تمایلات جنسیتی در بازی/بازی کودکان، آیینهای از نقشهای اجتماعی و زیستی
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، در میان انسانها، بازی نه تنها وسیلهای برای سرگرمی، بلکه ابزاری بنیادین برای رشد شناختی، عاطفی و اجتماعی است. کودکان، از نخستین سالهای زندگی، از طریق بازی به کشف محیط، تجربه نقشهای اجتماعی و تمرین مهارتهای زندگی میپردازند. آنچه در این مسیر جلب توجه میکند، تمایلات بازی متفاوت میان پسران و دختران است؛ پدیدهای که در بسیاری از فرهنگها مشترک و پایدار مشاهده شده است.
دختران غالباً تمایل دارند به بازیهای نقشآفرینی و مراقبتی روی آورند؛ از جمله نگهداری از عروسک، بازی «خالهبازی»، یا روایتسازی در دل بازیها. پسران، در مقابل، بیشتر به بازیهایی با محوریت رقابت، تحرک بدنی و آزمودن قدرت جذب میشوند؛ مانند مسابقه، مبارزههای ساختگی، یا ساخت و تخریب با لگو و ابزار.
این تفاوتها، همانطور که در مطالعات نخستیها نیز مشاهده شد، ممکن است ریشه در فرآیندهای زیستی و هورمونی داشته باشد. برای مثال، در نوزادان انسان نیز از حدود ۹ تا ۱۲ ماهگی، نشانههایی از ترجیحات مبتنی بر جنس در انتخاب اسباببازی دیده میشود، حتی پیش از آنکه جامعه بهطور آشکار نقشهای جنسیتی را آموزش دهد.
با این حال، نقش تربیت و فرهنگ انکارناپذیر است. کودکی که در محیطی رشد میکند که بازی با عروسک برای پسران «نامناسب» تلقی میشود، ممکن است از ترس طرد یا سرزنش، از تمایل درونیاش صرفنظر کند. از سوی دیگر، تلاشهای آموزشی برای کاهش کلیشههای جنسیتی میتواند به بروز ترجیحاتی منجر شود که پیشتر سرکوب شده بودند.
پژوهشهای روانشناسی رشد نیز نشان دادهاند که بازیهای نقشمحور نه تنها با جنسیت، بلکه با تفاوتهای شخصیتی و هیجانی نیز همبستگی دارند. کودکان درونگرا ممکن است بازیهایی آرامتر و انفرادیتر را ترجیح دهند، در حالیکه برونگراها بیشتر به بازیهای گروهی یا پرتحرک علاقهمند میشوند.
مطالعهای در سال ۲۰۱۰ نشان داد که وقتی به کودکان انسان این آزادی داده میشود تا از میان مجموعه متنوعی از اسباببازیها انتخاب کنند، بیش از نیمی از پاسخها نه به جنسیت، بلکه به عملکرد و امکانات اسباببازی مربوط میشد. این یافتهها حاکی از آن است که علاقه به فعالیت، نوع بازی و داستانی که کودک در ذهن خود میسازد، گاه مهمتر از خود اسباببازی است.
در این میان، توجه به تفاوتهای فردی اهمیت دوچندانی پیدا میکند. اگرچه الگوهای آماری تفاوتهای جنسیتی را تأیید میکنند، اما استثناهای قابلتوجهی نیز وجود دارد. دخترانی که عاشق ماشین هستند، یا پسرانی که با علاقه از عروسک نگهداری میکنند، باید نه بهعنوان استثنای نگرانکننده، بلکه بهمثابه تنوع طبیعی در طیف رفتاری انسان پذیرفته شوند.
در نهایت، بازی در کودکان انسان را باید هم یک زبان زیستی دانست و هم یک نظام یادگیری اجتماعی. زبانی که در آن تمایلات ژنتیکی، تجربههای محیطی، انتظارات اجتماعی و آزادیهای فردی در هم میآمیزند تا شخصیت و هویت آینده فرد را شکل دهند.
گزارشی میدانی از جزایر کوئیمباس
در سال ۲۰۱۸، گروهی از زیستشناسان نخستیشناس راهی جزیرهای دورافتاده در مجمعالجزایر کوئیمباس در موزامبیک شدند. هدف این مأموریت، بررسی رفتارهای گونهای از میمونهای آبی بود. خشکسالی طولانیمدت منطقه، منجر به سکون نسبی در رفتار حیوانات شده بود. اما نخستین بارش باران، تحولی بنیادین ایجاد کرد: تولد نوزادان، افزایش تعاملات اجتماعی و بروز رفتاری خاص از سوی یک میمون نوجوان که رفتارهای مادری را با شیئی بیجان بازآفرینی میکرد.
این رفتار، بهویژه وقتی که میمون جوان پس از ناکامی در لمس نوزاد واقعی، تکهسنگی را، چون نوزاد به آغوش کشید، موجب جلب توجه پژوهشگران شد. آیا این تنها یک کنجکاوی ساده بود یا نشانهای از تمایل درونی به مراقبت؟
روایتهای مشابه، نتایج همسو
رفتار مشابهی پیشتر توسط دو نخستیشناس برجسته، کالنبرگ و ورانهام، در شامپانزههای پارک ملی کیباله اوگاندا ثبت شده بود. شامپانزههای ماده نوجوان، اشیای بیجان را، چون نوزاد حمل میکردند. آماری که از آن تحقیق به دست آمد، حاکی از تمایل بالاتر مادهها نسبت به نرها در رفتارهای مادریوار با اشیاء بود؛ رفتاری که به نظر میرسد همریشه با تجربه مادری در بزرگسالی باشد.
در باغوحشی در هلند، شامپانزهای نوجوان به نام آمبر، با چنان دقت و نظمی یک برس مو را، چون فرزند حمل میکرد که حتی برای مراقبان باغوحش نیز یادآور مادران انسان بود. این نوع رفتارها نشاندهنده آن است که تمایلات نقشمحور، فراتر از محیط طبیعی و فرهنگی، در ذات زیستی نخستیها وجود دارد.
آزمونی در قلمرو انسانها و میمونها
یکی از برجستهترین آزمایشها در زمینه تمایلات جنسیتی بازی، در دانشگاه اموری آمریکا روی میمونهای رزوس انجام شد. پژوهشگران به گروههایی از میمونهای نر و ماده انواع مختلف اسباببازی، از ماشین گرفته تا عروسک، ارائه کردند. یافتهها نشان داد میمونهای نر ترجیح چشمگیری به اسباببازیهای حرکتی و مکانیکی داشتند، در حالیکه مادهها الگوی رفتاری متنوعتری از خود بروز دادند، که بخش قابلتوجهی از آن شامل تعامل آرام با اشیاء نرم یا انسانمانند بود.
نکته جالب آنجاست که این تفاوت رفتاری، بدون آموزش یا مداخله محیطی اتفاق افتاد. میمونها پیشتر با این اشیاء مواجه نشده بودند، اما واکنشهای آنها بهطور واضح با جنسیتشان همراستا بود.
در علوم زیستی، یکی از محورهای کلیدی در تحلیل تفاوتهای رفتاری، تأثیر هورمونها در دوره رشد جنینی است. جنینهایی که در معرض میزان بالاتری از آندروژنها قرار دارند (مانند برخی دختران مبتلا به هایپرپلازی مادرزادی آدرنال)، در کودکی رفتارهای پسرانهتری از خود نشان میدهند، از جمله تمایل به اسباببازیهای مکانیکی یا پرتحرک.
این موضوع نشان میدهد که بستر زیستی نقش مهمی در شکلگیری ترجیحات بازی دارد، حتی اگر جامعه بخواهد این تمایلات را با الگوهای فرهنگی خاصی همسو کند.
طبیعت یا تربیت؟ پاسخ در تلفیق آنهاست
در پایان میتوان گفت که تمایزهای جنسیتی در بازی، نه صرفاً محصول زیستشناسی است و نه تنها نتیجه تربیت فرهنگی؛ بلکه حاصل پیوند پیچیدهای از این دو عامل است. آنچه در نخستیها، از میمونهای آفریقایی گرفته تا کودکان انسان، مشاهده میشود، تبلوری از روندی تکاملی است که از دوران پیشاتاریخ تا امروز ادامه داشته و نقش مهمی در شکلگیری نقشهای اجتماعی، علایق حرفهای و حتی مناسبات عاطفی ایفا میکند.
تأمل در رفتار بازی نخستیها، پنجرهای است به فهم بهتر روانشناسی رشد، مطالعات جنسیت، و حتی طراحی ابزارهای آموزشی که با شناخت عمیقتری از تفاوتهای فردی و جنسیتی صورت گیرد.