به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو-محمد حسین سلطانی، سوز زمستان، جنوب شهر، قمه و نوچههایی بالباس ورزشی قدیمی که سوار بر موتور عربده میکشند و صحنهای که پر از خون و خونریزیست و قهرمانی که با چهرهای زخمی سیگارش را دود میکند. قبای آن چهرهی قهرمان سیگار به دست، به تن چند بازیگر خاص جا خوش کرده است. آثاری همچون " کت چرمی "،"تمساح خونی "،"مرد بازنده "،"شنای پروانه "،"مغزاستخوان "،"دوزیست "، "جاندار " و البته زخم کاری و در آینده "وحشی " را میتوان شاهد مثالهایی برای این فضای کلیشه شده در فضای سینما و سریال سازی کشور دانست. میان نامهای این آثار یک بازیگر مشترک پیدا میشود که آن قبای سیگار به دست را بر تن کرده؛ آن بازیگر کسی نیست بهجز جواد عزتی.
7 سینمایی و دو سریالی که بیان شد تنها آثار 5 سال اخیر عزتیست. این بازیگر پس از سال 98 تقریباً هرسال دو کار را در این فضا بازی کرده؛ اما پرسش اصلی اینجاست چه کسی این قبای کلیشه را به تن عزتی پوشانده است؟ هوشنگ گلمکانی، کارگردان و منتقد، در گفتوگو با صبح سینما، چنینی آثاری را کالایی با خریدار عنوان میکند :
"الآن این نوع کالا خریدار دارد. ما در این سریالها و فیلمهایی که این سالها ساخته میشود، مدام داریم فضاهای خون و خونریزی و انتقام وحشت و نفرت رو میبینیم و عنصر مهمی است بخصوص نفرت و مدام دارد تکرار میشود و ما بهندرت فضاهای متفاوت را میبینیم، اینها تعدادشان کم است. نمیشود گفت ترویج خشونت است این کارها اما از خشونت بهعنوان یک جاذبهی نمایشی استفاده میشود."
ژانر نفرت حاصل وضعیت اجتماعی؟!
ژانری که از آن گلمکانی با نام ژانر نفرت یاد میکند را برخی حاصل فضای اکنون اقتصادی و اجتماعی کشور میدانند بهعنوانمثال مازیار وکیلی پس از اکران فیلم بحثبرانگیز خانه پدری در سال 1400 و صحنهی قتل دختر خانواده در گفتوگویی با دانشجو این ژانر را حاصل زیست مخاطب و فضای جامعه میداند:
"فیلمهای اجتماعی سینمای ایران نیز، چون مستقیماً از جامعه تأثیر میپذیرند و اوضاعواحوال جامعه را انعکاس میدهند، ناگزیر بازتابی از وضعیت جامعه هستند؛ بنابراین هر چه جامعه خشنتر باشد، فیلمها هم به همان میزان خشنتر میشوند."
این گفتهی وکیلی میتواند توجیهی مطلوب برای تولید کلیشهی خشم و خون در آثار امروز سینما و نمایش خانگی باشد؛ اما یک اتفاق ماجرا را تغییر میدهد. در سال 1403 همان فیلمنتی که در مردادماه خبر از انتشار وحشی میدهد دو ماه قبلتر اثری را معرفی میکند از ژانری غیر از ژانر نفرت و آن اثر برخلاف جریان، مورد اقبال مخاطبان قرار میگیرد. در انتهای شب نشان میدهد که مخاطب چندان هم طالب این خشونت نیست و نمیتوان ساخت چنین آثاری را اقبال مخاطب دانست، پس بخشی از این میل به سمت فیلمها و سریالهای ژانر نفرت که حضور عزتی در آنها پرتکرار بوده را باید در شخصی بهجز بازیگر دید.
سرمایهگذاران ژانر نفرت؛ علاقهمندان به خشونت
محمدتقی فهیمِ منتقد دربارهی سریال قورباغه، اثری که کارگردان "وحشی " آن را ساخته است، با ایسنا گفتوگو میکند:"بهظاهر میخواهد (با نمایش خشونت) ایجاد تعلیق کنند تا مخاطب برای تماشای قسمت بعد ترغیب شود اما عملاً جز بحران و تأثیری نامطلوب بر مخاطب چیزی باقی نمیگذارد. هیچ ذهنیتی به مخاطب نمیدهد تا بفهمد این آدمها کدامیک اشتباه کردند و کدامیک مسیر درست یا غلطی را رفتهاند."
فهیم هم بهمانند گلمکانی خشونت را بهنوعی ابزاری برای فروش کالا سرمایهگذاران میداند، البته او این نکته را هم اضافه میکند:
" اگر خشونت را بهعنوان یک فعل ضد قانونی و غیراخلاقی قبول داریم، این باور باید از ابتدای اثر در تاروپود اثر تنیده باشد و نفی خشونت کند، نه اینکه خشونت امری جذاب برای ادامه دیدن اثر شود."
وحشی در آینده نزدیک به بازار نمایش خانگی خواهد آمد و نمایش خشونت در کارهایی مانند این اثر ، چه در نگاه سازندگان با نگاه اخلاقی ویا غیراخلاقی باشد، برای سرمایهگذاران معنای جذابیت دارد و موفقیتهایی در ژانر متفاوت گویا نگاه سرمایهگذاران را برای تغییر ژانر غالب عوض نکرده است . همان پلتفرمی که در انتهای شب را میسازد دو اثر داریوش و وحشی را از همان فضای خون و خونریزی به بازار معرفی کرده و پس از زخم کاری و این بار در وحشی، قبای قهرمان خونآلود را به تن عزتی میکند.