به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، فارنپالیسی در یادداشتی به قلم جان آلترمن، مدیر برنامه خاورمیانه مرکز مطالعات استراتژیک نوشت: پس از انعقاد توافق سال گذشته برای از سرگیری روابط دیپلماتیک بین ایران و عربستان با میانجیگری چین، احساس رضایت در چهره وزیر امور خارجه پیشین چین کاملا پیدا بود. چین نهتنها کاری کرده بود که بسیاری آن را غیرممکن تلقی میکردند، بلکه تنها کشوری بود که میتوانست چنین میانجیگریای را صورت دهد. ایران و عربستان روابط خصمانهای با یکدیگر داشتند، اما هر دو به چین اعتماد داشتند. ایالاتمتحده روی امنیت خاورمیانه متمرکز بود، اما این چین بود که در حال فراهم کردن زمینه چنین امنیتی در منطقه بود. این موفقیت، نشانه دیگری از پررنگتر شدن نقش چین در خاورمیانه بود. با این حال، طی ۴ ماه گذشته خبری از دیپلماسی چین در منطقه نیست. در حالی که ۳ ماه حملات حوثیها به کشتیهای تجاری در دریای سرخ موجب آسیب دیدن تجارت چین شده و برخی از شرکای منطقهای این کشور را با تنگنا مواجه نموده، ظاهرا پکن یا قادر نیست و یا تمایلی به برداشتن هرگونه گام دیپلماتیک، نظامی یا اقتصادی برای پیشبرد منافع گسترده خود ندارد، چه برسد به منافع شرکایش. اقدامات و یا بهتر بگوییم بیعملی چین در طی ۴ ماه گذشته نشان میدهد که بهرغم دههها سرمایهگذاری در خاورمیانه، تمرکز منطقهای اصلی چین در خاورمیانه، همچنان تضعیف ایالاتمتحده است. هرچند چین در سالهای اخیر به یک بازیگر منطقه در خاورمیانه تبدیل شده، اما همچنان در حال ایفای نقشی خودخواهانه است.
در شرایط عادی حدود یکسوم حملونقل کانتینری جهان از طریق دریای سرخ انجام میگیرد و ۴۰ درصد بار تجارت بین آسیا و اروپا بر دوش این آبراه مهم بینالمللی است. وقفه پیش آمده در تردد کشتیها در این آبراه هزینه حملونقل کانتینری را ۳ تا ۴ برابر افزایش داده است. وضعیت موجود بر سرمایهگذاریهای چین در خاورمیانه نیز تاثیر میگذارد. چین دهها میلیارد دلار در تاسیسات دریای سرخ سرمایهگذاری کرده، نهتنها در پایگاه نظامی خود در جیبوتی، بلکه در تاسیسات بندری، خطوط ریلی، کارخانههای و سایر پروژهها در شرق آفریقا، عربستان و سودان.
در سراسر منطقه نیروهای نیابتی ایران حملاتی را به منافع اسرائیل طراحی و اجرا میکنند؛ کشوری که به نوبه خود در طی حدود دو دهه اخیر مرتب در حال افزایش مراودات با چین بوده است. هرچند عده معدودی از کارشناسان انتظار دارند چین ایران را کنترل کند، چه برسد به نیروهای نیابتی این کشور در منطقه، اما جالب اینجاست که چین حتی تلاشی نیز در این زمینه صورت نداده است. اما در این بحران چین فرصتهایی نیز برای خود میبیند.
چین ۲ اقدام برای بهرهبرداری از این بحران صورت داده. گام نخست انتقاد از آمریکا بوده تا خود را همراستا با کشورهای جنوب در انتقاد از نقش آمریکا در خاورمیانه نشان دهد. روزنامههای چینی تلاش کردند خود را با موج ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی شکلگرفته در کشورهای جنوب همراه سازند و گاه تلویحا و گاه صراحتا استدلال کنند که جانبداری آمریکا از اسرائیل مانع از پیگیری راهحل دو کشوری شده است. دومین اقدام چین با هدف حفاظت از منافع اقتصادی فوری خود صورت گرفته است. تقاضا برای اجاره کشتیهای چینی که به عقیده شرکتهای حمل کالا احتمالا از حملات حوثیها در امان هستند رو به افزایش است. برخی کشتیهای عبوری از دریای سرخ این پیام را مخابره میکنند که «تمام خدمهشان چینی هستند» تا بلکه از حمله یمنیها در امان بمانند. چین تلاش دارد نشان دهد که دیپلماسیاش در تلاش برای وفق دادن خود با شرایط به سرعت تغییریافته منطقه است. این کشور همچنین میخواهد اینگونه نشان دهد که کوشش میکند کارهایی دشوار انجام دهد که منافع مشترک همه کشورها را تامین میکند. اما در حقیقت مقامهای چینی در وضعیتی کاملا انفعالی قرار دارند و در جستوجوی راههایی حاشیهای برای پیشبرد منافع خود به قیمت قربانی شدن منافع دیگران هستند. این یک منطق «برد- برد» که چین اغلب ادعا میکند در حال پیشبرد آن است، نیست. چین در حاشیه اتفاقات خاورمیانه نشسته است، در حالی که همه از جمله خود چین در حال متحمل شدن زیانهایی هنگفت هستند.
برخلاف ادعای فارن پالیسی، کشتیهای چین و بسیاری از کشورهای دیگر از حملات یمن مستثنا هستند و فقط کشتیهای اسرائیلی و آمریکایی و انگلیسی و یا با مقصد و مبدأ اسرائیل هدف گرفته میشوند. در عین حال با مسدود شدن راه بر شرکتهای غربی، سود چینیها نیز افزایش مییابد.