به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، از نظر کمی و کیفی چهلمین جشنواره بینالمللی فیلمکوتاه تهران، که هفته گذشته در پردیس سینمایی ملت، میزبان علاقهمندان سینمای کوتاه بود، بهگونهای برگزار شد که حتی برای همراهان همیشگی این رویداد هم حکم یک شگفتانه را داشت. جمعیت حاضر در سالنهای اکران فیلمهای این رویداد بهخصوص در بخش داستانی، مسئولان برگزاری را ناگزیر از اختصاص سالنهای بیشتر به اکران فیلمهای این بخش کرد تا تجربهای ویژه از استقبال مخاطبان از یک جشنواره، در تقویم رویدادهای سینمایی ایران ثبت شود. فارغ از این ویژگی، اما آنچه مهمتر بود، رضایت این مخاطبان از فهرست متنوع آثار حاضر در جشنواره بود.
جشنواره فیلمکوتاه تهران، از دوره گذشته سیاست حمایت از «تنوع ژانر» در تولیدات را در دستور کار خود گذاشت و در همین راستا، فیلمسازان فعال در این حوزه را ترغیب کرد تا از فضای کلیشهای تولیدات مرتبط با معضلات اجتماعی فاصله گرفته و ایدهها و ساختارهای متنوعتری را در آثار خود تجربه کنند.
در این گزارش بهعنوان مشت نمونه خروار، مروری کوتاه بر ۱۰ فیلم شاخص رونماییشده در جشنواره چهلم داشتهایم تا شاهد مثالی از تنوع به فضاهای داستانی مختلف در سینمای کوتاه ایران باشد، فضایی که امید داریم در آینده به سینمای بلند سرایت کند.
مورچه؛ اجازه دهید، کر بمانم!
آنچه فیلمکوتاه «مورچه» را به محبوبترین فیلم جشنواره چهلم در نگاه مخاطبان این رویداد تبدیل کرد، نگاه متفاوت آن به یک موقعیت تراژیک است. جوان ناشنوایی بر اثر یک اتفاق، شنوایی خود را باز مییابد، اما بعد از مواجهه با آنچه نزدیکترین افراد خانوادهاش به زبان میآورند، بازگشت به دنیای ساکت خود را ترجیح داد. فرهاد شنتیایی به عنوان کارگردان این فیلمکوتاه عملکرد موفقی در روایت ۳۰ دقیقهای خود داشت و باید اذعان کرد حضور مهدی قربانی در نقش اصلی فیلم هم درخشان است.
زاک، پسری که نویدبخش آرامش است...
اگر موضوع فرزندآوری و بحران جمعیت را یکی از اساسیترین مسائل جامعه ایران بدانیم، این موضوع چند نماینده مهم در جشنواره داشت به گونهای که یک بخش با عنوان «ایران جوان» به جشنواره اضافه شد. زاک یکی از همان فیلمهای مهم است، داستانی زنی که بواسطه بحران کاری که شوهرش در آن گیر افتاده نمیخواهد ماجرای بارداری اش را به شوهرش بگوید و میخواهد بچه را سقط کند، اما در یک بزنگاه خبر بارداری اش برای همسرش نویدبخش آرامش او بازگشت به زندگی شان میشود. زاک در جغرافیای گیلان ساخته شده و فضاسازی اثر به تاثیرگذاری آن افزوده است.
آخرین شیهه...؛ آرزوهایت را دریاب!
از نظر ژانربندی سینمایی، فیلم کوتاه «آخرین شیهه اسبی که خواب پروانه شدن دیده بود»، یک ملودرام عاشقانه است. روایتی آرام و تأثیرگذار از آخرین روزهای زندگی دختری که مبتلا به سرطان است و حالا با همراهی نامزدش، به دنبال کسب تجربههایی هستند که در فهرست آرزوهایش، جا خوش کرده بودند. مهدیه محمدی به خوبی توانسته در کارگردانی این فیلم، از دل موقعیتی تراژیک، لحظاتی عاشقانه و درگیرکننده خلق کند و در این مسیر بهترین استفاده را از ظرفیت نقشآفرینی بازیگرانش داشته است.
بازسازی؛ خواستم نجات بدم، کشته شد!
پرداختن به سوژههای قضایی و جنایی معمولا یکی از حوزههای محبوب برای فیلمسازان و مخاطبان است و از همین منظر ایجاد تنوع در روایتهای مبتنیبر پروندههای قضایی، میتواند به آثاری جذاب و تماشایی منجر شود؛ «بازسازی» یکی از همین آثار است که زاویه نگاه متفاوتی را به یک پرونده قتل دارد. جوانی به قصد احیای همکار در آستانه خفگیاش، اقدامی میکند که به جای نجات دادن او، منجر به قتلش میشود، حالا مجرم کیست؟ علی توکلی در کارگردانی خود با استفاده از توان بازیگرانش، روایتی به واقع اثرگذر از این موقعیت را به تصویر درآورده است.
خوانا بنویسید؛ منافق کیست؟
فیلمکوتاه «خوانا بنویسید» را میتوان بهعنوان یکی از نمایندگان جریان فیلمهای تاریخی سیاسی سالهای اخیر در سینمای ایران قلمداد کرد. فیلمی که مرتضی علیزاده با سرمایهگذاری سازمان اوج آن را کارگردانی کرده و روایتی دست اول از فعالیت یک ستاد خاص، در روزهای دفاع مقدس دارد. اما آنچه داستان فیلم را درگیرکنندهتر کرده است، زاویه نگاه متفاوت آن به مقوله «نفاق» و «نفوذ» در تاریخ معاصر ایران است.
شریف؛ استخوانهای دوستداشتنی
شاید برای خیلیها ژانر دفاعمقدس و اساسا سوژههای مرتبط با شهیدان دفاع مقدس، یک فضای تمام شده و کلیشهای باشد، اما تجربههایی مانند فیلمکوتاه «شریف» به خوبی نشان میدهد که هنوز هم میتوان روایتها و حرفهای تازهای را در همین بستر به تصویر درآورد. محمد علیزادهفرد، در زمان کوتاه روایت خود، ابتدا فضایی باورپذیر از روستایی را به تصویر درمیآورد که گورکنی به نام «شریف» در آن، مرگ افراد را پیشبینی میکند و در انتها با چرخش ناگهانی داستان، ارجاعی دقیق و تأثیرگذار به بازگشت پیکر شهدا دارد.
اذان صبح به افق یزد؛ بیدارم کنید!
در میان فیلمهای حاضر در جشنواره چهلم فیلمکوتاه «اذان صبح به افق یزد» هم یکی از دوستداشتنیترین آثار بود که جایگاه خوبی در فهرست فیلمهای محبوب مخاطبان هم داشت. این فیلمکوتاه روایت پیرمرد تنهایی بود که بهواسطه قهر با همسرش، برای بیدار شدن در سحرهای ماه رمضان، با مشکل مواجه است و حالا تلاش دارد در ارتباط با دیگران این مشکل را حل کند. زهره صباغیان کارگردان این فیلمکوتاه در فضای محدود یک خانه و با یک پرسوناژ به خوبی این موقعیت احساسی را برای مخاطبان به تصویر درآورده است.
مدیر مدرسه؛ این یک تابو نیست!
یکی از ژانرهایی که سینماگران ایرانی معمولا در مواجهه با آن دست به عصا حرکت میکنند و برخی حتی عطای ورود به آن را به لقایش بخشیدهاند «فیلم سیاسی» است. اما این ژانر هم نمایندهای خبرساز در جشنواره چهلم فیلم کوتاه تهران داشت. «مدیر مدرسه» به کارگردانی میکائیل دیانی را میتوان اولین واکنش سینمای ایران به حوادث و التهابات سال گذشته و اغتشاشات موسوم به «زن زندگی آزادی» دانست. فیلمی که از ماجرای فعالیتهای میدانی چند نوجوان آغاز میشود و در ادامه واکنش مسئولان به رفتار هیجانی آنها را آسیبشناسی میکند. مدیر مدرسه از حیث اینکه مخاطب را از سمت معلولها متوجه علتها میکند و معتقد است بایستی به ریشهها دقت کنیم فیلم ارزشمندی است.
جاذبه غیرنیوتونی؛ هیس، فریاد نزنید!
ورود فیلمسازان به سوژههای ملتهب بهویژه با محوریت تربیت جنسی نوجوانان، از آن اتفاقات ویژهای است که باید رقم خوردن آن حتی در قالب یک فیلم کوتاه را هم مغتنم بدانیم. فیلمکوتاه «جاذبه غیرنیوتونی» دقیقا همین جایگاه را در ترکیب فیلمهای جشنواره چهلم داشت. علیرضا صادقی دست روی سوژهای متفاوت گذاشته و در داستان این فیلمکوتاه به ماجرای دو پسر نوجوان میپردازد که یک تماس نامتعارف میانشان در کلاس درس، تبدیل به یک بحران برای مدرسه میشود. حسن اصلی فیلم هم روایت بافاصله این بحران و حفظ حریمهای اخلاقی و عرفی برای پرداختن به چنین سوژهای است.
گربه ماهی؛ لطفا مزاحم نشوید!
فیلمکوتاه «گربه ماهی» یکی از تجربههای شیرین در ترکیب فیلمهای جشنواره بود. فیلمی که لحنی فانتزی و در مواردی حتی کمدی دارد، اما به چالشی جدی میپردازد. داستان فیلم درباره دختر وسواسی جوانی است که به خانه تازهای رفته است و حالا متوجه میشود در همسایگیاش، همسایهای به شدت بیملاحظه زندگی میکند که بهشدت آرامش او را در معرض تهدید قرار داده است. توفیق اصلی امیرحسین مهماندوست در کارگردانی این فیلم رسیدن به لحتی جدی در عین شوخطبعی است که تماشای اثر را برای مخاطب لذتبخش کرده است.