گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، مریم زارع پور؛ قیام کربلا به عنوان یک نهضت مقدس، پایدارترین جنبش در فرهنگ سیاسی شیعه است و یکی از عواملی بوده است که موجب حفظ ارکان فکر دینی شده و حیات اسلام را تاکنون تضمین نموده است.
عاشورا در تاریخ اسلام و انسان یک نقطه عطف است؛ یک عمل با چندین هدف کوتاه مدت و بلند مدت. این واقعه تاکنون به بسیاری از اهداف خویش دست یافته است و به عنوان یک الگوی زنده، کماکان در زندگی انسان امروز و فردا نقش خویش را به خوبی ایفا می کند و نسل به نسل می آموزاند و به شرافت، آزادگی و دیانت، خون گرم و حیات بخش خویش را اهدا می کند.
عاشورا دارای جلوه های ویژه ای است که یکی از این جلوه ها حضور زنان در صحنه عاشورا و نقش پر رنگ آن ها در این قیام می باشد و باید اعتراف کرد که زن عاشورا الگوست، الگویی برای انسان امروز که به کشف افق های بسیار متنوعی از هزار توی هستی نایل آمده است و در عین حال در اشراق معنای زندگی و الگوهای انسانی از جنس حقیقت درمانده است. زن عاشورا زنی از جنس حقیقت است، از جنس دانش و ارزش و از جنس معنا و تعالی روح است. زن عاشورا، برای زن امروز، سرمشقی جامع الاطراف است.
برجسته ترین زن عاشورا، زینب کبری (علیهاالسلام) است که در وجود او، دو ویژگی بزرگ تربیتی شکل گرفته است، یکی در وجود او به عنوان انسانی تربیت یافته، عمیق، دانشمند و متهور و دیگری به عنوان زن نمونه و سرمشق.
ویژگی دوم شخصیت زینب (علیهاالسلام) به شدت متاثر از ویژگی نخست است. آنچه در تاریخ و به ویژه در واقعه عاشورا و پس از آن از ایشان می بینیم، در حقیقت، بروز و ظهور نوع زندگی ایشان از کودکی، سال های جوانی و تجربه های بی نظیر ایشان در کوره حوادث سال های پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و اله) است.
زینب (علیهاالسلام) کمی بیش از پنجاه سال زندگی کرد و عمری سرشار از بحرانی ترین فرازهای تاریخ اسلام را پشت سر گذاشت که در آن ها حضوری جدی و سربلند داشت. در دوران پرتلاطم و پر تعصب و پر بدعت و سیاه، در امتداد کودتای سقیفه، با امویان و همسویان ایشان، زینب (علیهاالسلام) و دیگر زنان خاندان رسول اکرم (صلی الله علیه واله)، به عنوان زنان الگو و نمونه حاضرند و سرمشق و معیاری هستند برای شناخت دین و آیین و سازندگی و مدیریت. زینب همگام با مادر، پدر و برادران و خواهر و فرزندان، در این میان حضوری انسان ساز و جامعه ساز دارد.
زینب (علیهاالسلام) خواهر حسین (علیه السلام) است. خواهری که در تربیت، اندیشه، احساس، سلوک، رفتار، انگیزش و مناسبات اجتماعیش هم افق با برادر گام می زند. بزرگ می شود و برای برادر، مادری می کند. زینب و حسن و حسین و عباس ( علیهم السلام)، انسان آرمانی و نمونه را نشان می دهند. در اندرون تاریخ، از رحلت رسول خدا تا فرجام عاشورا، حماسه ای عظیم با زینب و دیگر زنان نینوا، رخ می نماید. باید این را دریافت که زن در هر برهه ای از تاریخ، می تواند این گونه زندگی کند و راهبر خویش و خلق تا خدا باشد و زینب با عاشورا، مجال حضوری جاودان در تاریخ، تا قیامت را می یابد.
با عاشورا درمی یابیم که چگونه زن الگو در پیچیده ترین صحنه ها و عرصه های معادلات و مناسبات اجتماعی می تواند حاضر باشد، حضوری انسان ساز و جامعه ساز؛ و نه با رویکردی انفعالی، بلکه زن عاشورا پاسدار صلابت انسانی و زنانگی خویش است و تربیت می کند و مدیریت می ورزد.
اما این گونه نیست که زینب و دیگر زنان عاشورا تنها در روز عاشوراست که پدیدار می شوند و در کاروان مجروح، داغدار و پیامدار اسیران حضور دارند و پس از بازگشت از شام، فراموش می گردند. بلکه ایشان از خانه فاطمه (علیهاالسلام) طلوع کردند و سال ها آموختند تا توانستند در حماسه خونین و غم انگیز عاشورا و در اوج تنهایی و مظلومیت، به خوبی بدرخشند و کار ناتمام سیدالشهداء ( علیه السلام) را با قدرت به کمال و انجام برسانند.
از این رو، زن عاشورا، زن تربیت یافته ای است که حامل و مبلغ فرهنگ عاشوراست. حامل این فرهنگ است، به این معنا که این فرهنگ را می شناسد، در فضای حزن انگیز و در عین حال حماسی و هدفمند آن دم زده است و از دیگر سو، مبلغ این فرهنگ است؛ یعنی آمده است تا این فرهنگ را به دیگران برساند، آن را بیان کند، توضیح بدهد و زن الگوی این فرهنگ و زبان گویای آن باشد.
زینب کبری (علیهاالسلام) و یا دیگر زنانی که بی محابا پا در مجلس یزید می گذارند، شجاعانه برپا می ایستند و بی لکنت زبان، صریح و بلیغ حرف خود را می زنند، آن ها بی مقدمه به چنین مرتبه و توانمندی هایی نرسیده اند. این درس دیگری است که باید از زن عاشورا به خوبی فرا گرفت.
نمی توان خواهان جامعه ای عزت مند بود، ولی دختران و زنان آن جامعه را ذلیل، ضعیف و ناتوان، با دانش اندک و سطحی خواست.
حماسه عاشورا دعوت به عزت است. عزتی که صرفا امری مردانه محسوب نمی شود؛ بلکه بار بزرگی از عزت طلبی و عزت مندی بر دوش زنان یک جامعه است. نمی توان خواهان جامعه ای عزت مند بود، ولی دختران و زنان آن جامعه را ذلیل، ضعیف و ناتوان، با دانش اندک و سطحی خواست. ام وهب شاهد زنان عاشوراست. از این رو، زنان ما باید به گونه ای تربیت شوند که برای رویارویی با بحران هایی همچون عاشورا و دفاع مقدس و نیز بحران های فرهنگی و حتی اقتصادی، دانش، قدرت تحلیل، تطبیق، تحمل و صبوری مناسبی داشته باشند.
دختران ما باید از همان ابتدا، برای چنین روزهایی هم تربیت شوند؛ هم برای خانه و هم برای مشارکت اجتماعی فعال و سازنده، هم برای دوران صلح و هم برای دوران جنگ، هم برای شرایط محاصره اقتصادی و هم برای شرایط توسعه پایدار، هم برای تربیت کودکان و هم برای حضور جدی در معرکه رقابت های علمی، فرهنگی، فن آوری و نیز این روزها حضور آگاهانه و مقتدرانه در فرایند «جهانی شدن ».
«جهانی شدن» که اکنون ما در آستانه آن هستیم، چه بخواهیم و چه نخواهیم، هم مردان و هم زنان ما را تحت تاثیر قرار می دهد.
زن عاشورا به ما می آموزاند که دختران و زنان ما باید برای هر تغییر و تحولی که بر ما تحمیل می شود، از پیش آماده باشند. حادثه ها یکی پس از دیگری می آیند و پیشامد بسیاری از آن ها به دست ما نیست.
نگذاریم تا بحران و طوفان ها ما را که از پیش برای مواجهه با آن تربیت نشده ایم، غافلگیر کنند تا آنگاه به چاره بیندیشیم که شاید بسیار دیر باشد. شاید «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و کل شهر محرم» ناظر به همین حقیقت است.
این شیوه، الگو و سرمشق یک حادثه و تحول ریشه ای دیگر در دنیای معاصر می گردد. انقلاب اسلامی ایران و هشت سال دفاع مقدس، بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی که باز «زن عاشورا» از نو و در شرایطی دیگر و به گونه ای فراگیر پا به عرصه وجود می گذارد که پی گیری جلوه های شورانگیز و ماندگار آن مجالی دیگر می طلبد.