
اختلالات بالینی؛ سرنوشت محتوم در پسا جنگ نیست / نقش اساسی همدلی و روایتگری در مقاومت روان
بهگزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو؛ فاطمه پارسایی، زندگی هر یک از ما انسانها همچون صندوقچهای مملو از خاطرات است. گنجینهای از رویدادهای تلخ یا شیرین، سخت یا آسانی که میتوانیم ساعتها و روزها از آنها سخن بگوییم. خاطراتی که تجارب فردی و جمعی ما رادر برمیگیرد و بخشی از این لحظهها حلقه واصلهی ما میان انسانهای دیگر، تجارب گروهی، تاریخ و فرهنگ کشور خواهد بود. در طول زیست هر انسانی خاطراتی از وقایعی در جامعه و کشور وجود داردکه در حافظه جمعی ما حک شدهاست.
برخی وقایع نظیر بلایای طبیعی، چون سیل، زلزله، بیماریهای واگیردار و جنگ و... از جمله تجارب تلخ و همگانی برای یک جامعه هستند که بهعنوان «ترومای جمعی» یاد میشوند. منظور از تروما یا آسیب جمعی شرایط بد روحی-روانی در گروهی از انسانهاست که در پاسخ به حادثهی تلخ مشترکی رخ میدهد. جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی، یکیاز وقایع تروماتیک اخیر در جامعه ایران محسوب میشود.
هاشم قادری؛ روانشناس و موسس انستیتو تروما ایران در طی گفتوگویی اظهارکرد: «تروما در افراد بر روی سه مولفهی شناختی، هیجانی و رفتاری میتواند تاثیربگذاردکه در ترومای جمعی مولفهی هیجان با بروز هیجاناتی مثل ترس، خشم، غم، اضطراب و هیجاناتی از این دست، مولفهی برجستهتری است. در واقع افراد با تجربه مستقیم موقعیت یا همزادپنداری با روایتی که از طریق دیگران یا رسانهها با آن مواجه هستند، این هیجانات را تجربه میکنند.»،
اما نکته مهم و جالب توجه این است که همه افرادی که یک اتفاق واحد را تجربه کردهاند، به یک شکل درباره آن ادراک و برداشت نمیکنند و حتی جالبتر اینکه در درصد قابل توجهی از افراد، آن واقعه را برای خود تروماتیک تفسیر نمیکنند.
ترومای جمعی و ردپای آن بر سلامت روان
جنگ یکیاز وقایعی است که میتواند سلامت روان افراد را به طور جدی و متفاوتی تحت تاثیر قراردهد. تجربه بیخوابی یا کابوسهای شبانه، ترس و عدم امنیت، اختلال در تمرکز و احساس نا امیدی و... میتواند برخیاز تجاربی باشندکه بهطور مشترک، اما با شدت متفاوتی در میان اشخاص تجربه میشوند. تجاربی که پس از پشت سرگذاشتن شرایط بحرانی، فشارروانی و مقاومت در آن شرایط، واکنشهایی طبیعی هستند.
تجربه ترومای جمعی جنگ، مانند هر ترومای دیگری برای سیستم عصبی انسان میتواند آسیبزا باشد و با درجات بالاتر اثرگذاری در برخیاز افراد میتواند، منجر به تجربه افسردگی، حملات پنیک، اختلالات مرتبط با آسیب و عوامل استرس زا مثل اختلال استرس حاد، اختلال استرس پس از سانحه یا اصطلاحا «PTSD» شود.
اختلال استرس پس از سانحه جزء پربحثترین اختلالات در مواقع تجربه حوادثی مثل جنگ است که نگرانی زیادی میان افراد در زمینه ابتلا بهآن وجود دارد. درحالیکه یافتههای علمی میزان فراگیری کمتری برای این اختلال، نسبت به تصورات عمومی نشان میدهد. ضمن اینکه علائم آن حداقل باید یک ماه طول بکشد و باعث اختلال قابل توجهی در عملکرد فرد در جنبههای مختلف زندگی مانند کار، روابط یا فعالیتهای روزمره شود. این علائم با چهار محورشامل: ۱- تجربه مجدد ۲- اجتناب پایدار ۳- تغییرات منفی در شناخت و خلق و خو ۴- بیش برانگیختگی و واکنشپذیری فزاینده، بررسی میشوند.
همچنین محمد امین سرائی، دکتری روانشناسی و پژوهشگر حوزه علوم شناختی دین از دانشگاه کنتیکت آمریکا در گفتوگو با خبرگزاری دانشجو گفت: «علی رغم تصور عموم مردم درباره فراگیری بالای اختلال استرس پس از سانحه، شدت افرادی که پس از وقایع تروماتیک دچار چنین اختلالی میشوند همیشه بالا نیست. به طور مثال در جامعهای مثل آمریکا میزان فراگیری این اختلال بین ۶ الی ۷ درصد است. یکی از نکات قابل توجه این است؛ که اگرچه وقایع آسیبزا در مواردی میتواند؛ روند زندگی فرد را برای چند روز یا چند هفته از حالت عادی خارجکند، اما لزوما همیشه منجر به شکل گیری اختلالات بالینی نمیشود.»
مطالعات حادثه ۱۱ سپتامبر؛ رهنمودی برای طرح پرسشی مهم
حملات ۱۱ سپتامبر به عنوان یکی از حوادث هولناک تاریخ بشر است که پساز آن پژوهشهای زیادی را از نظر آسیب شناسی بهدنبال داشتهاست. یکی از مقالات Epidemiology American Journal در سال ۲۰۰۳ که به بررسی روند شیوع اختلال استرس پس از سانحه در شهر نیویورک در شش ماه نخست پرداخته است، نشان میدهد که در ماه اول پس از حوادث به طور میانگین شیوع این اختلال ۷.۵ درصد است و به مرور زمان کاهش قابل توجهی خواهد داشت بهطوری که تا ماه ششم به ۰.۶ درصد کاهش مییابد.
آذرخش مکری؛ روانپزشک و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران طی نشستی تحت عنوان «نگاهی متفاوت به مسئله تروما» در تیرماه سال جاری با استناد به پژوهشهای متعدد در زمینه حملات ۱۱ سپتامبر بیانکرد: «براساس یکیاز تحقیقات مشهور حتی در میان کسانی که مستقیما در برجها که مملو از خاکستر، شیشههای شکسته و ویرانی گسترده حضور داشتند و گروهی از افرادکه بالاترین نرخ ابتلا را با ۳۰ درصد درگیری نشان میدادند، بسیاری از شاهدان عینی گزارش کردندکه ما شاهد ریزش شیشهها بودیم، آتشنشانها به ما گفتند تخلیه کنیم، اما بعد از آن فقط مشکلات جزئی مانند بیخوابی موقت یا حساسیت به صداهای بلند را تجربه کردیم و به معنی واقعی بیمار نشدیم و این بهمعنای این است که اکثریت افراد و نزدیک ۷۰ درصد افراد به این اختلال مبتلا نشدهاند و ابتلا به این اختلال سرنوشتی شایع و محتوم بهشمار نمیرود»
این یافتهها ما را با این سوال مهم و اساسی مواجه میکند که بهجای پیش داوری و تمرکز بیشاز حد و صرف بر روی کسانی که به PTSD مبتلا میشوند به این بپردازیم که چه عواملی در ذهن آن ۷۰ درصدی که مقاومت نشان دادند وجود دارد؟ و چه مکانیسمهای روانی از آنها محافظت کرده است؟
تابآوری، سازوکار کلیدی در افراد مقاوم
مفهوم «تابآوری» بهعنوان یکی از مفاهیم کلیدی در سازوکار روانی انسان است که به اقتباس از تابآوری جنگلها در توانایی تحمل تغییرات محیطی و بازیابی خود پساز حوادث اشارهدارد و به این مسئله میپردازد که برخی افراد پساز تجربه سختیها، رشد میکنند و انسانهای مقاومتری میشوند.
افراد تابآور دارای خودآگاهی هیجانی و جسمی بالا، توانایی تصویرسازی ذهنی گسترده، احساس کنترل و خودمختاری، تعهد به اهداف زندگی، پذیرش واقعبینانه محدودیتها، برخورداری از شبکه حمایتی قوی، خوشبینی واقعگرایانه، دسترسی به منابع مالی و اجتماعی، رویکرد حل مسئله، و تجربه بیشتر در زندگی هستند.
واکنشهای بازگشت سریع به عملکرد طبیعی در همان روز یا روز بعد، توانایی حفظ روال عادی زندگی (مانند برنامهریزی برای تفریح، ورزش، حفظ روتینهای شخصی)، انعطافپذیری قابل توجه در مواجهه با تغییرات و حفظ روحیه و نگرش مثبت نیز از دیگر ویژگیهای افراد با تابآوری بالا است.
بهعبارتی سهگانه مشهوری که در ذهن افراد تابآور وجوددارد شامل: خوشبینی نسبت به آینده، اعتماد به توانایی خود برای حل مشکلات و تمایل نگاه چالشمحور به مشکلات به جای تهدیدمحور است. افرادی که بتوانند این ویژگیها را در خود تقویتکنند در واقع میتوانند در مواجه با وقایع تروماتیک با آسیب پذیری کمتری از آن عبور کنند.
وقایع تروماتیک؛ عدهای رشد میکنند و برخی آسیب جدی میبینند
یکی از نکات قابل تامل این است که پرداختن به افرادی که بدون آسیب جدیای تجربه تروما را پشت سر میگذارند بهمعنای نادیده گرفتن افراد آسیب دیده نیست بلکه باید درد و رنج این افراد بهرسمیت شناختهشود و با نشان دادن همدلی و همدردی با افراد، به تجارب آنها اعتبار بخشیده شود. اما از سوی دیگر باید بدانیم که اکثر مردم نیز بهسرعت بهبود مییابند و از تجربه تروما عبور میکنند.
در مواجه با وقایع تروماتیک، پیش بینی اینکه چه کسی تابآور خواهد بود و چه کسی آسیب میبیند دشوار است، اما میتوان گفت اینکه افراد نسبت به یک موقعیت یکسان در تروماهای جمعی واکنشهای متفاوتی نشان میدهند، ناشی از تاریخچه روانشناختی متفاوت افراد است و در مواردی، ترومای جمعی میتواند فعال کنندهی تروماهای فردی و شخصی گذشته افراد باشد.
تحقیقات علمی نشان میدهد، افرادی که پیش از واقعه با استرسهای مزمن دیگری مانند مشکلات مالی، مسائل شخصی، تنهایی یا چالشهای خانوادگی دست بهگریبان بودهاند، بیشتر مستعد ابتلا به اختلالات جدی مثل استرس پساز سانحه هستند و عوامل زمینهای مثل وضعیت اقتصادی، سطح تحصیلات، سن و جنسیت و شبکههای حمایتی نقش بسزایی دارند.
افزونبر آن شدت برداشت ذهنی افراد از واقعه و نحوهی مواجه با اتفاق بیشتر از شدت عینی واقعه در اینکه تروما بتواند برای فرد آسیبزا باشد، تاثیرگذارخواهد بود. بهعبارت دیگر اداراک فرد از موقعیت، پیش بینی کنندهی بهتری است تا شدت واقعی تروما.
نیازضروری جامعه در پساجنگ؛ ایجاد شبکههای حمایتی از خانواده تا نهادهای دولتی
پشت سرگذاشتن تجارب آسیبزا مثل جنگ، بهطور کلی نیازمند رویکردی منعطف است. این تصور که یک راهکار خاص بتواند برای همهی افراد موثر باشد، درست نیست. بلکه هر فرد باید با آزمون و خطا، راهکارهای مناسب خود را بیابد و از تجربیات حتی دشوار خود، به عنوان فرصتی برای رشد شخصی استفاده کند، اما در کنار این آزمون و خطا، ایجاد شبکههای حمایتی از آغوش خانواده و نزدیکان تا سطوح بالاتر اجتماعی میتواند بهطور چشمگیری موثر واقع شود.
درواقع، از مواردی که علاوه بر افزایش تابآوری و انعطافپذیری ذهنی، میتواند در موقعیت بحران یا پساز آن برای افراد نقش موثری داشتهباشد، وجود همدلی و گوش سپردن به روایتهای یکدیگر است. وقتی افراد تاجایی که غرق در هیجان شدید وقایع تجربهشده نباشند و این روایتگری منجر به متشنج شدن راوی نشود، پرداختن و شنیدن روایات و قصه تجارب زیسته هر یکاز افراد با چاشنی همدلی و درکشدن میتواند، التیامبخش روح و روان افراد باشد و لزوما این جاری شدن روایات با برزبان راندن کلمات نیست، بلکه میتواند با دستاویزی از جنس هنر و خلاقیت و رساتر از کلمات به آن پرداختهشود.
البته در مواقعی که این آسیبها و مرور روایات برای افراد کار دشواری باشد، بهتر است که این اتفاق در حضور متخصصان سلامت روان مثل روانشناسان و مشاوران اتفاق بیوفتد تا با رویکرد موثر و در طول درمان، بهبود فرد حاصل شود.
همچنین در شرایط کنونی بیشاز پیش نهادهای دولتی نیز باید با برنامه ریزی طرحهای حمایتی و اجرای جدی و مستمرآنها به رصد وضعیت روانشناختی اقشار مختلف جامعه و مردم عادی بپردازند. در واقع غربالگری افراد و تمرکز بر ارائه خدمات تخصصی و حرفهای روانشناختی بهمنظور درمان و بهبود افراد آسیبدیده و بازگشت آنها به چرخهی زندگی فردی و اجتماعی باید در دستور کار قرارگیرد و تقویت روحیه و تابآوری در دیگر افراد جامعه، بهعنوان مهمترین اولویتها در راستای بهبود و ارتقای سلامت اجتماعی بهشمارآید.
فاطمه پارسایی/