گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو_ اسحاق عاطفی_ قاره آفریقا از سال ۲۰۲۰ تاکنون، شاهد وقوع ۸ کودتا بوده است. در این راستا، به تازگی شاهد دو کودتای جدید در نیجر و گابن بوده ایم. کودتاهایی که در مدت اخیر تحلیل و تفسیرهای زیادی را برانگیخته اند و بسیاری از ناظران و تحلیلگران سعی داشته اند به واکاوی ابعاد مختلف و ریشههای این کودتاها بپردازند. در نیجر، "محمد بازوم" و در گابن، "علی بونگو"، روسای جمهوی غربگرای این دو کشور در نتیجه وقوع کودتا، از قدرت خلع شدهاند.
با این همه، نکته قابل تامل این است که کودتا در نیجر و گابن، حامل ویژگیهای مشترکی بوده است. به طور خاص، دو کشور مذکور در گذشته در زمره مستعمرههای کشور فرانسه بوده اند و البته که پس از کسب استقلال نیز، فرانسویها نفوذ زیادی در قالب معادلات سیاسی و اقتصادی و امنیتی آنها داشته اند.
نیجر و گابن هر دو از کشورهایی هستند که از منابع طبیعی غنی سود میبرند. نیجر از ذخایر اورانیوم قابل توجهی برخوردار است و گابن نیز منابع نفتی قابل ملاحظهای دارد. البته که رهبران سابق هر دو کشور یعنی محمد بازوم و علی بونگو نیز پیوندهای مستحمی با فرانسه داشته و دارند. به طور خاص، علی بونگو فردی بوده که خود در فرانسه تحصیل کرده و در سال ۲۰۰۹، جایگزین پدرش شده است
پدر علی بونگو همان فردی است که از زمان استقلال گابن در دهه ۱۹۶۰ میلادی بر این کشور حکومت کرده و بسیاری وی را مهره فرانسویها میدانند. حال در این شرایط، وقوع کودتا در نیجر و گابن و البته کشورهایی نظیر مالی، بورکینافاسو و گینه که همگی آنها جز حوزههای نفوذ سنتی قدرت فرانسه بوده اند و در برخی از این کشورها، فرانسه نیروی نظامی نیز در اختیار دارد، زلزلهای قابل توجه را در راهروهای قدرت در فرانسه ایجاد کرده است. جالب اینکه کودتاهای اخیر به قدری برای فرانسویها گران بوده که بر اساس برخی گزارش ها، سفیر فرانسه در نیجر علی رغم اعلام رسمی نظامیان نیجری، حاضر به ترک خاک این کشور نیست!
در این چارچوب، باید این سوال را مطرح کرد که چه شده که کشورهای منطقه غرب آفریقا و به طور خاص کشورهایی که سالها تحت یوغ و استعمار فرانسه و دست نشاندههای این کشور بوده اند، اکنون راه متفاوتی را در پیش گرفته اند و حتی شاهدیم که در گابن، حمایتهای گستردهای از نظامیان کودتاچی از سوی افکار عمومی این کشور مطرح میشود؟
معادلهای که به طور خاص شبکه هوسا تی وی به عنوان رسانه برون مرزی کشورمان که جامعه هدفِ کشورهای آفریقایی زبان را مد نظر دارد، میتواند مانور گستردهای را با محوریت آن و با تاکید بر آگاهی بخشی افکار عمومی بین المللی در دستورکار قرار دهد. بدون تردید مولفههای گوناگونی در قالب پاسخ به پرسشی که پیشتر مطرح شد، ایفای نقش میکنند.
اولا، آشکار شدن ابعاد مختلف رویههای استعمارگرایانه قدرتهای غربی و به ویژه فرانسه در استعمار ملل آفریقایی برای افکار عمومی این کشورها از نقشی قابل توجه در این رابطه برخوردار است.
دوم اینکه باید توجه داشت که شهرنشینی و گسترش تحصیلات در میان نسلهای جدید کشورهای آفریقایی، سطح آگاهی آنها و تحلیلشان در مورد مسائل مختلف را بالا برده و همین مساله سبب شده تا روندهای ضدغربی در کشورهای آفریقایی اوج گیری قابل توجهی پیدا کنند؛ و در نهایت سوم اینکه، کشورها و ملل آفریقایی به خوبی با این واقعیت که استعمار غربی برای آنها حامل هیچ دستاورد و نکته مثبتی نیست، آشنا شده اند و سعی در امتحان کردن رویههای مستقل و توسعه روابط با طیف تازهای از کشورها در عرصه بین المللی دارند. در این زمینه به طور خاص شاهد اقبال آفریقا به توسعه روابط با جهان شرق بوده ایم. مسالهای که البته مدت هاست با واکنش منفی جریانهای سیاسی و رسانهای غربی مواجه شده و این جریان ها، سناریوپردازیهای منفی را در این رابطه با هدف اثرگذاری بر افکار عمومی آفریقایی در دستورکار قرار داده اند.
تردیدی نیست که پرداخت رسانهای و تحلیلی "هوسا تی وی" در این رابطه و برگزاری میزگردها و برنامههای آگاهی بخش در این چهارچوب، میتواند این شبکه را به بخشی مهم از بیداری ملتهای آفریقایی در نبرد علیه استعمار غربی تبدیل کند.