به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، احسان رجبی با انتشار متنی درباره سالهای دفاع مقدس و «روایت فتح» به شهید مهدی فلاحتپور ادای دین کرده است. در این متن نوشته شده است: «با احترام خالص به آقا مصطفی دالایی هنرمند فرزانه، یادی از شهید مهدی فلاحتپور
ابتدا لازم میدانم یادی کنم از شهید گرانقدر مهدی فلاحتپور، ارتباط من با ایشان به دوران دفاع مقدس بازمیگردد، زمانی که در فضای دوکوهه، ده کیلومتری اندیمشک و پانزده کیلومتری دزفول، در واحد تبلیغات لشکر محمد رسولالله (ص) فعالیت داشتیم. در آن ساختمانهای دوکوهه، گردانهای متعددی حضور داشتند و شهید فلاحت پور علاقه بسیاری به برنامههای فرهنگی و هنری به ویژه فیلمهای روایت فتح داشت.
صدای دلنشین و تصاویر حقیقی و انسانی روایت فتح، بسیاری از واقعیتهای جنگ را با زبانی تاثیرگذار به مخاطبان منتقل میکرد. این برنامهها برای تمام اقشار مردم در جایجای ایران، یادآور حوادث و اتفاقات آن روزهای سخت و پر افتخار بود. شهید فلاحت پور شیفته برنامههای روایت فتح بود و در اتاق کار خود، که مجهز به تجهیزات سمعی و بصری بود، این مستندها را ضبط میکرد.
او پس از پخش برنامههای روایت فتح، خصوصاً در طی شبهایی در پادگاندوکوهه، آنها را برای بسیجیان و رزمندگان به نمایش میگذاشت. این تصاویر ناب، که لحظات زندگی و ایمان رزمندگان را نشان میداد، روحیه و معنویت آنان را نیزتقویت میکرد. بسیاری از مردم با مشاهده این مستندها، نگاه اعتقادی و ایمانی خود را عمق میبخشیدند و با افتخار در پشت جبهه، پشتیبانی جنگ را به بهترین نحو انجام میدادند.
فیلمهای روایت فتح به خوبی ویژگیهای برجستهای همچون ایمان، اخلاص، توکل، و ولایتپذیری رزمندگان را نشان میدادند. آنچه بیش از همه تأثیرگذار بود، این بود که حتی خود رزمندگان در جای جای موقعیتها و مکانها و مناطق مختلف جنگ با علاقه این فیلمها را تماشا میکردند و حس خاصی از همدلی و افتخار را تجربه میکردند.
تأثیر عمیق این مستندها نه تنها در میان بسیجیان، بلکه در بین مردم نیز موجی از امید، ایمان، و پشتیبانی را ایجاد میکرد. روایت فتح در حقیقت نمایانگر هویت ملت ایران در دوران دفاع مقدس بود، هویتی که بر پایه ایمان، ایثار، و انسانیت استوار شده بود و شایسته است همچنان در خاطره جمعی ما باقی بماند.
در جلسات شبانه، پس از نمایش مستندهای روایت فتح، در فضای ساختمانهای دوکوهه از آن دوران برای گردانهای عملکننده، حال و هوای خاصی برقرار بود. یادم هست که بسیاری از رزمندگان با علاقه در مورد صدای دلنشینی که متنهای زیبا و تاثیرگذار این مستندها را روایت میکرد، سوال میپرسیدند. آن زمان نه من و نه شهید فلاحت پور، و حتی بسیاری از دیگر دوستان مان، نمیدانستیم که این صدای ماندگار متعلق به سید مرتضی آوینی است. ما تنها رزمندگانی بودیم که مشتاقانه این برنامهها را تماشا میکردیم، بیخبر از اینکه پشت این صدای دلنشین، چه شخصیت بزرگی و اندیشمندی ایستاده است.
به یاد دارم زمانی که جناب آقای مهدی همایونفر، مدیر محترم گروه روایت فتح، به همراه تیم اشان به جبهه آمدند، من اولین کسی بودم که به استقبالشان رفتم. از ایشان پرسیدم که چگونه میتوانیم در کارهایشان کمک کنیم. هماهنگیهایی صورت گرفت تا گروه روایت فتح بتوانند به مناطق تحت اختیار لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) دسترسی پیدا کنند. برگه تردد برای گروه صادر شد و هماهنگیهای لازم انجام شد تا آنها بتوانند آزادانه در این مناطق حضور یابند، تصاویر ناب و لحظات حماسی را ضبط کنند و با فرماندهان و رزمندگان مصاحبههایی داشته باشند.
یادم هست که از واحد تبلیغات لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص)، چند نفر از دوستان ما همراه گروه روایت فتح بودند تا به آنها در مسیرشان کمک و هم تجربه کنند. این هماهنگیها به سرپرستی جناب آقای هادی قمی، مدیر واحد سمعی و بصری لشکر، انجام میشد. جناب شهید فلاحت پور نیز در این هماهنگیها نقش فعالی داشت. گروه روایت فتح، به سرپرستی آقای همایونفر، پس از اتمام فیلمبرداری و بازگشت در مسیر تهران، بازدیدی از گروه رسانه ما در پادگان دوکوهه داشتند.
این دیدار، آغازگر اتصال عمیقتر ما با گروه روایت فتح شد. آقای همایونفر با دقت و وسواس ویژهای تصاویر و فیلمهایی را که توسط واحد تبلیغات لشکر ضبط شده بود، بررسی کردند. این توجه و ارتباط، نشان از اهمیت بالایی بود که آنها برای ثبت لحظات حماسی و مستندات جنگ قائل بودند.
یادآوری آن روزها، تلاشهای بیوقفه رزمندگان و هنرمندان روایت فتح، و نقش پررنگ شهید فلاحت پور، همچنان در ذهنم زنده است.
اولین دیدار ما با سید مرتضی آوینی و آغاز همکاری با این گروه روایت فتح بود.
یکی از خاطرات ماندگار من از آن دوران، بازمیگردد به زمانی که جناب آقای همایونفر بخشی از فیلمها و عکسهایی را که توسط گروه رسانهای واحد تبلیغات لشکر ضبط شده بود، بازبینی کردند. ایشان در همان جلسه فرمودند که لازم است از میان یگانهای عملیاتی، جوانان مستعد و علاقهمند به ثبت تاریخ جنگ را شناسایی کنیم و آموزشهای لازم را به آنان بدهیم. تأکید ایشان این بود که این جوانان بتوانند تصاویر و مستندات جنگ را با دقت و کیفیت بیشتری ثبت کنند. همچنین از برنامههای آینده روایت فتح سخن گفتند و ابراز امیدواری کردند که این استعدادها شناسایی و جذب شوند تا در فضای جبهه، در حوزه فیلمبرداری و عکاسی نقشآفرینی کنند.
به یاد دارم وقتی جناب آقای همایونفر از ما خداحافظی کردندو فرمودند در اولین فرصت، پس از بازگشت به تهران، به گروه روایت فتح سری بزنیم. همچنین تأکید کردند که تعدادی از عکسها و فیلمهای تهیهشده را با خودبهمراه داشته باشیم.
بعد از اتمام عملیات و بازگشت به تهران، مستقیم به سازمان صدا و سیما رفتم تا آدرس گروه روایت فتح را بگیرم. آنجا من را به ساختمان ۱۳ طبقه تلویزیون هدایت کردند، اما پس از پرسوجو متوجه شدم که گروه روایت فتح در مکان دیگری مستقر هستند، در طبقه دوم ساختمان بالای رستوران.
وقتی به محل روایت فتح رسیدم، فضای خاص و دلنشینی آنجا را فرا گرفته بود. اولین باری بود که سید مرتضی آوینی را میدیدم. آقای همایونفر من را به ایشان معرفی کردند و توضیحاتی در مورد فضای کاری و فعالیتهای ما ارائه دادند. جالب اینجا بود که آقای آوینی، پیش از اینکه من چیزی بگویم، من را به اسم صدا زدند و با محبت فراوان صحبت کردند. ایشان بخشی از عکسها، وفیلمهای ما را دیدند و بسیار علاقهمند شدند.
آقای آوینی با روی گشاده گفتند که در آینده نزدیک، برنامههای آموزشی برگزار خواهند کرد و از من خواستند در این دورهها شرکت کنم و همچنین دوستان دیگری را که در این زمینه استعداد دارند معرفی کنم. این صحبتها آغازگر یک همکاری و ارتباط نزدیکتر با گروه روایت فتح بود.
در ادامه، آقای آوینی پیشنهاد کردند که عکسها و فیلمها را برای آقای نادر طالبزاده نیز ببریم. حتی در همان جلسه، تلفنی با آقای طالبزاده تماس گرفتند و من را به ایشان معرفی کردند. این اتفاق باعث شد که ارتباطات ما با گروه روایت فتح و دیگر بزرگان حوزه مستندسازی جنگ گسترش یابد و فرصتی بینظیر برای یادگیری و ثبت بهتر تاریخ جنگ فراهم شود.
به یاد دارم در یکی از دیدارها، جناب آقای سید مرتضی آوینی از من پرسیدند: «فیلمبردار شما در واحد تبلیغات لشکر چه کسی است؟» در آن زمان، چند فیلمبردار داشتیم که بهترینشان مهدی فلاحت است شبهای عملیات، همراه بسیجیها از نقاط مختلف راهی میشدند و به خط مقدم میرفتند. اما شرایط فیلمبرداری در شبهای عملیات تقریباً غیرممکن بود، زیرا هم امکانات کافی برای تصویر شب نداشتیم و هم شرایط جنگ چنین اجازهای نمیداد.
معمولاً فیلمبرداریها از صبح آغاز میشد، زمانی که نور روز امکان ضبط تصاویر را فراهم میکرد.
آنچه کار ما را ارزشمند میکرد، نه تجهیزات پیشرفته، بلکه روحیه و ارادهای بود که بر تیم حاکم بود. هدف ما این بود که در موقعیتهای حساس و عملیاتهای بزرگ حاضر شویم و گروه رسانهای را به بهترین شکل ممکن هدایت کنیم. با وجود تمام سختیها و محدودیتها، تلاش میکردیم تا لحظات بیبدیل و ارزشمند جنگ را ثبت کنیم و این تصاویر را به مردم و تاریخ منتقل کنیم، یکی از خاطرات مهم من مربوط به گفتوگویی با سید مرتضی آوینی است. ایشان وقتی از ما پرسیدند که آیا مستندهای روایت فتح را دیدهایم، پاسخ دادیم: «بله، معمولاً این مستندها را در فضای باز و روی پردهای بزرگ در جمع نیروهای رزمنده تماشا میکنیم.» پس از توضیحات بیشتر درباره کیفیت نمایش و تأثیرگذاری برنامه، آقای آوینی درباره تیم فیلمبرداری لشکر سؤال کردند.
آن زمان، افرادی مانند مهدی فلاحت پور، مسعود اسدی، و فاضل عزیزمحمدی به همراه هادی قمی از جمله فیلمبردارهای فعال در واحد تبلیغات بودند. این افراد در کنار تعدادی عکاس دیگر، مانند مجید حسینی، مرتضی طهماسبی، محمد رضا فتحیان و سعید جانبزرگی و دیگرانی در کنار هم همه در خطوط مقدم فعالیتی داشتند. وقتی این اسامی را برای آقای آوینی ذکر کردم، ایشان پیشنهاد دادند که تیم تبلیغات لشکر حتماً در دورههای آموزشی روایت فتح شرکت کنند تا کیفیت کارها هنری ارتقا یابد.
یادم است اولین دوره آموزشی روایت فتح در منطقهای نزدیک به پادگان دوکوهه و همچنین بخشی از آن در تهران، در ساختمان صدا و سیما، برگزار شد. اگرچه من به دلیل مأموریتهای مختلف در لشکر ۲۷ نمیتوانستم به طور ثابت در این دورهها حضور داشته باشم، اما در جلسات و آموزشهایی که شرکت کردم، چیزهای زیادی آموختم. در این دورهها، نام آقای مصطفی دالایی بارها توسط سید مرتضی آوینی با احترام و تحسین ذکر شد. میگفت آرامش او در بطن و متن عملیاتها را میشود از تصاویر تمیز و مطمئن و متمرکز و با ثبات را درقطعیت تصاویر ضبط شده در فیلمبرداری او از شور رزمندگان در شرایط سخت خطوط عملیاتی جنگ، اشاره میکرد که این شخصیت دوست داشتنی و کار بلد، خود او و دوربین اش عنصری از عناصر رزمنده است، و ماهیت درونی اوست که اینگونه جلوه گری میکند و این تصاویر را خلق میکند این مباحث در درک ما از آقا مصطفی دالایی باعث شد که علاقه بسیاری به آشنایی با ایشان پیدا کنیم و از تجربیاتشان بهرهمند شویم.
آقای آوینی بارها تأکید داشتند که روایت فتح حاصل کار گروهی است که در آن، کسی دنبال نام یا شهرت نیست. به گفته ایشان، تمام اعضای گروه با اخلاص و از روی وظیفه عمل میکردند و نتیجه کار برایشان از همه چیز مهمتر بود. همین نگاه جمعی و خالصانه، دلیل تمایز آثار روایت فتح از دیگر مستندهای جنگی بود.
به یاد دارم که وقتی مهدی فلاحت پور به دانشگاه راه یافت و در رشته فیلمبرداری پذیرفته شد، سید مرتضی آوینی بسیار خوشحال شدند. ایشان تأکید کردند که آقا مهدی میتواند از تجربیات مصطفی دالایی نیز بهرهمند شود و این ترکیب دانش آکادمیک و تجربه عملی، فرصت ارزشمندی برای او خواهد بود.
یکی از خاطرات ماندگار مهدی، سفر به لبنان در کنار آقایان همایونفر و مصطفی دالایی بود. مهدی در این سفر بسیار شکرگزار بود و میگفت: «خدا را شکر که از فضای جبهه به روایت فتح راه یافتم، کنار آقای آوینی درسهای بزرگی گرفتم، و اکنون با حاج مصطفی دالایی در این سفر همنشین هستم.»
این سفر، نقطه اوج ارتباط مهدی با روایت فتح و شخصیتهای برجستهای مانند مصطفی دالایی بود. او بارها از این فرصت بهعنوان یکی از بزرگترین افتخارات زندگیاش یاد میکرد.
مهدی فلاحت پور سرنوشت دیگری در انتظارش بود. او در نهایت به آرزوی دیرینهاش یعنی شهادت رسید. خاطرات مهدی، همراهی او با سید مرتضی آوینی، مصطفی دالایی، و دیگر بزرگان روایت فتح، همچنان در ذهن ما زنده است و من نیز افتخار میکنم که در بخشی از این مسیر پرخیر و برکت بودم.
احسان رجبی
۱۴۰۳/۹/۲۱