گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ هنگامی که شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب به محضر امام شرفیاب می شد، همچون عبدی در مقابل مولایش و عاشقی در برابر معشوق به زمین می نشست؛ وی در یکی از ملاقات ها با امام فرموده بود: «در محضر امام مرا یارای سخن گفتن نیست.» او خطاب به یکی از نمایندگان مردم شیراز در مجلس گفت: «پسرجان! باید باورت بیاید که حضرت امام نایب امام زمان سلام الله علیه است. تصور کن با امام زمان چگونه باید رفتار کرد؟ احترام به امام، احترام به امام زمان سلام الله علیه است. احترام به امام زمان، احترام به خداوند متعال است. می خواهی عزت پیداکنی عزت در تبعیت از امام است.»
بیعشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد
جمله معروف «بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد» نیز از همین شهید است؛ در اواخر عمر احوال ایشان طوری شده بود که وقتی صحبتی از امام به میان می آمد، چندین بار پشت سر هم می گفت: امام، امام، امام، چه امامی و سپس آهی می کشید، مثل اینکه آن چیزی را که از امام یافته بود، نمی توانست بیان کند.
هیچ گاه اسم امام را تنها نمی برد و می گفت که پیروی از ایشان باعث افتخار من است. او این اطاعت را قولاً و عملاً نشان می داد و هرگز دیده نشد که در برابر امام و فرامینش و یا دولتی که مورد تأیید حضرت امام باشد، به اجتهاد و رأی و استنباط خویش استناد جوید.
شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب در شب عاشورای 1292 شمسی در شهر شیراز، در یک خانواده روحانی پای به عرصه وجود گذاشت. این تولد مبارک در خانه ای محقر در یکی از کوچه های قدیمی شیراز، کنار بازار مرغ که امروز «خیابان احمدی» نامیده می شود، صورت گرفت. ولادت او در شب عاشورا سبب گردید که به «عبدالحسین» مسمی شود و حیاتش مصداق بارزی از نام شریفش گردد.
پدرش سید محمد تقی فرزند میرزا هدایت الله مرجع بزرگ فارس بود که به هنگام تولد فرزندش در کربلا بسر می برد. شهید دستغیب در سن 12 سالگی از نعمت داشتن پدر محروم شد و از همان تاریخ سرپرستی مادر، سه خواهر و دو برادر خویش را به عهده گرفت.
در سال های کودکی، از برکت هوش سرشار و استعداد شکوفایی که خداوند در ذاتش به ودیعه نهاده بود، دروس مقدماتی را خواند و پس از اتمام دروس سطح، امامت جماعت مسجد باقرخان را عهده دار گردید و پس از گذراندن سال ها رنج و مشقت و فقر شدید مادی در سال 1314 به منظور ادامه تحصیل راهی نجف اشرف شد. در آنجا از محضر اساتیدی چون مرحوم آیت الله حاج شیخ کاظم شیرازی، آیت الله حاج سید ابوالحسن موسوی اصفهانی، آیت الله حاج سید میرزا آقا استهباناتی و آیت الله حاج میرزا علی آقا قاضی طباطبایی که یکی از عظام اهل معرفت بود، کسب فیض کرد.
شهید دستغیب صاحب 8 اجازه اجتهاد بود
در سن 24 سالگی موفق به کسب درجه اجتهاد از مراجعی چون آیات عظام آقا ضیاء عراقی، شیخ کاظم شیرازی و سید ابوالحسن اصفهانی شد. شهید دستغیب صاحب هشت اجازه اجتهاد بود. پس از مراجعت از نجف اشرف، ضمن اقامه نماز جماعت در مسجد جامع عتیق و تنویر افکار عموم، تحصیل و فراگیری علم و دانش را ادامه داد و به خدمت فقیه و عارف مرحوم آیت الله حاج شیخ محمدجواد انصاری همدانی رسید و با بهره گیری از مراحم آن بزرگوار، مدارج عالیه ای را در عرفان طی کرد و بالاخره همنشینی و رفاقت با حضرت آیت الله نجابت، جملگی موجب آزادی وی از قیود عالم طبع شد.
تشریفات جدایی آفرین است و همه مصائب از جدایی است
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی نیز با آن که نمایندگی مردم فارس و امامت جمعه شهر شیراز را بر عهده داشت. بیشتر به ارشاد مردم همت می گمارد تا انجام امور دولتی. او معتقد بود که تشریفات جدایی آفرین است و همه مصائب از جدایی است. در خانه ایشان به روی همه باز بود و به جوانان از هر طبقه و گروه عشق می ورزید و آنها را تکیه گاه واقعی و حقیقی حکومت و انقلاب می دانست.
می فرمود، جوانان را دریابید؛ چرا که آنها بر پاکی و خیر مشتاق ترند. مبارزات سیاسی این شهید بزرگوار از هنگامی شروع شد که اساس دین را با روی کار آمدن رضاخان در خطر دید، بنابراین در منابر و سخنرانی ها مردم را از توطئه آگاه می کرد، بویژه با کشف حجاب که از نخستین برنامه های ضد اسلامی و زمینه ساز نشر منکرات و مفاسد در سطح جامعه و در نهایت نفوذ و سلطه هر چه بیشتر اجانب و بیگانگان بر همه شئون میهن اسلامی بود، بشدت مخالفت می کرد.
کلاً و دربست در اختیار اسلام هستم
تفنگ بدست های رضاشاه مانع از منبر رفتن و سخنرانی وی می شدند و به قول خود شهید، کار این مزاحمت ها و اخلالگری ها به جایی رسیده بود که او ناگزیر بر روی زمین می نشست و مردم را موعظه می کرد. در جواب اعتراض مأموران هم پاسخ می داد که «مرا از منبر رفتن منع کرده اند، نه از سخن گفتن بر روی زمین.»
در لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی که به عنوان نخستین اعلامیه رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی از قم بدست شهید دستغیب رسید، صریحاً اعلام کرد: «کلاً و دربست در اختیار اسلام هستم.»
از آنجا که همکاری دیگر علما نیز ضروری بود، ایشان به خانه فرد فرد علمای آن روز می رفت و با هر زبان و برنامه ای که بود، جز دو سه نفر، بقیه را به شرکت در مجلس هفتگی عمومی در شب های جمعه در مرکز مبارزات (مسجد جامع شیراز) راضی می کرد و با سخنرانی های افشاگرانه و آتشین خود مردم را روشن و آماده مبارزه با طاغوت می نمود.
در اسناد ساواک آمده است که ایشان پس از تصویب طرح شش ماده ای اظهار داشته «... ما زنده باشیم و بگذاریم اسرائیل و جاسوسانش در فرهنگ کشور اسلامی حکومت کنند؟ نه، این عملی نیست.»
با اوج گیری انقلاب اسلامی و نزدیک شدن لحظه پیروزی نهایی، وی در 22 بهمن 57 با رئیس شهربانی تماس گرفت و به او گفت که خود را تسلیم کند و به فکر جان خود و مردم باشد؛ چون سقوط نزدیک است، بنابراین خود و دیگران را به کشتن ندهد.
البته یگان های ارتش و مخصوصاً ژاندارمری یکی پس از دیگری تسلیم شدند؛ با اینکه هنوز پیروزی انقلاب اعلام نشده بود، اما منزل آن شهید بزرگوار از سران نظامی و درجه داران و افسران مرتباً پر و خالی می شد.
امضای طوماری به طول 80 متر و درخواست مردم شیراز
شهید دستغیب پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، نمایندگی مردم فارس در مجلس خبرگان را عهده دار گردید و در پی درخواست اهالی شیراز با امضای طوماری به طول 80 متر، از سوی حضرت امام به امامت جمعه شیراز منصوب شد. او عارفانه می گفت: «من اطاع الخمینی فقد اطاع الله»
شهید دستغیب سختترین مدافع ولایت فقیه بود
دستغیب چنان عظمت وجودی حضرت امام و اتصال ایشان به مبدا وحی را دریافته بود که اطاعت از ایشان را همان اطاعت از خداوند سبحان می دانست و سرپیچی از فرمان امام را نافرمانی خدای تعالی، او عارفانه می گفت: «من اطاع الخمینی فقد اطاع الله» و بنابر همین اعتقاد از همان آغاز نهضت اسلامی تا پایان عمر همواره پشت سر ایشان حرکت کرد و از نظر خاص و عام سخت ترین مدافع ولایت فقیه بود.
ایشان همان قدر که نسبت به مقام امامت و رهبری تولی داشت، در رابطه با هر عنصری که در جهت خلاف امام بود، بشدت تبری می ورزید. چنان که می فرمود: «هنگامی که در مجلس خبرگان قانون اساسی دیدم بنی صدر خبیث در رابطه با ولایت فقیه که اساس نظام الهی جمهوری اسلامی است، آن هتاکی ها را نمود، بر خود واجب دانستم به دفاع از ولایت فقیه برخیزم و مطالبی را از تربیون مجلس بیان کنم.»
محور سخنرانیهای شهید دستغیب بر اساس صحبتهای امام (ره)
همسر شهید در مورد علاقه و ارادت ایشان به حضرت امام می گوید: «هر گاه حاج آقا با امام امت دیدار داشتند، در بازگشت بیش از حد خوشحال و شاداب بودند؛ همیشه خودشان را موظف می دانستند که اخبار رادیو و تلویزیون و بخصوص صحبت های امام امت را گوش کنند و آن را یادداشت نمایند. ایشان صحبت های امام را محور سخنرانی های خود قرار می دادند.»
حضرت امام نیز ایشان را از مفاخر اسلام می دانستند.
با شروع تجاوز دشمن به میهن اسلامی، او با بیانات بسیار رسا جوان ها را تشویق به شرکت در جبهه ها می کرد و در بسیج نیروهای خالص به جبهه و تامین امکانات و تدارکات برای رزمندگان تلاش مستمر و پیگیر داشت.
با فرا رسیدن موسم حج اطلاعیه زیر از سوی ایشان صادر گردید: «مردم متدین و شریف استان فارس با توجه به وضع حساس فعلی مملکت و تجاوز ناجوانمردانه عراق به کشور اسلامی ما سزاوار است از رفتن به حج صرف نظر کرده و با حضور یکپارچه خود در صحنه مبارزه، کمک های لازم را به ارتش نیرومند و عالی قدر جمهوری اسلامی ایران برسانید.»