گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محمدحسین توانا: شورای عالی انقلاب فرهنگی یکی از مهمترین نهادهایی است که پس از انقلاب اسلامی با هدف ایجاد تحول در نظام فرهنگی و آموزشی کشور شکل گرفت. این شورا بر اساس ضرورتهای آن دوره از انقلاب تأسیس شد، دورانی که نظام فرهنگی ایران سالها تحت تأثیر سیاستهای غربگرایانه قرار داشت و به وضوح با آرمانهای انقلاب فاصله زیادی داشت.
امام خمینی(ره) با آگاهی از نقش بنیادین فرهنگ در شکلدهی به نظام اجتماعی و سیاسی، این شورا را بهعنوان نهادی برای تحقق اسلامیسازی نظام آموزشی و فرهنگی کشور تأسیس کرد. اما آیا این شورا، پس از چهار دهه، توانسته است به اهداف اولیه خود دست پیدا کند؟
نظام آموزشی و فرهنگی ایران در سالهای نخست انقلاب، نیازمند تغییرات اساسی بود. این نیاز به حدی جدی بود که امام خمینی(ره) آن را با عبارت "انقلاب دوم" توصیف کردند. همین نگاه باعث شد تا در سال ۱۳۵۹ ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل شود که بعدها به شورای عالی انقلاب فرهنگی تغییر نام داد. این شورا وظایفی چون سیاستگذاری، نظارت و هدایت امور فرهنگی و آموزشی کشور را بر عهده گرفت. اما با وجود چنین جایگاه کلیدی و اختیارات گسترده، عملکرد آن در برخی حوزهها با چالشهای جدی مواجه بوده است.
شورای عالی انقلاب فرهنگی از قدرت تأثیرگذاری گستردهای در نهادهای مختلف برخوردار است. این شورا در حوزههایی مانند آموزش عالی، نظام آموزشی مدارس، تحقیقات علمی، فرهنگ عمومی و حتی هنر، سیاستگذاری میکند. مصوبات شورا بهطور مستقیم بر نهادهای گوناگون اعمال میشود و به همین دلیل، نقشی فراتر از یک نهاد مشورتی دارد. اما در عمل، این قدرت گسترده همیشه به نتایج مطلوب منجر نشده است. یکی از مهمترین نقدهایی که به عملکرد این شورا وارد است، عدم تحقق عدالت آموزشی در کشور است. با وجود اینکه شورا وظیفه دارد دسترسی برابر به امکانات آموزشی را برای همه اقشار جامعه فراهم کند، همچنان شاهد شکاف عمیق میان مناطق محروم و برخوردار هستیم. این مسئله بهویژه در مناطق روستایی و حاشیهنشین کشور مشهود است و نشان میدهد که سیاستهای شورا نتوانسته به رفع این نابرابریها منجر شود
یکی دیگر از چالشهای اساسی شورای عالی انقلاب فرهنگی، بوروکراسی و عدم پویایی آن است. این شورا که روزگاری با هدف ایجاد تحولات بنیادین تأسیس شد، اکنون بیشتر به نهادی تبدیل شده که درگیر ساختارهای پیچیده اداری و جلسات طولانیمدت است. این وضعیت باعث شده تا شورا از مسائل و بحرانهای روز فرهنگی و آموزشی جامعه فاصله بگیرد. برای مثال، در حوزه مقابله با تهاجم فرهنگی یا بحران هویت میان جوانان، عملکرد شورا کمتر از حد انتظار بوده است.
از سوی دیگر، بسیاری از سیاستهای شورا در سالهای اخیر بیشتر جنبه شعاری داشته و از عملیاتیسازی فاصله گرفته است. اسلامیسازی نظام آموزشی، که یکی از اهداف اصلی شورا بود، در بسیاری از موارد تنها به تغییرات سطحی در محتوای کتابهای درسی محدود شده است. این در حالی است که اسلامیسازی واقعی نیازمند تحول در نگرشها و ساختارهای بنیادین نظام آموزشی است، چیزی که در عمل کمتر به آن توجه شده است.
یکی از مهمترین مطالبات از شورای عالی انقلاب فرهنگی، بازنگری در شیوه نظارت بر نهادهای زیرمجموعه و تحقق عدالت آموزشی است. این شورا باید بهصورت جدی به رفع شکافهای آموزشی میان مناطق مختلف کشور بپردازد. تجهیز مدارس مناطق محروم، ارتقای کیفیت آموزشی در این مناطق و حمایت از دانشآموزان مستعد اما کمبرخوردار، تنها بخشی از اقداماتی است که شورا باید در اولویت قرار دهد.
همچنین، شورا باید فرآیندهای تصمیمگیری خود را شفافتر کرده و از دیدگاههای کارشناسان و نخبگان برای حل چالشهای فرهنگی و آموزشی استفاده کند. امام خمینی (ره) در زمان تأسیس این شورا، تأکید کردند که «فرهنگ زیربنای همه تحولات است و بدون اصلاح آن، هیچگونه پیشرفتی ممکن نیست.» امروز، بیش از هر زمان دیگری، نیاز به بازگشت به این نگاه احساس میشود. شورای عالی انقلاب فرهنگی باید از ساختارهای بوروکراتیک فاصله بگیرد و با پویایی و خلاقیت، بهعنوان ستاد فرهنگی کشور عمل کند. تنها در این صورت است که میتوان به تحقق آرمانهای انقلاب در حوزه فرهنگ و آموزش امیدوار بود.
*محمدحسین توانا، دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی دانشگاه تهران
*انتشار یادداشتها به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.