محمدرضا قلی زاده، مسئول اسبق بسیج دانشجویی دانشکدگان فنی دانشگاه تهران در گفتگو با خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛ مفهوم سیاسی بودن و دانشجوی سیاسی طی سالهای اخیر، بهویژه در دهههای گذشته، همواره محل بحث بوده است. بهطور خاص، در دهه ۷۰ نیز شاهد بودیم که برخی تلاش داشتند دانشگاهها را از فضای سیاسی دور نگه دارند، که بهنظر من، تفکری اشتباه و غیرقابلقبول است. چرا که اساساً ما در جمهوری اسلامی، بهویژه در بستر انقلاب اسلامی، مصمم و علاقهمند به سیاسی بودن مردم، بهویژه دانشجویان هستیم. اما سیاسی بودن به چه معناست؟ به نظر میرسد این موضوع دامنهدار و قابلتأمل است و نیازمند بررسی دقیقتر است.
وی افزود: ممکن است برداشتهای متفاوتی از مفهوم سیاسی بودن وجود داشته باشد، که گاهی این برداشتها میتوانند نادرست یا حتی گمراهکننده باشند. به همین دلیل، اهمیت دارد که به منظومه فکری رهبر انقلاب، بهویژه در این موضوعات، رجوع کنیم و دیدگاههای ایشان را بررسی نماییم. این نوع بررسیها میتواند زمینهساز گفتگوهای آزاداندیشانه شود و به نظر من، هر اتفاقی که در کشور یا جهان رخ میدهد، از حوزههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و علمی گرفته تا سایر حوزهها، همگی دارای ابعاد کلانی هستند که گاهی در ظاهر قابل مشاهده نیستند. در نهایت، هر اقدام یا پدیدهای هدف و غایتی دارد که بر اساس آن جهتگیری میشود. آدم سیاسی کسی است که این اهداف و روندها را میفهمد، توانایی کنار هم قرار دادن پازلها را دارد و میتواند از زاویهای کلان، تحلیل کند که این اتفاقات به چه نتیجهای ختم میشوند.
قلی زاده در ادامه گفت: در نهایت، ما در عالم با دو جبهه اصلی مواجه هستیم: جبهه حق وجبهه باطل. آدم سیاسی کسی است که بتواند تحلیل کند و بفهمد که یک اقدام یا پدیده به نفع کدام جبهه است. این تقسیمبندی کلان، در جزئیات هم شکسته میشود و به مصادیق مختلف در زندگی ما وارد میشود. بهعنوان مثال، در حوزه دانشگاه، نگاههای مختلفی وجود دارد. یکی از این نگاهها درباره علوم انسانی است که برخی میگویند این علوم ذاتاً مسموم هستند. این حرف، حرفی سنگین است و اگر بهدقت بررسی شود، میبینیم که ادعای آنها این است که محتواهای این علوم بهطور ماهوی با حرکت اسلامی و نظام اسلامی معارض است. این تحلیل، تحلیل سیاسی است.
وی خاطرنشان کرد: حال اگر فردی غیرسیاسی باشد، ممکن است نگاهش محدود به ظاهر این پدیده باشد. او ممکن است بگوید: دانشگاه محل علم است، و علم هم که چیز خوبی است. مباحث دانشگاهی نیز، علمی هستند و ربطی به ایدئولوژی ندارند. اما نگاه سیاسی، عمیقتر است و میتواند بفهمد که اگر ساختارهای دانشگاه، بهویژه در حوزه علوم انسانی، در خدمت جبهه حق نباشند، بهطور طبیعی به نفع جبهه باطل عمل خواهند کرد.
قلی زاده درادامه خاطرنشان کرد: یک مثال دیگر، رئیسجمهور آمریکا پیام دوستانهای به مردم ایران میدهد. اگر این پیام را غیرسیاسی تحلیل کنیم، شاید بهنظر برسد که اقدامی مثبت و دوستانه است. او از آداب و رسوم ایرانیان یاد میکند و میگوید که میخواهد خصومتها را کنار بگذارد. اما یک نگاه سیاسی میگوید که این اقدام، در واقع بخشی از استراتژی جبهه باطل است. یک فرد سیاسی میتواند عقبه این اقدامات را تحلیل کند و بفهمد که این پیام در راستای چه هدفی ارسال شده است.
وی افزود: همین موضوع در حوزههای دیگر نیز وجود دارد. مثلاً در فرهنگ، ممکن است فیلمها و آثار هنری جهتگیری خاصی پیدا کنند که سیاسی است. یا در حوزه آموزش و پرورش، وقتی جریانی بهدنبال توسعه مدارس غیردولتی است، این نیز یک اتفاق سیاسی است. برعکس آن هم ممکن است، در نهایت، ما باید به این نکته توجه کنیم که در تمام عرصهها، از فرهنگ گرفته تا علم و سیاست، در یک نبرد کلان میان جبهه حق و باطل قرار داریم. هر اقدام و پدیدهای باید در این چارچوب کلان تحلیل شود تا بتوانیم جایگاه آن را درست درک کنیم.
قلی زاده خاطر نشان کرد: در شرایط کنونی، اگر کسی مثلاً بخواهد درباره بشار اسد انتقادی مطرح کند، باید بتواند این صحنه را درست تحلیل کند. بخشی از تحلیل سیاسی همین است که بتوانیم اولویتها را درست تشخیص دهیم. به عنوان مثال، فرض کنید در حوادث سال ۱۴۰۱، کسی از میان بچههای بسیجی و حزباللهی بیاید و بگوید: «برخی از معترضان سالها حرفهایی داشتند که به آنها توجهی نشد و حالا کار به اینجا کشیده است. باید به اینها اجازه داد حرفشان را بزنند.» حرف زدن خوب است، اما آیا به این معناست که توهین کنند، تخریب کنند، یا فضای فکر و اندیشه را مختل کنند؟
اینجا هم تحلیل صحنه بسیار مهم است. فردی که نتواند آرایش نیروها را تشخیص دهد، نداند که چه کسی برای چه چیزی میجنگد، و به جزئیات کوچکی از پدیده بپردازد، نمیتواند تصویر کلی را درک کند. این مسئله حتی درباره موضوعات بنیادینی مثل قیام امام حسین (ع) هم صدق میکند. اگر کسی بگوید که قیام امام حسین (ع) را نباید سیاسی کرد، باز هم صحنه را درست نفهمیده است. قیام امام حسین (ع) بهطور ذاتی یک طرح و برنامه سیاسی است. البته سیاسی بودن به این معنا، با معنای سطحی و مصطلح آن که مثلاً به معنای حزببازی یا فعالیتهای انتخاباتی است، متفاوت است.
وی افزود: مثال دیگر، شهید احمدی روشن است. آیا او کار سیاسی میکرد یا خیر؟ پاسخ این است که ایشان با فهم دقیق خود از نزاع موجود، نقطهای مشخص را برای مبارزه انتخاب کرد. بزرگترین دعوای سیاسی امروز، نبرد تمدنی است. این نبرد، حتی از سوی اندیشمندان غربی نیز به رسمیت شناخته شده است. بهعنوان نمونه، وقتی از رئیسجمهور آمریکا میپرسند که بزرگترین دشمن شما کیست، پاسخ میدهد: «ایران». این یعنی نبرد تمدنی و تحلیل سیاسی کاملاً درک شده است.
قلی زاده گفت: در این زمینه، باید تأکید کرد که تحلیل سیاسی به معنای فراتر از دستهبندیهای رایج است. اینکه مثلاً بگوییم معاونت سیاسی یک تشکل دانشجویی مسئول امور سیاسی است و معاونت فرهنگی، کار فرهنگی میکند، نگاه سطحی و اشتباهی است. در واقع، تمام تحولات جمهوری اسلامی دارای ابعاد سیاسی هستند. تحلیل سیاسی نوعی رویکرد فکری است که باید در همه ما ایجاد شود. سیاسی بودن به این معناست که بتوانیم کنشی انجام دهیم که مناسبات قدرت را به نفع جبهه حق تغییر دهد. فرقی نمیکند که این کنش در چه حوزهای باشد. بهعنوان مثال، اگر شهید احمدی روشن تمرکز خود را بر حوزهای خاص گذاشته و در آن کاری کرده است که باعث تقویت جبهه حق در برابر تمدن غرب شود، این اقدام، یک *کنش سیاسی* بوده است. انتخاب این نقطه برای مبارزه، ناشی از تحلیل سیاسی او بوده است.
وی افزود: بنابراین، دانشجوی سیاسی کسی نیست که صرفاً در معاونت سیاسی فعالیت کند. همه دانشجویان باید سیاسی باشند. همه رفتارها و فعالیتهای ما باید رنگ و بوی سیاسی داشته باشد؛ البته به معنایی که عرض کردم، نه به معنای سطحی و مصطلح آن، مانند حزببازی یا کنش مستقیم در انتخابات است.
دانشگاه بهعنوان نقطه آغاز تحول
قلی زاده خاطرنشان کرد: کنش سیاسی یعنی اینکه فرد بتواند با تحلیل صحیح، کاری انجام دهد که مناسبات قدرت را به نفع جبهه حق تغییر دهد. این کنش میتواند در هر صحنهای باشد؛ چه در حوزه علم، چه فرهنگ، چه سیاست. مهم این است که فرد بتواند نزاع اصلی جمهوری اسلامی را با دشمن تشخیص دهد، آن را درک کند و بازی قدرت را به نفع جبهه حق تغییر دهد. سیاست، به معنای بازی قدرت است و کنش سیاسی یعنی تقویت جبهه حق و تضعیف جبهه باطل است.
وی دررابطه با بازگشت دانشجویان به دانشگاهها گفت:، اما بحث بازگشت به دانشگاه موضوعی نیست که به امروز مربوط باشد؛ سالهاست که حضرت آقا بر اهمیت دانشگاه و نقش آن در تحولات کشور تأکید داشتهاند. این موضوع یک بحث عمیق و راهبردی است. در پیام تشکیل بسیج دانشجویی نیز حضرت آقا به طور ویژه بر حفظ و اهمیت دانشگاه تأکید کردهاند. دانشگاه نهادی است که با برنامهریزی دقیق و هدفمند تأسیس شده و برای کشور اهمیت راهبردی دارد. ایشان در سالهای مختلف بارها درباره این اهمیت توضیح دادهاند.
قلی زاده در ادامه گفت:، اما مسئله بازگشت به دانشگاه و تأکیدی که آقا دارند مبنی بر اینکه شما در دانشگاه حضور و تأثیر کافی ندارید، چرا مهم است؟ چرا این موضوع با گذر زمان در ذهنها کمرنگ شده است؟ واقعیت این است که کسانی که با مسائل انقلاب اسلامی و کشور درگیر هستند، بهخوبی میدانند بسیاری از چالشهایی که امروز در مسیر پیشرفت کشور با آن مواجهایم، ریشه در دانشگاه دارد. دعواهای تمدنی و گفتمانهایی که سالهاست کشور را در زمینههای مختلف از جمله اقتصاد، علوم انسانی و مسائل اجتماعی درگیر کردهاند، عمدتاً در دانشگاه شکل میگیرند و تدوین میشوند.
وی افزود: برای مثال، در حوزه اقتصاد، بحث درباره مداخله دولت در اقتصاد، یا در زمینه مسکن، اختلاف نظر بر سر توسعه افقی یا عمودی، همه اینها از دانشگاه آغاز میشود. افرادی که در هیئتهای علمی دانشگاهها حضور دارند، این مسائل را نظریهپردازی و به نسل بعدی منتقل میکنند. به عبارتی، دانشگاه جایی است که جهتدهی به علم و عالم در آن صورت میگیرد و همین جهتدهی تأثیرات گستردهای بر آینده کشور دارد. حضرت آقا نیز تأکید دارند که دانشگاه محلی برای تولید علم، تربیت عالم، و جهتدهی به این دو است.
قلی زاده خاطرنشان کرد:اعضای هیئت علمی دانشگاهها، با مباحث و نظریات خود، حتی میتوانند سیاستگذاریهای کلان را تحت تأثیر قرار دهند. بنابراین، اگر دانشجویان و تشکلهای دانشجویی بتوانند جهت دانشکدههای اقتصاد یا علوم انسانی را تغییر دهند، بهطور واقعی میتوان گفت جهتگیریهای کلان کشور را تغییر دادهاند و از سوی دیگر، ماهیت انقلاب اسلامی از ابتدا بر پایه ارائه یک سخن نو برای جهانیان بوده است. طبیعتاً چنین سخنی باید در پایگاههای فکری و اندیشهای همچون دانشگاه شکل بگیرد، به بحث گذاشته شود، نقد شود و در نهایت ترویج و توسعه یابد. اوایل انقلاب نیز جلسات متعددی در دانشگاهها برگزار میشد که با حضور شخصیتهایی، چون حضرت آقا، شهید مطهری و دیگر بزرگواران، فضای فکری و اندیشهای پرشوری را ایجاد کرده بود. این محیطها محلی برای آزاداندیشی و گفتگو درباره سخن نو انقلاب بودند، جایی که اندیشههای انقلاب با سایر اندیشهها مواجه میشدند و گفتمان انقلاب غالب میشد.
وی افزود: متأسفانه امروز فضای آزاداندیشی در دانشگاهها تا حد زیادی تحت تأثیر هژمونی علمی غرب قرار گرفته است؛ فضایی که اجازه نمیدهد خارج از چارچوبهای تحمیلی غرب فکر یا صحبت شود. همین امر یکی از گلایههای جدی حضرت آقا در سالهای اخیر بوده است. نکته دیگر این است که دانشگاه سیستم فکری و نخبگانی کشور را میسازد. بسیاری از افرادی که در دستگاههای مختلف کشور حضور دارند، تحت تأثیر همین دانشگاهها و با علومی که عمدتاً در حوزه علوم انسانی آلوده به تفکرات تمدن غرب هستند، شکل گرفتهاند. متأسفانه، این افراد در بسیاری موارد شناخت عمیق و دقیقی از انسان مسلمان ایرانی و جامعه ایرانی ندارند. مسائل و مباحثی که در دانشگاهها تولید میشوند، اغلب برخاسته از زیست واقعی جامعه ما نیستند و به همین دلیل، نمیتوانند پاسخگوی مسائل واقعی کشور باشند.
قلی زاده در ادامه خاطرنشان کرد: در کتابها نمیآید که وقتی در یک زیست واقعی با جهانبینی و ارزشهای خودمان، و با عینیت زندگی خودمان درگیر میشویم، دانشگاه - بهعنوان نهادی که باید محل تولید مسئله و اندیشه باشد - به این مسائل نمیپردازد. دانشجویان، نخبگان، و استعدادهای ما که قرار است آینده این سیستم را شکل دهند، به دلیل همان مسائلی که پیشتر اشاره شد، از دانشگاه به شکلی خارج میشوند که بسیاری از آنها دیگر کارکردی جدی و مؤثر برای کشور ندارند.
وی بیان کرد: این محیط، تحلیلها و ذهنیتها را شکل میدهد، اعتمادبهنفس ملی را کاهش میدهد و باعث میشود اندیشهورزی و باروری ذهنی افراد کاهش یابد، چرا که اجازه نمیدهد اندیشه آزادانه شکل بگیرد. به افراد القا میشود که چیزی به نام "علم" فقط در یک قالب خاص درست است و هر چیز دیگری شبهعلم یا بیاعتبار است. در چنین سیستمی، دانشگاه نه تنها نمیتواند به مأموریت خود در زمینه تولید علم و آزاداندیشی عمل کند، بلکه چالشهای روز کشور نیز ریشه در همین نهاد دارند.
قلی زاده خاطرنشان کرد: دانشگاه قرار بوده محل آزاداندیشی باشد؛ جایی که نخبهها از آن عبور میکنند و افرادی با ظرفیتهای مورد نیاز کشور تربیت میشوند. اما متأسفانه خروجیهای دانشگاه امروز، آن ویژگیهای مطلوب را ندارند. به همین دلیل، دانشگاه به محیطی برای کنش تبدیل میشود، نه صرفاً جایی که افراد از روی تصادف وارد آن شده باشند. اینجا واقعاً مبدأ تحولات است، همانطور که امام خمینی (ره) فرمودند. ما باید در این محیط کاری انجام دهیم که گفتمان انقلاب اسلامی در آن غلبه پیدا کند.
وی افزود: اساتید دانشکدههای اقتصاد، علوم انسانی و سایر رشتهها باید مواضع خود را به نفع گفتمان انقلاب اسلامی اتخاذ کنند. اما امروز در دانشکدههای اقتصاد، درباره مسائل حیاتی مانند تولید تقریباً هیچ بحثی نمیشود. چرا؟ چون این مسائل در منابع علمی آکادمیک غربی جایی ندارند و دانشگاه یک نقطه استراتژیک است و بازگشت به دانشگاه اهمیتی راهبردی دارد. این موضوع اصلاً بحثی تکنیکی نیست؛ بلکه کاملاً راهبردی است. دانشجویان و تشکلهای دانشجویی باید دانشگاه را به محلی برای آزاداندیشی و پیشرفت کشور تبدیل کنند. هر فرد، در هر دانشکدهای که فعالیت میکند، باید بتواند نزاع امروز انقلاب اسلامی در حوزه تخصصی خود را درک کند. مثلاً در اقتصاد، جامعهشناسی، شهرسازی، کشاورزی یا صنعت، باید بفهمیم کشور با چه مسائلی درگیر است. دانشجو باید بتواند دانشگاه را به محیطی پویا و آزاداندیش تبدیل کند؛ جایی که استاد و دانشجو، در محیطهای مختلف - از سلف دانشگاه گرفته تا کلاسها و سالنها - به بحث و تبادل نظر بپردازند.
قلی زاده بیان کرد: باید فضایی ایجاد شود که افراد مختلف، حتی جریانات معارض، بتوانند با یکدیگر مناظره کنند. دانشجو و استاد باید در این فضای گفتگو، پدیدهها را تحلیل کنند و به موضع درست، که همان موضع حق است، دست یابند. اگر دانشگاه محیط آزاداندیشی باشد، موضع حق به طور طبیعی غالب خواهد شد. دانشجویان باید با شجاعت وارد میدان شوند و دانشگاه را به محلی برای بحث درباره مهمترین مسائل و چالشهای کشور تبدیل کنند.
وی افزود: اگر مسائل و نزاعهای اصلی کشور در دانشگاه مطرح نشود، جای دیگری نیز این اتفاق نخواهد افتاد. چرا که اتمسفر غالب در دانشگاه، متأسفانه تحت تأثیر هژمونی وادادگی به غرب است. این فضا را فقط افرادی با هویت انقلابی میتوانند تغییر دهند. کسی که هویت انقلابی دارد، میتواند این مسئولیت مهم و راهبردی را برعهده بگیرد.
قلی زاده خاطرنشان کرد: متأسفانه، بسیاری از دانشجویان این مسئولیت را جدی نمیگیرند. مثلاً به جای تمرکز بر دانشگاه، به روستاها یا نقاط دیگر برای تبلیغ میروند، در حالی که دانشگاه باید محل اصلی کنشگری آنها باشد. اگر در دانشگاه یک جریان انتقادی نسبت به وضع موجود شکل بگیرد که پشتوانهای از اساتید، دانشجویان و جامعه دانشگاهی داشته باشد، میتواند اثرات عمیقی بر کشور بگذارد. فرض کنید گروهی از اساتید دانشکدههای اقتصاد بر روی موانع تولید کار کنند و موضعگیری صحیحی داشته باشند. این کار چقدر میتواند در کشور تحول ایجاد کند؟ بسیار زیاد و اثرگذار است؟ با این حال، به نظر میرسد این موضوع همچنان مغفول مانده و جدی گرفته نمیشود.