کد خبر:۲۱۰۸۷۷
حاج حسین یکتا:
زمانی که کار جنگ سخت میشد، امام میگفت جواد الأئمه حل میکند
یک نفر دنبال تابوت شهدا می دوید و می گفت پس از دفن یکی از این تابوت ها را به من بدهید. گفتم برای چی می خوای؟ گفت مادرم گفته یکی از این تابوت ها را ...
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، حاج حسین یکتا شب گذشته در مراسم وداع با شهدای گمنام در جمع دانشجویان دانشگاه علوم تحقیقات سخنرانی کرد که متن کامل سخنرانی به شرح زیر است:
گفت: مامان! تو خیلی دعا کردی جنازۀ من پیدا بشه. من هم خوشحالم که جنازۀ من پیدا شد و تو هم شبهای جمعه میای سر قبرم. ولی مامان بهت بگم از موقعی که جنازۀ من پیدا شد و از بین شهدای مفقود جدا شدیم، من از یک مهمانی جدا شدم. ما گمنام ها، شب ها برایمان حضرت زهرا مادری می کرد. وقتی این روایت را شنیدم گفتم درسته یا نه؟ در یکی از دانشگاه های شما در بسیج نشسته یودم و فکر می کردم چقدر سند این مطلب صحیح است، نگاهم افتاد به بردی که در آن جمله ای از امام نوشته شده بود ب این مضمون: سلام و درود ما بر پاره های تن این مردم که در بیابان ها انیس و مونسی جز نسیم بیابان و همنشینی با حضرت زهرا ندارند.
امشب که شب شهادت حضرت جواد الأئمه (ع) است نیز حضرت زهرا (س) برای این ها مادری می کند. این شهدا هنوز هم گمنام هستند. انشاألله به حق جواد الأئمه و پدرش امام رضا (ع)، امشب که حضرت زهرا میاد برای این شهدا مادری کند، نظر خانم و نظر جواد الأئمه به همۀ ما ها بیوفتد.
زمانی که شهید در جلسه می آید جای صحبت ندارد. چون این شهید نشسته شما با او حرف بزنید. یا به یک روایت این شهدا با دل ما دارن حرف می زنند. حالا ما مهمان آن ها هستیم یا آن ها مهمان ما؟ من فکر می کنم ما مهمان آن ها هستیم. صاحب البیت و همه کارۀ عالم این ها هستند. امشب از نازشان کم کردند. امشب شب لیله القدر شما می شود. نزدیک عرفه هستیم. امشب شب لیلی و مجنونی است. این ها لیلی و شما مجنون.
این شهدا دارو ندارشان را برای خدا کوبیدند زمین. هرکسی هم که برای خدا بکوبد زمین، خدا هم هر چه دارد برای او می کوبد زمین. این شهدا یک روزی برای خدا رفتند. «لِتُرابِ مَقدَمه فداه» شدند، شاید امشب آمده اند در جمعمان و دارن «مستشهدین بین یدیه» را انتخاب می کنند. در این شلوغی ها که حواس جوانانمان پرت می شود، این ها می آیند یک دستی بر سر ما می کشند.
همچین خاطرخواهی سراغ دارید که قبل از آن که به دنیا بیایید، برای شما کشته شود؟ به تناسب سن خیلی هایمان، قبل از آن که به دنیا بیاییم، این افراد شهید شده اند. این ها پدر و مادرشان را ول کردند. عروس خانم سر نامزدی را ول کردند.
امروز، حاکمیت شهدا بر دلهاست. یک ماه قبل بود که برای بعضی ها گفتم. ما رفته بودیم کشمیر هند، هندی که در بین کوه ها، 500 تا دانشجو کنار هم نشسته بودند. کتابی می خوانند و همه گریه می کردند. من گفتم شاید «مقتل» می خوانند. وقتی پرسیدم، گفت این جا کتاب «پرواز تا بی نهایت» غوغایی به وجود آورده است. خاطرات شهید صیاد شنیدنی شده است. امروز حاکمیت شهدا بر دلها را در گوشه های دنیا می بینیم. کتاب شهید چمران می خوانند و با هم زار می زنند. ایران دیدند؟
ما ممنون این شهداییم. امشب ما را دور هم جمع کرده اند. امشب این افتخار را به همه ندادند.
آیت الله احمدی میانجی به من می گفت خدمت امام رسیدم. گفتم امام کار جنگ خیلی سخت شده است. امام گفتند آقا جواد الأئمه حل می کند. پذیرش قطع نامه ایام شهادت جواد الأئمه بود. بچه ها! کار جنگ ما هم با نفسمان سخت شده است.
مادرها و پدرها می گویند تو را به خدا فرزند ما را یک بار ببرید شلمچه. امام گفت تا قیامت مقتل شهدا دارو الشفاست. امشب شب شهادت جواد الأئمه است. اگر آقا یک نظری به ما کند، تکلیف ما هم در جنگ با شیطان مشخص می شود. اگر یک نظر کنند، کار تمام است.
یک نفر دنبال تابوت شهدا می دوید و می گفت پس از دفن یکی از این تابوت ها را به من بدهید. گفتم برای چی می خوای؟ گفت مادرم گفته یکی از این تابوت ها را بیار خانه. مامانم 95 سال است و داره فوت می کند. فکر نکنی یک خانم خانه دار عادی است. فوق تخصص قرنیۀ چشم است. من ارمنی هستم. مامانم هم ارمنی است. ما ارمنی ها رسممان این است که جنازه را می گذاریم در تابوت و در قبر می گذاریم.
مادرم گفته امروز که تشییع جنازه است، اگر میشه یکی از این تابوت ها را که در آن شهید دفن کردند به خانه بیاور و من را در تابوت این شهید بگذار و در قبر قرار بده. یعنی یک ارمنی داره خودش را به تخته چوب های تابوت یک شهید گمنام می ماله. این شهدا دارن چیکار می کنند؟
این شهدا دوباره آمدن در دنیای زور و زر و فتنه و دارن بعضی ها را تربیت می کنند.
در شب های زندگی تان ، همیشه شب لیله القدر نیست ها. این ها اتصال بین ارض و سماء هستند. این ها اتصال بین ما و امام زمانند. امشب باید عزاداریتان پیش این ها ویژه باشد.
این شهدا اول ذی الحجه چهله می گرفتند. روز عاشورا شهید می شدند. بچه ها! اول ذی الحجه حواستان را جمع کنید. می گفت اگر روز عاشورا شهید شوم چقدر خوب است. روز عاشورا شهید می شد. اگر سرم قطع بشه چقدر خوب است. سرش قطع می شد. اگر تیکه تیکه شوم چقدر خوب است. تیکه تیکه شد.
اینا خیلی از نازشان کم کردند. خیلی خاطرتان را خواستند. بین این همه جوان تهرانی تو را دعوت کردند. این جلسه دعوتی است. نه رزق است و نه قسمت. خیلی ها خواستند بیایند اما نشد.
انشألله امشب به ما نظر شود. زیرا اگر به ما نظر نشود، کار ما خراب است. سپاه فرعون به دنبالمان و نیل اندر میان است. ما به پشت نیل رسیدیم. این شهدا برای ما عصای موسی هستند. در عصر قبل از ظهور فتنه زیاد است. رفقا! امشب از شهدا معرفت و بصیرت بخواهید.
بچه ها! ما وسط میدون مین گناه گیر کردیم. امشب توجه امام زمان به وسیلۀ این شهدا به گریه و توسلتان جلب و جذب می شود. بدون حکمت این ها این جا حضور پیدا نکردند.
یک نفر به من می گفت: یک شب خواب شهیدی را دیدم، پرسیدم شما برای شهادت ما دعا می کنید؟ گفت ما از خدا می خوایم و امضا هم می شه اما گناه می کنید، پاک می شود.
گاهی اوقات مهمانی خصوص می شود. در مهمانی خصوصی چیز های خصوصی به مهمان می دهند. این ها اگر بخواهند رخ نشان دهند. اما می بینیم این ها چقدر مردند. اما این ها گفتند ما یک قراری داریم در یک شبی و در یک مسجدی با یک جمعی که یک بار برای این ها کشته شدیم. بذار دخترم یا مادرم منتظر باشند، بذار بچه های محله جمع شوند تا دل آن ها را نرم کنیم. رفقا! این ها سر قرار آمدند. دل تو را هم نرم کردند و سر قرار کشوندند.
امشب شب اصحاب بدر در بدر آخرالزمان است. امشب اشک کار سوخت موشک را می کند برای عبور از تمام جاذبه ها. امشب شب عاشقی است.
اصلاً می دانید این ها را هم حضرت زهرا فرستاده است. حضرت زهرا گفته پاشید برید در یک مسجدی، بچه ها منتظرند. می خوام برید برای پسرم بیعت بگیرید.
امشب مثل شب عاشوراست که حبیب و زهیر و باقی اصحاب آمدند پشت در خیمۀ حضرت زینب و گفتند چرا نگرانید؟ امشب دل حضرت زهرا باید آروم بشه. میگه پسرم برات یار گرفتم.
بچه ها! این شهدا راست گفتند به ما. ما هم باید به امام زمان راست بگیم که دوستت داریم.
فقط این را بدانید که یک شبی می شود که شاید برای خیلی از صحبت ها دیر شده باشد. شبی می شود که شب اول قبر است. امشب را قدر بدانید. امشب به برکت آقا جواد الأئمه (ع) و پدرش امام رضا (ع) خیلی چیزها باید به شما بدهند.
رفتم روایتگری کنم. یه بنده خدایی گفت حاج آقا بذار یه چیزی بگم. گفتم چیه؟ گفت: یه شهیدی رو خواب دیدم. گفتم یاد ما هستید. بعضی ها این پایین یاد ما هستند. اون شهید گفت: شب جمعه ای که خدمت ارباب آمام حسین (ع) رسیدیم، گفتیم آقاجان، اون پایین بعضی ها یاد ما هستند. شما یادشون هستید؟ آقا فرمود: من سفارش همۀ اون هایی که یاد شما شهدا هستند به علی اکبر کردم.
رفقا! این ها رهبری سید مهدی را در رهبری سید علی تمرین کردند. شما هم ولایت سید مهدی را در سید علی تمرین کنید.
گفت چه خبر؟ گفت شبای جمعه یک ساعتی مخصوص دیدار ما شهدا با سید الشهدا است. گفت در آن دیدار چه می گذرد؟ گفت آقا اول رو می کنه به بچه ها و می گه یه خرده از خاطرات رزمتان را بگویید. بعد بچه ها رو می کنند به به آقا، می گویند می شه یک مقدار از خاطرات روز عاشورا بگید؟ آقا یه شب پرده رو یم زنه کنار شهادت حضرت علی اکبر را می بینیم. یه شب پرده را می زند کنار شهادت علی اصغر را می بینیم. امشب شبی است که پرده باید از جلوی چشمتان برود کنار.
این را به شما بگویم که جمع ما خون می خواهد و الآن جای خون را اشک گرفته است.
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.