به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، آیا حفظ امنیت یک حق و وظیفه عمومی برای تمام دولتهاست یا فقط دولتهای غرب حق انحصاری دفاع از امنیت خود را دارند؟ ناگفته پیداست کارکرد رسانههای غربگرا جلوگیری از عیان شدن همین استاندارد دوگانه در افکار عمومی است. با این حال انداختن نگاهی به ۵ متغیر «توطئه امنیتی»، «دخالت خارجی»، «الگوی آشوب»، «تهدید تجزیهطلبی» و «مواجهه نیروهای اجتماعی با شورش حادثشده» بهخوبی میتواند مغلطه پشت قیاس تعداد کشتههای فرانسه و ایران را عیان سازد.
حوادث سال گذشته ایران یک شورش از پایین به حساب نمیآمد. آنچه به یکباره در خیابانها خود را عیان ساخت، توطئه دستگاههای امنیتی خارجی و برنامهریزی آنها از ماهها پیش، معطوف به ناآرام سازی ایران بود. در حوادث فرانسه، اما نمیتوان رد هیچ سرویس امنیتی بیگانهای را برای ناآرام کردن این کشور پیدا کرد.
آنچه امروز در فرانسه میگذرد ریشه داخلی دارد و هیچ بازیگر خارجیای نیز تلاشی برای استمرار بخشیدن به ناآرامیها را ندارد، کمااینکه در روزهای گذشته هیچ قدرت خارجی یا نهاد بینالمللی برای تقویت معترضان و اپوزیسیون فرانسه وارد میدان نشده است، اما در ایران از نخستین ساعات شروع آشوبهای خیابانی، دهها دولت خارجی با حداکثر توان به حمایت و تقویت آشوبگران پرداختند. از جمله امانوئل مکرون، که این روزها به پدران و مادران فرانسوی هشدار میدهد مانع حضور فرزندانشان در خیابان شوند، در چند نوبت با برخی چهرههای برانداز دیدار کرد.
الگوی آشوب در حوادث سال گذشته کشورمان یک الگوی تروریستی بود و ضدانقلاب خارجنشین، رسانههای فارسیزبان و هزاران اکانت مجازی، به ترور تشویق میکردند. رواج ادبیات و الگوی گروهک تروریستی منافقین برای کشاندن جامعه ایران به سمت جنگ داخلی در سایه تبلیغ ترور پیگیری میشد. جراید اصلاحطلب زیرکانه از طرح این پرسش که چه تعداد نیروی پلیس در فرانسه کشته شد دوری میکنند، چون جواب «هیچ» است. شورش معترضان فرانسوی در دسته اقدامات تروریستی جا نمیگیرد و ترور نیز بهعنوان یک استراتژی در این شورشها انتخاب نشده است. چنانکه معترضان فرانسوی نیز بهخوبی میدانند حرکت به سمت الگوی ترور با چه واکنشی از سوی دولت این کشور مواجه میشود.
اما حوادث سال ۱۴۰۱ در ایران یک خشونت سازمانیافته بر بستر ترور بود که به شهادت نزدیک به ۷۰ نیروی مدافع امنیت کشورمان منجر شد. جریانهایی که در فضای رسانهای نقش مزدوری غرب را ایفا میکنند خوب است به این پرسش پاسخ دهند: اگر تنها ۵ نیروی پلیس فرانسه به دست معترضان کشته شوند، پاسخ دولت این کشور چگونه خواهد بود؟ وجه دیگری که در قیاس حوادث ایران و فرانسه نادیده گرفته میشود هدف آشوب و درگیریهاست. بمباران رسانهای ایران در سال گذشته و صدها تریبونی که در اختیار چهرههای تجزیهطلب قرار گرفت، رقص دهها پرچم غیرملی و قومیتی در تجمعات ضدانقلاب خارجنشین، ورود چهرهای مثل عبدالله مهتدی تروریست به ائتلاف اپوزیسیون مورد حمایت غرب و صدها شاهد مثال دیگر گواهی بر این واقعیت است که طرح کلان آشوبهای سال گذشته، تجزیه ایران بود. آیا میتوان در فرانسه امروز شاهد مثالی از وجود گروههای تجزیهطلب و حمایت خارجی از آنان پیدا کرد؟ در همین زمینه هم معترضانی که اکنون در خیابانهای فرانسه هستند بهخوبی میدانند بلند کردن پرچم تجزیهطلبی و حمله به حاکمیت ملی، چه عواقبی برای آنان دارد.
مقایسه رفتار سلبریتیهای فرانسوی که تلاش میکنند نیرویی واسط میان معترضان و پلیس باشند و به کاهش درگیریها کمک کنند با سلبریتیهای ایرانی که در صفحات مجازیشان تولید کوکتلمولوتف را آموزش میدادند از دیگر شاهد مثالهایی است که تفاوت پاریس و تهران را در بحرانهای اخیر نمایان میسازد. فرانسه احتمالا با یک بحران امنیتی و توطئه تجزیه در سایه اعتراضات مواجه نشود، چون در مقابل فرانسه، هیچ فرانسه دیگری وجود ندارد.