کار امدادرسانی انجام میدهد و آمایش هم نسبت به آنجا دارد. این بازیگران، امدادرسان و کمکرسان آن خیریه شده بودند و به این شکل توانستند اثر مثبت اجتماعی بگذارند. لذا سلبریتیها در هرجایی که در مقوله تخصصی خود عمل کردند؛ یعنی اظهارات تخصصی و کارشناسی نسبت به حوزه خود داشتند یا اگر در حوزهای بود که متخصص نبودند به دور از فضای شواف و رسانهای سرمایه اجتماعی، خود را در خدمت یک نهاد تخصصی گذاشتند و به این ترتیب کارکرد مثبت داشتند. اما هرجایی که به سمت فضای شواف و هیجانی رفتند، یا در حوزه غیرتخصصی خود اقدامی غیرکارشناسی کردند، کارکردهایشان بیشتر منفی بوده است.
مثال دیگر اتفاقات همین چند ماه اخیر بود. بدون اینکه وقایع ارزیابی و صحتسنجی شود، بدون اینکه نگاه کارشناسی وجود داشته باشد بعضی از این افراد مواضعی گرفتند که شاید اگر امروز با آنها صحبت کنید بگویند اشتباه کردم.
دانشجو: همانطور که گفتید سلبریتیها کارکردهای مثبتی هم داشتند؛ چرا با این وجود رسانههای داخلی عمدتا رویکرد منفی نسبت به سلبریتی دارند؟
ما اساسا در فضای رسانهای طیفی از رسانه را داریم که متاسفانه قدرت دیالوگ با مردم را ندارد. مواجهه اجتماعی با پدیدهها را ندارند. در فضای اجتماعی و جامعه نمیتوانند با مردم صحبت کنند. طبیعتا نمیتوانند نسخه درستی هم به مردم ارائه دهند. این وجه از رسانهها عموما نمیتواند کارکرد مثبت سلبریتیها را ببیند؛ صرفا رسانه هم نیست، شکلی از تفکر است که برخی از نمایندگان مجلس هم دارند. در فضایی که همه جامعه به ناکارآمدی گشت ارشاد ایمان دارند این آدمها دنبال احیا و یا طرح جایگزین گشت ارشاد میگردند.
دانشجو: رویکرد رسانهها نسبت به سلبریتی باید چگونه باشد؟
باید به کارکردهای مثبت ستارهها ضریب دهیم و نسبت به کارکردهای منفی هم انتقاد داشته باشیم. اما اساسا این را هم بپذیریم که یک سرمایه اجتماعی داریم به نام انسانهای مشهور، اگر این افراد در کارکرد درستشان مورد استفاده قرار گیرند و در مسائل اجتماعی سرمایه اجتماعی آنها به خدمت نهاد تخصصی دربیاید، قدرت اثرگذاری آنها منطقیتر میشود؛ ولی هرچه ما بخواهیم از زاویه منفی با آنها رو به رو شویم طبیعتا دیالوگی بین آنها و رسانه شکل نمیگیرد. در این صورت کارکردهای مثبتشان از بین میرود و ناکارآمدیهایشان نیز بیشتر میشود.
به عنوان مثال؛ در انتخابات آن چیزی که عام هست و نگاه کارشناسی و تخصصی برای آن وجود دارد این است که هنرمند میتواند در وحدت و انسجام ملی در اثرات یکی شدن جامعه کارکرد داشته باشد؛ اما از این سلبریتی نباید در تقسیمبندیهای سیاسی استفاده شود که اثرات منفی داشته باشد.