گروه فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»؛ تردیدی نیست که تصویر ماندگار سینمای ایران در بازتاب واقعه سترگ و شگرف عاشورا چیزی نیست جز فیلم عظیم و ارزشمند «روز واقعه».
گر چه بجز این فیلم هم تلاش های دیگری کمابیش صورت گرفته و یا در حال انجام است، اما حقیقت اين است که هیچ کدام از آنها به اندازه «روز واقعه» نه ماندگار شدند و نه به چشم آمدند.
اینکه چرا و چگونه چنین شده است؟ دلایل مختلفی دارد و علل گوناگونی؛ از بافت تصویری و ویژگی های ساختاری گرفته تا متن و روح منتشر در آن و از نرم افزار گرفته تا سخت افزار فیلم و خیلی چیزهای دیگر.
فیلم «روز واقعه» به کارگردانی شهرام اسدی و نویسندگی بهرام بیضایی و بازیگری بسیاری از نام آوران سینمای ایران و البته با آن موسیقی معجزه آسا و بی نظیر مجید انتظامی و سایر عواملش که انصافا، برای فیلم سنگ تمام گذاشته اند، از برترین و جاودانه ترین های سینمای ایران است.
در سلسله نوشتارهایی که طی ماه جاری و به مناسبت ایام محرم و شهادت حضرت امام حسین(ع) دنبال خواهیم کرد، به فیلم مهم و خاطره انگیز و ماندگار «روز واقعه» و نیز تعامل میان سینما و عاشورا از جنبه موضوعات و مفاهیم دراماتیک و بازتولید سینماورزانه آن خواهیم پرداخت.
«روز واقعه» تصوير بكر حقيقت است در ساحت قلم و بيان و بنان آدمي؛ آدمي امروز كه جز تلنگري بر ذهن و زبان خويش و تجسمي از حقايق مينوي ندارد و هر چه هست، درنگ هايي است و لحظاتي؛ «آن» هايي براي تامل و تدبر و شايد تحول؛ البته اين تحول هم آنسان بايد باشد كه در عبدالله نصراني در «روز واقعه» بروز مي يابد و در سفر او از دل به دريا و از ديده به خون ظهور مي كند.
همين هرم شگرف مركزي كه از هسته تداركات معنايي و اصالت فهم شيعي فيلم به صورتي دايره وار وسعت مي يابد و كشمكش مي پذيرد و پرتو مي افكند، در جاي جاي فيلم و در شاخص هاي متنوع آن ديده مي شود.
اشارت هاي تاريخي فيلم «روز واقعه» در پيوندي اديبانه و مستحكم با عنايت هاي عرفاني و تنبه هاي اجتماعي آن، نوعي قدرت تاويل پذيري را در مدار سينماورزي ديالوگمدارش به همراه دارد كه نشانه گذاري معرفتي آن را متجلي مي كند.
تاويل، پندار گريزناك رشحات معرفت امروزين بشر معاصر است، تاويل، گوياي حس و ادراك آدمي است در آوردگاه شريعت و طريقت و حقيقت و تلاقي اين سه در متن تاريخ، خاصه در فرازهاي بي نظير و جاودانه اي همچون عاشورا و واقعه كربلا، تابلوي تجلي انسانيت انسان و درنگ او در زمين و آسمان است.
در فيلم «روز واقعه» بخشي از بازي ها، چشمگير و نوع لوكيشن ها و پوشش ها و صحنه آرايي و غيره قابل توجه و جذابند و به پدافند داستاني و اشارت هاي روايي و ايده بكر، مي آيند.
در اين ميانه اما، آنچه براي نگارنده مطمع نظر و محل ستايش و معبد تنزه حضوري خلوت گراست، ديالوگ هاست كه در قامت «زبان» ي نويسنده فيلمنامه، بهرام بيضايي شكوهي ديگر يافته و جامه اي زرين بر آن بافته است؛ تافته اي توفنده در اتمسفري برق آسا و دريغ آلود و غم افزا؛ آن غم زيباي دلنشين. اين «زبان» در پيوند با منويات معنايي حادثه، وقوعي سينماورزانه مي يابد و در ديده و دل مي ماند.
حسين بن علي! از او بسيار مي گويند چرا آنان كه از او مي گويند خود مانند او نيستند؟!
سفر به سرزمين هاي استوايي و كويري دل رميده عبدالله، در زير آفتاب تموز راه نينوايي، با چرخش هاي افسار گداخته او بر رحيل مركبي كه با اشارتي و شنودي فراقبيلگي، به سوي حضرت ناپيداي عشق مي گريزد و مي ستيزد و مي ستيهد، همه به تمامي، تجلي عرفان شيعي در مقياس تابناك و ناب اين حديث قدسي است كه: «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا»
و روزهاي سخت ادامه، در گرگ و ميش نيا و نياكان آن مردان قبيله پرست به ظاهر مسلمان كه اگر از هفتاد پشت هم مسلمان باشند، هنوز هم خون سامري مسلكي نيا و نياكانشان كه اسلام را به مدد آن بر دوش كشيده اند و نه مثل عبدالله، اين گونه به رنج آرنج حقيقت جويي خود به كف آورده باشند، در راه است و ستيزه ميان جهل و خودپرستي و عشق و مستي همچنان به راه.
جدال نور و باطل و وارستگي و اسارت، در هيئت وصلت معاشقه عبدالله با امام خويش كه مي گفت: كيست ياري كنندهاي كه مرا ياري كند و در كشاكش عروسي او و راحله كه بانگ رحيل حركت و سفر او به سمت افق خون آلود خورشيد بر صليب كشيد شده و روز عاشورا بود، روز واقعه را به حقيقت تنهاي سينماي ايران در آوردگاه مهمترين روز تاريخ شيعي بشر تبديل كرد.
ادامه دارد ...