به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، محمدحسن شاهنگی نویسنده، پژوهشگر و مولف کتاب «سینمای غیرت» یادداشتی با عنوان «روایتی از فلسطین در سینما» نوشته و آن را برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.
در این یادداشت آمده است:
«سینما علاوهبر جنبه سرگرمکنندهای که دارد، وظیفه روشنگری افکار عمومی و انعکاس رویدادهای سیاسی و اجتماعی را هم برعهده دارد. یکی از وظایف اصلی سینما، افشا کردن سیاستهای غیرانسانی شکل گرفته در جهان معاصر است، سیاستهایی که نتیجهای جز کشتار انسانهای بیگناه نداشته و ندارند.
از همان سالهای اولیه پیروزی انقلاب فیلمسازان سینمای ایران تولید فیلم با مضمون مقاومت مردم فلسطین را در دستور کار خود قرار دادند. رژیم اشغالگر قدس طی دهههای گذشته بارها و بارها جنایاتی هولناک را در قبال مردم مظلوم فلسطین مرتکب شده و با وقاحت تمام فلسطینیها را به شهادت میرساند.
سینماگران ایرانی طی سالهای گذشته تلاش کردند که بتوانند گوشهای از مظلومیت مردم فلسطین و غزه را به تصویر بکشند. داستان «بازمانده» ساخته سیف الله داد یکی از فاخرترین این آثار در سینمای ایران است، داستان فیلم به سال ۱۹۴۸ بازمیگردد که شهر حیفا در معرض اشغال قرار داشت. قصه این فیلم روایت دکتر سعید است که همراه همسرش لطیفه و نوزادشان فرهان در حیفا زندگی میکنند، دکتر سعید، شمعون همسایه و همبازی یهودی دوران کودکی خود را حین بمبگذاری در یک قطار میبیند، اما مطلع کردن پلیس، آغاز دردسرهای او و خانوادهاش است.
آثار ارزشمند دیگری نیز در خصوص مساله فلسطین در ایران ساخته شدهاند که در اینجا مروری اجمالی به مهمترین آنها خواهیم داشت:
در فیلم «قاعده بازی» ساخته سید عبدالرضا نواب صفوی یک هواپیمای ۴۷۴ که از وین عازم تلآویو است، توسط نیروهای مبارز فلسطینی ربوده میشود و ۳۵۰ نفر مسافر آن به گروگان گرفته میشوند. دولت صهیونیستی برای استفاده تبلیغاتی ترجیح میدهد که مسافران به نحوی از بین بروند و درصدد نقشهای برای انجام این برنامه برمیآید. مبارزان فلسطینی برای نجات جان مسافران سعی میکنند نقشه صهیونیستها را خنثی کنند.
فیلم «هفت سنگ» ساخته سیدعبدالرضا نواب صفوی داستان یک جوان یهودی ضد اسراییلی به نام دیوید پسر خاخام الیاس شمعون است که پس از سالها اقامت در هلند و پایان تحصیلاتش به قصد دیدار با شیخ کریم رهبر جنبش انتفاضه وارد فلسطین میشود، اما به وسیله سازمان جاسوسی اسراییل شناسایی شده و تحت تعقیب قرار میگیرد.
فیلم «هیام» ساخته محمد درمنش داستان زوجی فلسطینی را حکایت میکند که قصد دارند به انگلستان بروند تا در آرامش زندگی کنند، اما در حین خروج با حمله گسترده صهیونیستها به اردوگاه جنین مواجه میشوند.
فیلم «سی و سه روز» ساخته جمال شورجه به طور مستقیم به تحولات منطقه پرداخته و جنایات اسراییلیها را فاش کرده است. این فیلم جدیترین تلاش سینمای ایران برای تصویر کردن مقاومت ۳۳ روزه حزبالله لبنان در برابر رژیم صهیونیستی محسوب میشود. در «آتش پنهان» ساخته حبیب کاوش ماجرای ژاکوب یهودی لبنانیالاصل را روایت میکند که در یک مهمانی همراه تعدادی از نزدیکانش بهدست گروهی که به لباس رزمندگان فلسطینی درآمدهاند، اسیر میشود. خواهر و دختر ژاکوب، سارا از این حمله جان سالم بهدر میبرند. رزمندگان فلسطینی که درمییابند هدف اسراییلیها از این ماجرا برانگیختن افکار عمومی برای مبارزه با آنهاست مسببان اصلی واقعه را افشا میکنند.
«لبنان عشق من» ساخته حسین کاربخش درباره دختری فرانسوی به نام ماری است که عضو صلیب سرخ است و به مجروحان لبنانی کمک میکند و طی یک درگیری توسط اسراییلیها دستگیر میشود، اما با حمله نیروی مقاومت اسلامی به مقر اسراییلیها ماری آزاد میشود و به جبهه مقاومت میپیوندد.
در «زخم زیتون» ساخته محمدرضا آهنج ماجرای زنی فلسطینی به تصویر کشیده شدهاست که با وجود مخالفت همسرش برای بازگشت به جنگ علیه نیروهای اشغالگر، به طور ناخواسته در جریان جنگ قرار میگیرد و به حقایق جدیدی دست پیدا میکند.
فیلم «شکارچی شنبه» ساخته پرویز شیخ طادی برخلاف اغلب فیلمهای ذکر شده در این گزارش فیلمی حادثهمحور نیست و بیشتر صورتی ایدئولوژیک در زمینه آشنایی با تفکر صهیونیستها دارد.
«آپوکالیپس» و «آرماگدون» ۲ واژهای است که در ۲ دهه اخیر، در سینمای هالیوود بارها تکرار شده است، بشر اکنون به دوران آپوکالیپس یعنی «آخر الزمان» نزدیک شده و مشخصات این دوران، مملو از ترس، وحشت، مرگ، خونریزی و قتل عام بشری است. به روایت هالیوود، نبرد نهایی نیروهای خیر و شر در «آرماگدون»ها مجدداً در فلسطین اشغالی و شمال حیفا است و از نشانههای این نبرد، آغاز جنگ اتمی و کشته شدن میلیونها انسان غیریهودی و غیرمسیحی است.
هالیوود رسالت خود را رهایی قوم یهود از شر گرفتاریها قرار داده است؛ نجات قوم مظلوم یهود همان چیزی است که در مورد آن صحبت میکنیم؛ هالیوود با ساخت فیلمهایی که مستقیماً از موجودیت رژیم غاصب صهیونیستی دفاع میکند، به این کار مبادرت میورزد.
یکی از فیلمهایی که درباره این موضوع ساخته شد، فیلم مهم «مونیخ» ساخته استیون اسپیلبرگ است که به گروگانگیری ورزشکاران رژیم صهیونیستی در المپیک مونیخ ۱۹۷۲ توسط یک گروه فلسطینی اشاره میکند. اسپیلبرگ با استفاده از روشهای گوناگون میتواند یهودیان را مظلوم نشان داده و کل واقعه را تحریفشده به مخاطب ارائه کند.
در فیلم «اُمگا کُد» در صحنهای گنبد «قبة الصخره» قدس منهدم میشود و این نشان از اهداف آینده صهیونیسم جهانی و آمریکا دارد که به چنین کاری قطعاً دست خواهند زد.
فیلم «زندگی زیبا است» ساخته روبروتو بنینی نیز بدون شک یک پروپاگاندای بزرگ برای صهیونیسم است. داستان این فیلم حول محور «گوییدو» مردی یهودی میگردد که در طی جریان عاشقانهای با زنی مسیحی ازدواج میکند. در ابتدای داستان اشاراتی کوچک به یهودیستیزی در دوران جنگ جهانی دوم میشود. با این حال، در نیمه دوم فیلم، بینندگان بیش از پیش با نگرانیها و سختیهای یهودیان آشنا میشوند.
پس از چندی «گوییدو» و پسر جوانش به اردوگاههای کار اجباری مخصوص یهودیان که در دوران جنگ به وجود آمدند روانه میشوند. داستان به شیوهای احساسی به چگونگی عشق پدر به فرزندش میپردازد. این فیلم در حقیقت به نوعی تطهیر صهیونیسم است؛ رژیم کودک کشی که خود را در تاریخ همواره مظلوم و آواره نشان میدهد.»