به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، مقام معظم رهبری سال ۱۴۰۳ را سال «جهش تولید با مشارکت مردم» نامگذاری کردند و در ابتدای امسال فرمودند: «اگر ما این توفیق را پیدا کنیم که همّت مردم، سرمایهی مردم، ابتکار مردم، حضور جدّی آحاد مردم را در عرصهی اقتصادی وارد کنیم، در واقع یک بسیج مردمی در امر اقتصاد بکنیم، تولید هم میتواند به جهش برسد». صنایع خلاق و فرهنگی، که به عنوان یکی از بسترهای مشارکت مردم و ابزار پیشبرد اقتصاد مقاومتی شناخته میشود، در اعتلای فرهنگ و هویت ملی و دینی ایران اسلامی نیز نقش جدی ایفا میکند.
رشد و شکوفایی صنایع فرهنگی در گرو حمایت از کسب و کارهای خلاق و گسترش ادبیات و فرهنگ اسلامی و ایرانی در محصولات تولید شده در زیست بوم خلاق و فرهنگی است. در واقع حضور فعال مردم و مشارکت آنها در این عرصه، میتواند منجر به رونق اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی قابل توجهی در کشور شود.
به این بهانه با دکتر سجاد صالحی دبیر کمیته صنایع خلاق شورای عالی جهاد درباره نقش صنایع خلاق و فرهنگی در اقتصاد و فرهنگ ایران گفتگو کردیم. این مصاحبه در دو بخش تنظیم شده است:
بخش اول:
دانشجو: برای شروع و آشنایی بیشتر با حوزه فعالیت شما لطفا تاریخچه فعالیت خود در حوزۀ صنایع خلاق را شرح دهید:
صالحی: فعالیت ما از اواسط دهه هشتاد حول محور تولیدات محصولات فرهنگی شروع شد. همزمان با دوران ریاست جمهوری وقت تمرکز روی تولیدات داخلی تاحدی زیاد شده و محصولات فرهنگی جایگاه ویژهای پیدا کرده بود. ما آن زمان بر حسب نیازی که در بازار وجود داشت، وارد جریان تولید محصولات فرهنگی شدیم.
در آن زمان یک خلا جدی در تولید محصولات فرهنگی در کشور وجود داشت. اصلیترین دغدغه ما این بود که با وجود غنای محتوایی در کشورمان، چرا محصولات فرهنگی ما غالبا شعارزده و نمادین شدهاند؟ از این رو ما با نیت حفظ شعائر دینی، آیینی، فرهنگی و ملی وارد چرخۀ تولید شدیم. به مرور زمان شبکههای توزیع و فروش این نوع از محصولات شکل گرفتند. در آن ایام فروشگاههایی مانند شهر کتاب، پاتوق کتاب، سوره مهر، کتاب ۵۷ و ترنجستان در اصل کتابفروشی بودند اما گردش مالی مناسبی نداشتند. به همین دلیل وارد عرصههای دیگری مانند فروش لوازمالتحریر، اسباببازی، محصولات و ملزومات و حتی محصولات چندرسانهای شدند. حتی محصولات تزیینی و محصولات غذایی سالم و ارگانیک مانند عرقیجات، عسل هم بعضا در این نوع فروشگاهها دیده میشد. این فروشگاهها وارد حوزۀ مد و لباس هم شدند و کمکم محصولاتی با طراحیهای ایرانی-اسلامی روی کار آمد که در ابتدای دهه ۹۰ بسیار رونق گرفت. در این دوران شبکۀ عرضه به عنوان درگاه جدی و حیاتی و یک بستر سودآور اقتصادی مبتنی بر اقتصاد فرهنگ یا اقتصاد خلاق مطرح شد. لذا انجمن صنفی عرضه کنندگان صنایع فرهنگی رابا فروشگاه داران محصولات صنایع فرهنگی ایجاد کردیم.
با استقبال مردم از این محصولات به تدریج سرمایهگذاران، شتابدهندهها، صندوقها و شرکتهای زیادی وارد این عرصه شدند و در کسب و کارهای جدید و نوآور فرهنگی سرمایهگذاری کردند.
یک جهش جدی در اوایل دهه ۹۰ اتفاق افتاد که موجب شد برخی از نهادهای حاکمیتی و انقلابی از جمله سازمان تبلیغات، آستان قدس رضوی، معاونت فرهنگی سپاه یا مجموعههایی که در حوزه فرهنگی-اجتماعی فعالیت میکردند، حمایتهای بیشتری از فعالان این عرصهها کردند.
بنابراین یک ادبیات جدید به نام «صنایع فرهنگی» خلق شد. این نوع صنایع مبتنی بر محتوا هستند و در دنیا با نام «صنایع خلاق» شناخته میشوند. اما نیاز به یک گفتمان و ادبیات مشترک احساس میشد؛ بنابراین در سال ۹۷ سندی به نام «توسعه فناوری نرم و هویتساز» در معاونت علمی ریاست جمهوری تنظیم شد و در شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسید که شاخهها و پتانسیلهای صنایع فرهنگی و راهبردها را تعریف کرده است. در این مسیر ما که سابقه تولید و فروش محصولات و نیز مدیریت شبکه پخش و پلتفرمها را داشتیم به عنوان یک شرکت خلاق و شتابدهنده و خانه خلاق در میدان حضور یافتیم تا ظرفیتها را با هدف تعالی و پیشرفت صنایع فرهنگی و خلاق کشور شناسایی کنیم.
به تدریج با مشاهده خلاها در حوزههای مختلف صنایع خلاق و فرهنگی در ایران بویژه وجود فاصله و گپ میان فعالان بخش خصوصی و حاکمیتی فعال در این زمینه رویداد ملی ایران خلاق با هدف ایجاد همگرایی میان نقش آفرینان زیست بوم خلاق و فرهنگی ایران شامل بخش خصوصی، سرمایه گذاران، هولدینگها، اندیشکدهها،خانهها و شرکتهای خلاق، برندها و همه شاخههای این صنایع طراحی شد. با همکاری بخش خصوصی، شورای عالی جهاد و زیست بوم خلاق و فرهنگی چندین نشست و رویداد با هدف گسترش ادبیات مورد نظر اجرا شد و برگزاری رویداد ملی ایران خلاق به شکل استانی در دستورکار آینده دبیرخانه این رویداد است.
دانشجو: تولید و عرضه محصولاتی که شما در بحث اقتصاد خلاق اشاره کردید چه نسبتی با سیاستهای اقتصادی کشور دارند؟
صالحی: صنایع فرهنگی شامل تولید و عرضه محصولاتی مانند صنایع غذایی محلی، صنایع دستی، محصولات فرهنگی، گردشگری، دکوراسیون، اسباببازی، پوشاک، نوشتافزار، فرش و گلیم، گیاهان دارویی، انیمیشن و بازیهای ویدیویی در واقع به عنوان سادهترین، کاربردیترین و ارزشآفرینترین مسیر برای رونق تولید با مشارکت مردم شناخته میشوند. این صنایع در سال ۲۰۲۳ حدود ۴.۷ هزار میلیارد دلار ارزش اقتصادی در جهان تولید کردهاند.
این صنایع بخش قابل توجهی از کسب و کارهای کوچک و متوسط کشور را تشکیل میدهند. در واقع کسب و کارهای کوچک بستر رشد صنایع فرهنگی هستند. از این جهت برای تحقق جهش تولید و بهرهمندی از خلاقیت و ابتکار مردم در عرصه اقتصاد، باید به صنایع خلاق و فرهنگی توجه ویژهای شود.
صنایع خلاق و فرهنگی به اصطلاح درونزا و بروننگر هستند. به این معنا که محصولات تولید شده توسط بسیاری از کسب و کارهای کوچک به دلیل اتکا به توانمندیهای داخلی و با قابلیت صادرات فوق العاده، همسو با گفتمان اقتصاد مقاومتی عمل میکنند. از این رو ظرفیت جذب مشارکت بخش اعظمی از جامعه در فرآیند طراحی، تولید و عرضه محصولات خلاقانه و هویتساز را ایجاد میکند و به این ترتیب می توانیم شاهد برداشته شدن گامهای بلند در راه جهش تولید باشیم.
دانشجو:آیا صنایع فرهنگی و خلاق شامل مواردی که برای عرضه، فروش و یا پخش تولید میشوند هستند یا گسترۀ وسیعتری دارند؟
صالحی: این تعریفی که من ارائه کردم با توجه به زیست بوم ایران بود. اما صنایع فرهنگی تعریفی رسمی و علمی دارد. صنایع فرهنگی در دنیا با عنوان «صنایع خلاق» شناخته میشود و صنایع خلاق گستردهتر از صنایع فرهنگی است. صنایع خلاق به هر نوع محصولی اعم از کالا و خدمات که مبتنی بر محتوا و مالکیت فکری باشد و قابلیت انبوهسازی و تجاری و نوآوری داشته باشد اطلاق میشود. این صنایع در جایی با هویت ملی و دینی و با باورهای یک قشر خاص گره میخورد و تبدیل به صنایع فرهنگی آن کشور یا جامعه میشود.
تعریف صنایع خلاق برای اولین بار حدود ۸۰ سال پیش در قالب مکتب فرانکفورت مطرح شد. در آن زمان سرمایهدارها به طور کامل بر جامعه مسلط بودند و از هر ابزاری برای ایجاد بازار مصرف جدیتر استفاده میکردند. از این رو در آمریکا و اروپا به عرصۀ تجاریسازی محتوا در قالب رسانههای مختلف مانند رادیو، تلویزیون و مجلات وارد شدند. آنها برای افزایش مصرف در جامعه به تغییر سبکزندگی مردم با استفاده از رسانهها روی آوردند تا کمکم بازارهای خود را ارتقاء دهند.
مکتب فرانکفورت به عنوان یک مکتب انتقادی بر این باور بود که صنعت فرهنگی، صنعت سرمایهدارها است. اما به مرور زمان این نوع از صنایع عمومیت پیدا کرد و بخشهای مختلف جامعه درگیر تولید و شبکه توزیع شدند. صنایع فرهنگی چون مبتنی بر محتوا و ایده است، نمیتوانست به صورت انحصاری در دست سرمایهدارها بماند و وارد عرصۀ اقتصادی و جریانهای اجتماعی مردم شد و رشد کرد تا جایی که از بافت صنایع فرهنگی فاصله گرفت و کلمه صنایع خلاق جایگزین آن شد.
در کشور ما صنایع فرهنگی بر تولید محصولاتی اعم از کالا و خدمات به شکلی هویتساز و مبتنی بر نوآوری اطلاق میشود. این نوآوری میتواند در محتوا، تولید، عرضه و قابلیت تجاریسازی و صنعتیشدن باشد. این تعریف قبل از تنظیم این سند جامع نبود و معمولا ترجمههایی از مقالات سازمانها و نهادهای بزرگ بینالمللی و شرکتها و موسسههای پژوهشی در کشور ما هم استفاده میشد. اما از آنجایی که صنایع فرهنگی غالبا مبتنی بر زیستبومها شکل میگیرد و با صنایع فرهنگی غرب جمعپذیر نیست، امکان پیادهسازی آن در ایران وجود نداشت.
دانشجو: این بومیسازی در تعریف و در عمل در کشور ما انجام شده است یا نه؟
صالحی: کشور ما در مسیر بومیسازی است. ما به دنبال کاربرد صنایع فرهنگی هستیم. این عرصه بیش از هجده رستۀ صنایع بزرگ را درگیر میکند، که از جملۀ آنها میتوان صنعت گردشگری، نشر، سینما، صنعت مد و لباس، نوشتافزار و غیره را نام برد.
برندهایی که مبتنی بر سبک زندگی هستند، جزئی از صنایع فرهنگیاند. حتی اپلیکیشنها، سایتها، فناوریهایی مانند متاورس، ارزهای دیجیتال، ایآر و ویآر هم در رسته صنایع فرهنگی قرار میگیرند. به طور کلی هر بستری که بتوان در آن محتوایی قرار داد و ارزش افزودهای خلق کرد جزو صنایع فرهنگی است. بنابراین چالش اصلی ما در راستای بومیسازی رسیدن به تعریف کاربردی در میان مسئولین، قشر کارآفرین و مردم در جامعه است.
دانشجو: شما بحث نوآوری را مطرح کردید. یک سری از محصولات کاملاً نو و جدید و ابداعی هستند مثلا پلتفرمها و محصولات رسانهای که مدت زیادی نیست که رواج پیدا کردهاند. اما برخی از تولیدات فرهنگی از گذشته وجود داشتهاند. چه چیزی در این صنعت میتواند نوآورانه باشد که صنعت خلاق خوانده شود؟
صالحی: وقتی از نوآوری صحبت میشود برداشت سطحی از آن این است که یک ایده جدید و خارقالعادهای در تولید یک محصول ارائه شود که نمونه خارجی یا حتی داخلی نداشته باشد. اما این تعریف واقعبینانه نیست. در واقع هیچ نوآوریای از صفر خلق نمیشود. بلکه هر چیز جدیدی بر اساس تجربههای گذشته به وجود میآید. خلق از هیچ فقط مخصوص خداوند است. بنابراین نوآوری و خلاقیت مستلزم داشتن سبقه، دانش، هویت و مبنای قبلی است. پس رویکرد ما در نوآوری یک قدم جلوتر رفتن در حوزههای مختلف و یک ایده برای تکمیل صنعت است.
خلاقیت به معنای ابتکار عمل است یعنی فرد یک ایده را در ذهن میپرورد و با تغییرات جدی به اجرا میرساند. حالا اگر بخواهم پاسخ شما را به درستی بدهم باید بگویم که نوآوری صرفا در زمینه تولید نیست. ما محتوای فرهنگی، ایدئولوژیک، دینی، مکتبی و حتی محتوای داستانی و تاریخی زیادی در اختیار داریم. اگر بتوانیم این محتوا را فرآوری کنیم و شکل دیگری عرضه کنیم، این تبدیل خود نوآوری محسوب میشود.
ابتکار یعنی اینکه من چگونه بتوانم ایده خود را در قالب یک محصول مصرفی در اختیار دیگران قرار دهم. به عنوان مثال شرکتهای بزرگ و موفقی مانند آمازون، دیجی کالا و غیره نوآوری را صرفا در شبکۀ عرضه و توزیع سرلوحه کار خود قرار دادهاند. این شرکتها نوآوری در تولید ندارند. همه اینها متناسب با شیوههای بومی طراحی میشود و در سبد صنایع فرهنگی قرار میگیرد.
دانشجو: از آنجایی که به گفته خودتان بیش از یک دهه است که توجه به صنایع خلاق و فرهنگی مورد تایید نقشه مهندسی کشور قرار گرفته است، به نظر میرسد که نهادها و دستگاههای مسئول به این امر توجهی نمیکنند. علت چیست؟
صالحی: اصلیترین دلیل، نوپا و نوظهوربودن این گفتمان است. یک دهه برای یک ترویج گفتمان یک صنعت قدمت زیادی نیست. اینکه میخواهیم مبتنی بر زیست بوم کشور خودمان باشد هم عملا کار را سختتر میکند. این نوپابودن و عدم آشنایی با این صنعت از یک طرف، نداشتن زیرساختها در کشور هم از سویی دیگر موثرند.
ما برای این عرصه خلق ادبیات نکردهایم. در حال حاضر وقتی در مورد صنایع فرهنگی صحبت میکنیم برخی مسئولین و مجموعهها ناخودآگاه به صنایع دستی و محصولات مذهبی و یا نهایتا به محصولات فکر میکنند. این همفکر نبودن نهادهای حاکمیتی و بخش نخبگانی و جامعه موجب شده است که ما ساختارهای منسجم برای صنایع خلاق نداشته باشیم و این صنعت تا به امروز در دست بخشهایی از نهادهای دولتی باشد که با ساختارهای سنتی و مبتنی بر گذشته خود عمل کنند.
تا چند سال پیش فروشگاههای چند منظوره عرضه محصولات فرهنگی به دلیل عرضه محصولات مختلف اعم از کتاب، صنایع دستی، اسباب بازی، پوشاک، نوشت افزار و غیره چالشی جدی با اصناف داشتند. هر صنفی به دلیل فروش اجناسی از صنوف دیگر در صدد پلمب فروشگاه بود. در این راستا ما با ایجاد «انجمن صنفی عرضه کنندگان صنایع فرهنگی» گفتمانی در وزارت ارشاد و وزارت کار راه انداختیم که همۀ اینها محصولات و صنایع فرهنگی کشور هستند. اما آنان همان سیستم سنتی خود را برای تخصیص مجوز مد نظر داشتند و حتی برخی از اجناس را کالای فرهنگی نمیدانستند.
تصویب سند توسعه فناوری نرم به تعیین حد و مرز صنایع خلاق و فرهنگی کمک زیادی کرد. این سند بالادستی کمک ویژهای به ایجاد همذهنی برای تعریف یک راهبرد کلان و چشمانداز در کشور کرد، که ما بر اساس آن نقطۀ مطلوب را بشناسیم و برمبنای آن مسیر را مشخص کنیم. این سند همچنین نهادهای متولی را هم شناسایی و اعلام کرد. این سند مبتنی بر وجود یک ستاد بود؛ ستاد فناوریهای نرم و هویت ساز که میتوانست نهادهای دولتی را بسیج کند.
البته هنوز زیرساختهای لازم به طور کامل شکل نگرفته است و به کمک بدنه مردمی و بخش خصوصی در کنار نهادهای دولتی درحال شکلگیری و تقویت است.
دانشجو: آیا افراد موثر در صنایع خلاق و فرهنگی، دولتی و خصوصی، یا فعالان رستههای مختلف مثل هنرمندان، آگاهی لازم را نسبت به نقششان دارند؟
صالحی: صنایع فرهنگی رستههای متعدد دارد و برخی از این صنایع مختلف صدها سال است که فعال هستند. صنعت پوشاک هزاران سال است که فعالیت میکند و یا صنعت اوقات فراغت نه بهعنوان صنعت بلکه بهعنوان یک محصول اوقات فراغت همیشه بوده و هست.
صنایع فرهنگی از قدیم روح حاکم بر خیلی از صنایع بوده است. یعنی جاییکه یک صنعتگر میخواست ارزش افزوده بیشتری خلق کند، نوآوری به خرج داده است. مثلاً صنایع دستی ایران قدمت زیادی دارد. اگر سراغ سفال برویم بیش از دوهزار قدمت تولید سفال ما است. طراحی و نقاشی سفال مبتنی بر هنر و فرهنگ ما از ۳ هزار سال پیش تا به امروز است که کاملا یک هنر ایرانی است و کل ارزش افزودهای آن مبتنی بر یک ایده هویتساز است. کسی که در این صنعت حضور دارد هیچوقت به این موضوع دقت اما روح حاکم بر کاری که تا به امروز انجام میداده از این جنس است.
خودآگاهی نسبت به اینکه آنچه که من تولید میکنم میتواند ارزش افزوده ایجاد کند، باعث میشود صنعتگر بداند علاوه بر کار اقتصادی یک بار محتوایی را هم از دوش متولیان فرهنگی کشور برمیدارد یا به ترویج فرهنگ سازنده کمک میکند و یا حتی در یک تقابل فرهنگی مبارزه میکند. در کنار آن هویت و فرهنگ خود را به مخاطبی که با فرهنگ ما آشنا نیست ارائه میدهد.
اما واقعیت این است که خیلی از کسانی که ذیل صنایع فرهنگی کار میکنند اصلا با آن آشنا نیستند و حتی الگوبرداری یا گرتهبرداری از مدلهای خارجی میکنند. امروزه افرادی خودشان را صنایع خلاق و فرهنگی میدانند که دارند در فضای کاری اشتراکی یا یک پلتفرم اینترنتی کار میکنند. اما وقتی بدانند که مثلا اگر به طب سنتی یا طب ایرانی، همین عطاریها که در حوزه پیشگیری از بیماریها و یا حتی درمان نقش ایفا میکنند بها بدهیم و سبک تولید و عرضهشان را تغییر بدهیم، علاوه بر کار اقتصادی در بحث ترویج سبک زندگی سالم نیز موثرند.
حول مفهوم سبک زندگی سالم میتوان فعالیت های زیادی برای تجاری سازی محصولات انجام داد. اما هنوز این تعریف و ادبیات وجود ندارد. همین امر در خیلی از تولیدیهای صنایع دستی و فرهنگی مانند محصولات نوشت افزار، کولهپشتی، دفتر و کیف هم هست. هنوز در حوزه گردشگری یک هتلدار میگوید من صرفا خدمات هتلی میدهم. ولی اگر یک شرکتی برود در یک روستا و یک خانه کاهگلی را نوسازی کند، مهمان خارجی را با زیستبوم فرهنگی ایران آشنا میکند. به دلیل اینکه این فهم بوجود نیامده صنایع خلاق و فرهنگی ما با وجود محتوای غنی ساختار خیلی نحیف و ضعیفی دارد.
دانشجو: طبق همین سند ملی توسعه فناوری های نرم، حراست از هویت فرهنگی و ملی ما یکی از آثار توسعه صنایع خلاق مطرحشده است. آیا ممکن است این موضوع را توضیح دهید که این حراست از هویت ملی و فرهنگی چطور در صنایع خلاق اتفاق میافتد؟
صالحی: صنایع فرهنگی را میتوان در مرکز یک مثلث در نظر گرفت که یک ضلع آن اقتصاد، یک ضلع آن فرهنگ و یک ضلع آن مسائل اجتماعی است. صنایع فرهنگی میتواند در زنجیره ارزش خود یعنی از ایده، تولید ارزش و مصرف یکی از بسترهای بسیار مناسبی باشد که ما به واسطه آن مسائلمان را حل کنیم و از همه مهمتر بخش مردمی در حل مسائل فرهنگیاجتماعی را پررنگ کنیم زیرا این بعد اقتصاد است که بیشتر در دست مردم است.
مقام معظم رهبری و متولیان فرهنگی کشور مفهوم نفوذ فرهنگی را همیشه گوشزد کردهاند. وقتی درباره تهاجم فرهنگی صحبت میکنیم مسئله پوشش، فضای مجازی، تفریحات، مسئله نشر و حوزهی مکتوبات، سینما، موسیقی، تئاتر و هنرها در معرض این تهاجم فرهنگی قرار دارند. تهاجم فرهنگی مظاهری دارد که ما در جامعه میبینیم. در واقع تمدنهای دیگر که در مقابل تمدن ایران اسلامی قرار دارند با صنایع فرهنگیشان به ما هجوم میآورند و به واسطه این محصولات فرهنگ ما را تضعیف میکنند.
راه مقابله با این تهاجم این است که جایگزینها، مصادیق و محصولات بهتر و متنوعتری را که با هویت و فرهنگ بومی تطابق دارد را در بازار گسترش داده و مصرف برای آن ایجاد کنیم. یک بخش چالش بزرگ ما به این مروبط است که ما برای مخاطب خود گزینه مناسبی نداریم. یک نوجوان کجا لباس مناسبی پیدا میکند؟ این در اوقات فراغت و سینما نیز همینطور است.
لذا اهمیت صنایع فرهنگی در مسئله نفوذ فرهنگی در کشور ما از اینجا نشأت میگیرد که اگر ما میخواهیم با این نفوذ مقابله کنیم باید رفتار تهاجمیتر در صنایع فرهنگی ایجاد کنیم. باید در زیست جامعه و سبک زندگی وارد شده و تغییر ایجاد کنیم. لزوما به این معنا نیست که مخاطب را مجاب کنیم یا چیزی را به او تحمیل کنیم؛ بلکه باید به شیوهای کار کنیم این فرد این نوع زندگی را بهتر از نوع غربی آن ببیند.
صنایع فرهنگی بهعنوان یک بستر ابزارساز میتواند از نفوذ فرهنگی جلوگیری کند به توسعه و تعالی فرهنگ کشور کمک کند. مصرف صنایع فرهنگی صرفا بر جامعه اثرگذار نیست بلکه خود تولید محصول فرهنگی و درگیرکردن مخاطب در کسب و کارهای عمومی جنبههای تربیتی هم دارد. کسی که در عرصه تولید کتاب وارد میشود با با کسی که در صنایع سخت دیگر مثلا ساختمان سازی کار می کند متفاوتتر است.