گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو-فاطمه خلیلی یگانه؛ در سالهای اخیر شاهد تولید فیلم و سریالهایی با محتوای نامناسب از جمله خیانت و عادی سازی مصرف مواد مخدر در شبکه نمایش خانگی بوده ایم. محتوایی که در اصطلاح عامیانه جز فیلمهای سینمایی زرد دسته بندی میشوند که عاری از اصول و قواعد فنی و محتوایی فیلم سازی است.
سرمایهی زیادی صرف سریالهای نمایش خانگی میشوند که، چنانچه مشکلی، ساخت آن را متوقف کند، هزینهها بینتیجه میشود؛ مصداق آن را میتوان به سریال ناتمام جزیره اشاره نمود. اگر هم، همچنان بخواهد بر میل کارگردان پیش برود نه علاقه مخاطب، مانند سریال «دل»، اصراف آن سرمایه ادامهدار میشود. نمونههای آن را در تلوزیون ملّی هم میتوان یافت. سریالهایی که با امکانات و سرمایه امروز، اندازهی سریالهای دیروز که همواره خانواده را پای تکرار خود جمع میکنند، برای مخاطب جذاب نیستند. نکته آن است که چرا برای بعضی از سریالها و فیلمهای سینمایی و تلوزیونی که محتوا و مخاطب را باهم ندارند، سرمایه میلیاردی صرف میشود؟
بین بچهها فرق میگذارید؟
سینمای داستانی از ابعاد متنوعی، بیشتر مورد توجه است، چه آن را از جهت حمایت و سرمایه و چه از بعد دامنهی مخاطب با سینمای مستند مقایسه کنیم. مصداقی این موضوع میشود ابزارهای تبلیغاتی که برای فیلم سینمایی، سریال نمایش خانگی و تلوزیونی، بیشتر از مستندها، به کار گرفته میشوند. وجود شبکه مستند در تلوزیون، اگرچه یک امتیاز اختصاصی برای مستندسازان به نظر میآید، اما فقط اینطور به نظر میآید؛ چرا که در این شبکه مّلی، جایگاهی برای درصدی زیادی از مستندسازان و آثار آنها وجود ندارد. بررسی رویکرد سلیقهای مدیران در چیدمان کنداکتور شبکه مستند، همین را نشان میدهد.
گستردگی تنوع موضوعی مستندها، مدتی است که از اقشار گوناگون، مخاطبان را سمت خود جذب کرده است. بخش مستند در شبکههای نمایش خانگی و پخش آنلاین مستندها، دسترسی آسان مخاطبین را برای تماشای مستند، راحت کرده است. البته پخش مستند در این شبکهها، برای مستندساز هم سودمند است؛ زیرا بستری فراهم شده که آثار او غیراز جشنوارههای نسبتا اندک و تلوزیونی که شاید او را نخواهد، فرصتی برای دیده شدن پیدا کند. همچنین مبلغی نیز ماهانه یا سالانه از تولید فیلم، به سازندهی مستند برمیگردد.
در پی فهم صادقانه مسئلهها و مشکلات مستند سازان، پرسشی با تعدادی از ایشان مطرح کردیم. آنها نیز، از دغدغه خود و موانعی که در حوزهی ساخت مستند وجود دارد، اینگونه گفتند. یکی از مستندسازان استانی در خصوص این مسائل و مشکلات گفت: «مهمترین دغدغه از نظر من، بودجه و اعتماد نکردن ارگانهای دولتی مثل مرکز گسترش سینمای مستند و ... است. کسی بخواهد اولین کار خود را بسازد، سخته! در اوایل کار مستندسازی که بودم این سختی وجود داشت مثل حالا و چه بسا که پارتی بازی هم دیده میشود. برای کسی که به طور کلی دارد مستندسازی میکند، حمایتها کافی نیستند. با هزینه ۲، ۳ دقیقهی یک سریال تلوزیونی یا نمایش خانگی، میشود مستندی ۴۰، ۵۰ دقیقهای را ساخت!. تلوزیون میتواند، صدا و سیما میتواند یک ارگان مهم برای حمایت از مستند باشد.»
یکی از کارگردانها با اشاره به جشنوارهها بیان کرد:«در مستند با واقعیتها سروکار داریم. قصه نمیدهیم و داستان نمیسازیم، بلکه با واقعیتها زندگی میکنیم. پس این خیلی تاثیرگذارتر از سینمای داستانی است. برای مستند ساز، بودجه و هزینه و زمانی که میگذارد، مطرح است که البته مستند مخاطب خاص خودش را هم دارد. نکته قابل توجه بحث مالی است. نمایش مستند در کشورمان خیلی محدود است. تعداد جشنوارهها هم محدود و اکران عمومی هم نداریم! در واقع کار مستندساز دیده نمیشود.»
کارگردانی با ابراز تاسف بابت عدم حمایت، ادامه داد:«انجمن سینمای جوانان ایران و مرکز گسترش سینمای مستند، اینها مثلا میتینگ میگذارند و منی که چندین کار مستند کردهام، باید برای حمایت شدن، مثل کسی که از صفر شروع میکند، شرکت کنم. در واقع باید دنبال تهیه کننده گشت، کسی که بخواهد برای کار مستند سرمایه گذاری کند. بحث بودجه و حمایت توامان با اطمینان، مسئله است.»
از مستندسازان مطرح کشور، در پاسخ به سوال ما، گفت:«داشتن زمان کافی، کمبود بودجه و عدم حمایت مالی، دغدغه کارگردان است. نکته دیگر آن که مستندساز بتواند آزادانه هرآنچه که حقیقت است را نشان بدهد و سانسور نشود در نشان دادن واقعیتها. حتی گاهی ممکن است، به جهت آن سانسوری که فلان ارگان یا شخص میخواهد، ساخت مستندی به کل منحل گردد!»
گفتگو با مستندسازان دیگر نیز، به همین منوال پیش رفت. نکاتی که مطرح کردند، مشابه یکدیگر است: بودجه، عدم حمایت مالی و اطمینان کافی. وضعیت مستند در کشورمان درحالی مهجور مانده که آثار مستند سازان در جشنوارههای خارجی دیده میشود و صاحب افتخار میشوند. خلاف این دیده شدن را در جشنواره بزرگ فجر شاهد بودیم که معیارهای غیرحرفهای، فرصت را برای چند مستند، فراهم کرد و آثار دیگر، از حضور دراین جشنواره مردمی، جا ماندند.
سوالی که جواب آن، میتواند پاسخ به درصد زیادی از ابهامات در حوزه مستند باشد، این است که چرا برای دیده شدن آثار خوب مستند، تلاش کافی نشده و بهایی آنطور که باید، به آنها داده نمیشود؟
چند سال اخیر، اگرچه با سیر پر فراز و نشیب سینمای مستند مواجه بودیم و سالهای کرونایی را گذراندیم، اما کمیت و کیفیت مستندها همواره مورد توجه بوده است. احساس فقدان نهادی که حمایت مستمر و روی اصول را، از آثار فاخر مستند داشته باشد، خود عاملی است که، به کمیت مستندها بیش از کیفیت آنها ارزش میدهد. نهادها و سازمانها و انجمنهایی، چون سازمان سینمایی، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، انجمن مستندسازان، باوجود آن که هرکدام حمایتگر حوزه مستند هستند، پس چگونه برای مستندسازی که تجربه چندین ساله در این حرفه را دارد، موجب دلگرمی نمیشوند؟ تولید آثار مستند، هرساله شاید از نیم میلیون هم عبور کند، اما بستری برای اکران آنها یا شناساندن آثار ارزشمند مستند به مخاطبین، فراهم نیست.
سوال آن است که تکلیف این همه اثر تولیدی، چه میشود؟ از پتانسیلهای موجود، مثل شبکه ملّی مستند، سینماهای کشور و موارد دیگر که پیشتر به آنها اشاره کردیم، بهره کافی نمیبریم. باید برای پخش و عرضهی آثار فاخری که از چشم مخاطبان خاص خود هم، دور ماندهاند، برنامهای طرح شود که، آن تبعیض و شکاف طبقاتی بین سینمای داستانی و سینمای مستند، از بین برود.