گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ به بهانه سی و یکمین سالگرد شهادت شهید غلامعلی پیچک، دانشجوی دانشکده انرژی اتمی ایران و نخستین فرمانده عملیات ستاد غرب سپاه، یادی میکنیم از این شهید والامقام، باشد تا رهروان شایسته راه شهدا باشیم.
مقام معظم رهبری درباره شهید پیچک فرمودند: درود خدا و فرشتگان و صالحان بر سردار شجاع و صمیمی و فداکار اسلام، غلامعلی پیچک، شهیدی که در دشوارترین روزها مخلصانه ترین اقدام ها را برای پیروزی در نبرد تحمیلی انجام داد؛ یادش بخیر و روحش شاد.
***
«...من برای شرکت در عملیات آزادسازی بستان، در منطقه جنوب بودم. شبی که غلامعلی میخواست در غرب عملیات انجام دهد، به من زنگ زد و گفت: داداش میخواهم ببینمت. گفتم: خوب دیدن نداره، بالاخره همدیگر را میبینیم. گفت: نه، خواستم با شما خداحافظی کنم.
منظور غلامعلی را نفهمیدم، ولی دلم هری ریخت پایین و پیش خودم گفتم: این بچه چرا این طوری حرف زد؟ خلاصه با هم خداحافظی کردیم...» (نقل از برادر شهید)
غلامعلی با ایمان و نورانیتی که داشت، اتفاقات آینده چون آینهای، فرا رویش بود، او با آغوش باز به سوی سرنوشتی که خودش آن را آرزو میکرد، میرفت.
مثل همیشه توصیههایی که داشت حول محور اخلاص و ایثار دور میزد؛ آنجا که گفت:
«به عارفان بگویید، عشق بیمعنی است مگر آنکه در درونتان سرمایه اخلاص و از خودگذشتگی داشته باشید.»
غلامعلی بعد از پیروزی انقلاب، گاه در سیستان و بلوچستان و در سنگر معلمی بود، گاه در گنبد و پاوه و کردستان و در سنگر رزمی بود و گاه در جهاد سازندگی؛ وی از جمله یاران باوفای دکتر چمران بود. طرح آزادسازی بازی دراز و نیز فرماندهی عملیات یکی از افتخارات زندگی کوتاه اوست.
همه نیروها برای زدن به خط آماده شده بودند، غلامعلی نیز با وجود اینکه یک نیروی عادی بود و هیچ مسئولیتی نداشت، در هدایت عملیات کمک حال فرماندهان بود. صدای انفجار گلولههای خمپاره و توپخانههایی که در دوردستها دل زمین را میشکافتند گهگاهی سکوت منطقه را به هم میزدند.
غلامعلی نماز شبش را خواند. چند لقمهای غذا خورد و به راه افتاد. داخل ماشین سرودها و دعاهای مختلف خوانده می شد. عملیات، سه بعد از نیمه شب آغاز شده بود. نیروهای رزمنده با یورش به مواضع دشمن آنها را تار و مار کردند. غلامعلی چون شیری میغرید و پیش میرفت تا این که سرانجام جمعه، بیستم آذر 1360حدود ساعت 12 ظهر، در عملیات مطلع الفجر در منطقه عملیاتی گیلانغرب پرنده روحش قفس تن را شکست و در ملکوت الهی به پرواز درآمد.
درست 56 روز بعد از عروسیش، غلامعلی به وصال معشوقی رسید که سالها به دنبالش، کوهها و صخرهها را درنوردیده بود.
***
عاشق امام بود
به یقین می توانم بگویم هیچ وقت نام امام را بدون وضو ادا نمی کرد. وقتی تلویزیون تصویر امام را نشان می داد با عشق خاصی به تصویر امام خیره می شد. پس از شهادت استاد مطهری، وقتی تلویزیون امام را نشان می داد که با دستمال اشک چشمانشان را پاک می کردند، علی با ضجه دو دستی کوبید روی سر خودش و با صدای بلند یا حسین یا حسین گفت. (نقل از همرزم شهید)
بوی بهشت
پس از عملیات بازی دراز تعدادی از افراد تمامی خطرها را به جان خریدند تا جسم مطهر این سردار دلاور در منطقه دشمن باقی نماند و یک هفته پس از عملیات در زیر آتش شدید دشمن پیکر مطهر غلامعلی به عقب منتقل شد. در این مدت و بر اساس محاسبات طبیعی، هر جسدی فاسد خواهد شد، ولی هنگام خاکسپاری شهید، پیکر وی تازه، و خون از گلویش روان بود و عطر و بوی خوشی از آن به مشام می رسید.
***
ایثار
در سال 1360 شهید پیچک به همراه عده ای از فرماندهان دوران دفاع مقدس به دیدار امام خمینی (ره) رفتند. در این دیدار غلامعلی پیچک برای اولین بار با لباس رسمی سپاه به همراه برخی دیگر از رزمندگان به دست بوسی امام راحل (ره ) رفت.
پس از پایان دیدار حضرت امام (ره) شش سهمیه حج تمتع را به او دادند و گفتند: یکی از این سهمیه ها مختص خودت است، بقیه را بین فرماندهانی که خودت تشخیص می دهی، توزیع کن. پیچک در حضور رزمندگانش این سهمیه ها را قرعه کشی کرد و بین افرادی که قرعه به نامشان افتاده بود، توزیع کرد.
چند روز بعد که شهید حاج علیرضا موحد دانش از ماموریت برگشت، وقتی موضوع را فهمید با شوخی یا طعنه به شهید پیچک گفت: خوب سهمیه حج را بین خودتان تقسیم می کنید! پس ما چی؟ شهید پیچک در جواب به وی گفت: قرعه به نام تو هم افتاده! به این ترتیب حاج علی موحد هم حج تمتع را بجا آورد و پس از شهادت پیچک متوجه شد غلامعلی سهمیه خودش را به حاج علی موحد داده بود!
***ژ
وصیتنامه شهید غلامعلی پیچک
جنازه مرا بر روی مین ها بیندازید، تا منافقین فکر نکنند، ما در راه خدا از جنازهمان دریغ داریم، به دامادی دو ماهه من ننگرید، دامادی بزرگی در پیش داریم.
مقصود تويي كعبه و بتخانه بهانه است
روحش شاد