به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، بعد از انتشار واکنشها نسبت به سکانس جنجال برانگیز سریال داریوش و انجام حرکات خلاف موازین اسلامی، با بازیگر، تهیه کننده و سکوی منتشر کننده آن برخورد قضایی شد. این اتفاق در حالی رقم میخورد که چنین برخوردهایی با سریالهایی همچون «میخواهم زنده بمانم»، «قورباغه» و «ممنوعه» نیز چنین برخورد شده بود که بیشترین میزان توبیخ برای یکی از این آثار دو ماه به طول انجامید و البته بعد از این مدت دوباره قسمتهای جدید این سریالها به پخش رفت.
تداول و تداوم این اتفاقات در ذهن بیننده یک موضوع را متبادر میکند و آن هم عدم برخورد قاطع با این حوزه و استفاده تبلیغاتی پلتفرمها از پخش شدن چنین محتوایی است.
۲۲ خرداد سکانس رقص پارسا پیروزفر و احترام برومند که نقش پسر و مادر را در سریال «در انتهای شب» بازی میکردند با اصلاحیه مقامهای مرتبط حذف شد.
در حقوق جزا میگوییم مجازات یا حکمی که داده میشود باید بازدارنده تکرار آن عمل بد یا مجرمانه باشد، حالا این حکم با هدف نهی از منکر به فرض اینکه این صحنه منکر باشد اشاعه دهنده آن میشوند. اینجاست که میگوییم دستگاه قضا نه تنها نمیتواند کمککننده تنظیمگر باشد بلکه خلاف غرض خودش عمل میکند و اشاعه دهندهی آن میشود. البته این موضوع در شرایطی صحت دارد که برخوردها بدون بازدارندگی باشد.
اما نکته حائز اهمیت این است که تا چه زمانی این نوع از تلاشها برای تبلیغات محتوای این پلتفرمها در دستور کار صاحبانشان خواهد بود. در فصل هشتم و نهم قوانین و مقررات تبلیغات کشوری، هرگونه استفاده ابزاری از زن در تبلیغات و استفاده از جذابیتهای جنسی در تبلیغات ممنوع اعلام شده است. دلیل این ممنوعیت را در میتوان در مغرب زمین دید.
«ادوارد برنایز» خواهرزاده «زیگموند فروید» ـ روانشناس غربی ـ زمانی که به عرصه روابط عمومی و آنگاه به حوزه تبلیغات ورود پیدا کرد، از زنان بهعنوان مهمترین ابزار برای تبلیغات بهره برد؛ مشاهدات تاریخی نشان میدهد در سال ۱۸۵۱ میلادی، زنان حتی در امریکا نیز سیگار نمیکشیدند و این عقیده که زنان و دختران میتوانند سیگار را تجربه کنند، از نظر افکار عمومی کاملاً مطرود بود؛ حقیقت این بود که در شمال آمریکا و اروپا، استفاده از سیگار توسط زنان، به میزان زیادی با ضعف اخلاقی در ارتباط بود.
با نگاهی به سیر چند سال اخیر فرهنگ در کشورمان، میتوانیم چنین برداشت کنیم که تغذیه فرهنگیای که به مردم توسط این رسانهها داده میشود، چندان تفاوتی با آن محتواهای تبلیغاتی آمریکایی ندارد. اما نکته اینجاست که در ایران، نهادهای ناظر چرا پس از انتشار محتوا به آنها واکنش نشان میدهند و برخوردشان را چرا محدود به پس از انتشار میکنند؟ آیا راهکاری وجود ندارد که چنین محتواهایی که نباید به سمع و نظر مردم برسد، پس انتشار و گسترش جنجالهایشان مورد برخورد قرار بگیرند؟