به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، استفان والت در فارین پالیسی، درباره افول درایت در رژیم صهیونیستی نوشت: اسرائیل با مشکلاتی جدی روبهروست. شهروندانش به شدت دچار تفرقه هستند که احتمالاً بهبود نخواهد یافت. درگیر جنگی بینتیجه در غزه است، ارتش آن نشانههایی از خستگی نشان میدهد، و جنگی گستردهتر با حزبالله یا ایران همچنان ممکن است.
اقتصاد اسرائیل به شدت آسیب دیده و روزنامه تایمز اسرائیل گزارش داده که احتمالا امسال ۶۰ هزار شغل تعطیل شوند. علاوهبر این، رفتارهای اخیر به شدت به چهره جهانی اسرائیل آسیب رسانده و در حال تبدیل شدن به یک دولت مطرود است. دادستان ارشد دادگاه کیفری بینالمللی، درخواست صدور احکام بازداشت برای بنیامین نتانیاهو و وزیر دفاع را به اتهام جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت ارائه داده؛ اقدامات اسرائیل به احتمال زیاد نسلکشی عامدانه است و اعلام شده که اشغال و استعمار کرانه باختری، غزه و قدس شرقی توسط اسرائیل به وضوح نقض قوانین بینالمللی است.
تنها کسانی که در دفاع از صهیونیسم سرشان را در برف فرو بردهاند، میتوانند چشم بر روی آنچه در غزه رخ میدهد، ببندند و عمیقاً نگران و هراسان نشوند. در آمریکا، حمایت از رفتار اسرائیل به سرعت در حال کاهش است و جوانان آمریکایی (از جمله بسیاری از یهودیان جوان) با رویکرد منفعلانه دولت بایدن در این باره مخالفت میکنند.
وسوسهانگیز است که تمام مشکلات را گردن نتانیاهو بیندازیم، و او بیتردید شایسته انتقاداتی است که دریافت کرده، اما انداختن تمام تقصیرها به گردن او، یک مشکل عمیقتر را نادیده میگیرد: فرسایش تدریجی رویکرد راهبردی در اسرائیل طی ۵۰ سال گذشته. نسل اول رهبران اسرائیل، استراتژیستهای زیرکی بودند. آنها در تلاش بودند تا چیزی تقریباً غیرممکن را محقق کنند: تأسیس یک دولت یهودی در دل جهان عرب، حتی با وجود اینکه جمعیت یهودیان در فلسطین در سال ۱۹۰۰ بسیار ناچیز بود و حتی زمانی که اسرائیل در سال ۱۹۴۸ تأسیس شد، هنوز یک اقلیت مشخص بود.
بن گوریون و سایر رهبران صهیونیست، اغلب حاضر بودند به طور موقت به توافقهایی رضایت دهند که اهداف بلندمدت آنها را تامین نمیکرد، اما آنها را یک گام به آن اهداف نزدیکتر مینمود. دیپلماسی هوشمندانه و مقدار زیادی فریبکاری به اسرائیل کمک کرد تا زرادخانه مخفیانهای از سلاحهای هستهای را توسعه دهد و واقعیتهای بیرحمانه بنیانگذاری اسرائیل را پنهان نگه دارد. اشتباه اصلی، همان طور که محققان متفکر اسرائیلی بارها استدلال کردهاند، تصمیم به اشغال و بهتدریج استعمار کرانه باختری و غزه بود، برای ایجاد «اسرائیل بزرگ». اشتباهات دیگری نیز رخ داد. رهبران اسرائیل (و همتایان آمریکایی، از جمله هنری کیسینجر) نتوانستند نشانههایی را ببینند که روشن میساخت انور سادات، رئیسجمهوری مصر، آماده است تا در ازای بازگرداندن صحرای سینا که اسرائیل در سال ۱۹۶۷ آن را تصرف کرده بود، صلح برقرار کند. متأسفانه، بهدلیل اینکه مناخیم بگین، به شدت بر هدف ایجاد «اسرائیل بزرگ» پافشاری داشت و حاضر به پایان دادن به اشغال نبود، فرصت حل و فصل مسئله فلسطین از دست رفت. نشانه بعدی تضعیف راهبرد، تهاجم ناموفق به لبنان در سال ۱۹۸۲ بود به شکلگیری حزبالله انجامید. مقاومت فزاینده حزبالله، در نهایت، اسرائیل را مجبور کرد که در سال ۲۰۰۰ از لبنان خارج شود. همچنین، حذف سازمان آزادیبخش فلسطین، مقاومت فلسطینیان را متوقف نکرد، بلکه راه را برای آغاز انتفاضه اول در سال ۱۹۸۷ هموار ساخت که نشانهای واضح بود از اینکه فلسطینیها قصد ترک سرزمین خود و تسلیم شدن را ندارند. از سوی دیگر، نتانیاهو و سایر مقامات اسرائیل باید از اینکه آمریکا و دیگر قدرتها، ایران را متقاعد کردند که توافق برجام را سال ۲۰۱۵ امضا کند، خوشحال و آسوده میبودند چرا که، ایران را به کاهش ظرفیت غنیسازی، کوچک کردن ذخایر اورانیوم غنیشده و پذیرش بازرسیهای شدید ملزم کرد.
بسیاری از مقامات ارشد امنیتی اسرائیل، از این توافق حمایت کردند، اما نتانیاهو و حامیانش، همراه با آیپک، مخالف بودند. آنها نقش کلیدی در متقاعد کردن ترامپ، برای خروج از توافق در سال ۲۰۱۸ ایفا کردند. امروز ایران بیش از هر زمان دیگری به ساخت بمب نزدیک شده است. تصور سیاستی کوتاه نگرانهتر از این برای اسرائیل دشوار است. چه چیزی این افول چشمگیر در درایت راهبردی را اسرائیل توضیح میدهد؟ یکی از عوامل مهم، احساس غرور و مصونیتی است که از حمایت ایالات متحده ناشی میشود. اگر قدرتمندترین کشور شما را در هر شرایطی حمایت کند، لاجرم نیاز به تفکر دقیق درباره اقدامهایتان کاهش مییابد.