گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» - سید محمدعلی صدرینیا؛ «پذیرایی ساده» مانی حقیقی یکی از نمادگراترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است، از همین روست که بسیاری از منتقدان نه تنها از تحلیل آن بازمانده اند، بلکه به فحاشی نسبت به فیلم نیز روی آورده اند و فیلم را یک فیلم مبهم بی سر و ته و یک فیلم بی منطق با سوالهای بی جواب فراوان دانسته اند؛ برخی آن را فیلمی می دانند که بر اساس قواعد فیلمنامه نویسی مرسوم دنیا ساخته نشده و اصلاً داستانی در آن شکل نگرفته که بتوان نام فیلم را بر آن نهاد؛ غافل از اینکه «پذیرایی ساده» اصلاً قرار نیست یک فیلم با داستانی مشخص و حرفی معین باشد.
فیلم روایت زن و مردی است که بدون اینکه تا انتهای فیلم نسبتشان با هم مشخص شود در جاده های کوهستانی یکی از مناطق مرزی کشور به راه افتاده اند و کیسه های پول را بین مردم تقسیم می کنند و چون مردم از گرفتن این پول سر باز می زنند آنها مجبور می شوند که به هر کسی، با فریب و به بهانه ای پول بدهند؛ به فردی به بهانه خیرات، به دیگری به بهانه برنده شدنش در قرعه کشی، به دیگری با دروغ و...؛ این کل داستان فیلم است، بی هیچ کم و کاستی.
اما آنچه که در فیلم به جای داستان پرورانده می شود، ابهامات داستان است؛ ابهامات بی پاسخ فیلم؛ این پول برای چه کسی است؟ چرا باید به این نحو و در آن مناطق تقسیم شود؟ چرا باید از افرادی که پول را دریافت می کنند فیلم و سندی قابل ارائه تهیه کرد؟ اگر نیت این افراد خیرات است پس چرا توهین به افراد را جایز شمرده و با الفاظ زشت و بعضاً خارج از عرف به توهین به آنان می پردازند؟ جمع بندی پایانی فیلم چیست؟ دلیل رفتارهای دیوانه وار مانی حقیقی چیست؟ و سوالات بی پاسخ فراوانی که در نگاه اول مخاطب را به این نتیجه می رساند که این فیلم یک فیلم با پرداخت ضعیف فیلمنامه است، در صورتی که این فیلم هدف دیگری را دنبال می کند.
به زعم نگارنده، فیلم روایتگر داستان هدفمندی یارانه هاست؛ مانی حقیقی نماد دولت و احمدی نژاد است و ترانه علیدوستی نماد حاکمیت و از این منظر تمام اتفاقات فیلم قابل تحلیل است؛ در آخرین صحنه فیلم ترانه علیدوستی با افسوس می گوید: «فکر نمی کردیم خیرات این قدر کار دشواری باشد؛ به مردم بگویید این پول برای مادر پیرمان بود؛ حلال بود و نیتشان هم خیر بود؛ بقیه اش (نحوه پخشش) هم به خودمان مربوط است.»
یعنی همان حرف احمدی نژاد که «این پول برای امام زمان است؛ حلال است و ...» و از نظر مانی حقیقی نیتشان هم خیر بود، اما بلد نبودند که چطور این پول را بین مردم تقسیم کنند؛ فیلم در سرتاسر داستان همین روند را طی می کند، اما دلیل ابهامات فراوان آن گرفتار شدن فیلم به یک نوع نمادگرایی دیوانه وار است.
نویسندگان فیلم صرفاً اتفاقات سیاسی دوره احمدی نژاد را طبق تحلیل خودشان بر روی میز گذاشته اند و برای هر کدام نمادی را در فیلم بوجود آورده اند، اما از اینکه آن را در دل داستانی منسجم و قابل فهم پیاده کنند، بازمانده اند؛ همچنین از نگاه مخاطب صحنه ها و اتفاقات فیلم کاملاً اتفاقی و بی ربط به نظر می رسد.
نویسندگان اثر تا جایی در نمادها پیش رفته اند که وقتی تعداد کل کیسه های پول را بر تعداد کیسه های پرداختی در هر روز تقسیم می کنند، مدت زمانی که پرداخت پول طول می کشد، هشت روز می شود؛ مطابق هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد! همچنین صحنه های حضور احمدی نژاد در مجلس و پاسخ های بی منطق او به بعضی از سوالات را در فیلم می بینیم؛ وقتی ترانه علیدوستی از مانی حقیقی سوال می کند که «مگر قرار نبود پول ها را طبق قاعده مشخصی بدهیم و به هر نفر فقط یک کیسه، پس چرا به آن دو کودک هفت کیسه پول دادی؟» مانی حقیقی صرفاً با شوخی های فراوان و جواب های بی منطق فراوان از پاسخ دادن فرار می کند و هیچ جواب منطقی ارائه نمی کند.
بی منطق و دلبخواهی بودن توزیع پول ها (صحنه دو کودک)، پرداخت پول و دلخوش کردن مردم به پول و امتناع از کار کردن (صحنه کامیون دارها)، صحنه سازی های آنان و ضبط مصاحبه های دروغ از مردم مبنی بر تشکر آنان از دریافت پول (صحنه پیرمرد زاغه نشین) ، توهین به عزت نفس آنها به بهانه اینکه پرداخت پول به دست این افراد است (صحنه مردی که کودکش را خاک می کند و صحنه کامیون داران) و همه و همه، نمادهای فراوان آنان برای به تصویر کشیدن تحلیلشان است؛ بماند که در بعضی از صحنه ها به صورت کاملاً واضح از عباراتی همچون «امت کوخ نشین ها» استفاده می شود که هدف سازندگان را بیشتر نمایان می سازد.
حتی آنجا که ترانه علیدوستی به نشانه مخالفت با مانی حقیقی به دلیل تخطی او از قانون پخش پول ها و توهین به مردم از ادامه مسیر سر باز می زند و راهی تهران می شود، مانی حقیقی یکباره دست به یک حرکت دیوانه وار می زند؛ در اتومبیل را باز می کند و خودش را به بیرون از ماشین پرت می کند که به زعم نگارنده اشاره مستقیمی به ماجرای 11روز خانه نشینی احمدی نژاد دارد! و از اینجا به بعد داستان، مسیر این دو نفر از هم جدا می شود و ترانه علیدوستی (بخوانید حاکمیت) از روی ناچاری مانی حقیقی (بخوانید احمدی نژاد) را تحمل می کند تا این هشت روز تمام شود!
در صحنه دیگر وقتی کسی (بخوانید مجلس) با مانی حقیقی تماس می گیرد و از او در ازای پرداخت هر کیسه پول درخواست دریافت رسید می کند، مانی حقیقی از این موضوع سر باز می زند و به جمع آوری همان سندسازی های ویدئویی اکتفا می کند.
حتی پایان فیلم هم با این تحلیل، جمع بندی بسیار کاملی دارد؛ اینکه بخش اعظم پول ها را موتورسواران قاچاقچی می برند؛ به کجا؟ به آن طرف مرز؛ چطور؟ با اجبار در مذاکره! و پولی که قرار بود بین مردم فقیر خیرات شود، این طور تلف می شود!
همه آنچه گفته شد نه تنها روایت واقعی پرونده هدفمندی یارانه ها نیست، بلکه به طرز عجیبی روایت انتقاداتی است که در طول دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد از طرف جریان اصلاح طلب به او وارد شده است؛ تمام این موارد تیتر هر روز روزنامه های اصلاح طلب در طول دوره ریاست جمهوری او بوده و حالا مجموع این انتقادات را به این شکل در دل فیلم مانی حقیقی می توان دید، لذا کوته فکری است اگر بپنداریم که مانی حقیقی چنین فیلمی را بدون هدف برای بیان موضوعی ساخته و صرفاً فیلمی را با آیتم های بی ربط و بی منطق به تصویر کشیده است؛ نه صحنه های داخلی فیلم، این را به ما می گوید و نه شناخت ما از شخصیت، خانواده، رشته تحصیلی و سایر ویژگی های شخص مانی حقیقی.
با تمام اینها پاسخگویی به یک سوال ضروری است: اینکه چرا مانی حقیقی این فیلم را به طرزی ساخته که اکثر مخاطبان از درک آن بازبمانند و از نمادهای واضح تری برای فهم بهتر فیلم استفاده نکرده است؟ نتوانسته یا نخواسته است؟ با در نظر گرفتن مجموعه شرایط داخلی و خارجی فیلم می توان نتیجه گرفت که مانی حقیقی تعمداً به چنین روایت پنهانی روی آورده است.
به یاد بیاورید «گزارش یک جشن» حاتمی کیا را؛ یک فیلم نمادگرا که روایتی بود از فتنه 88، اما روایتی که مخاطبان همگی منظور کارگردان را درک می کردند و پیام او را می فهمیدند؛ دقت کنید که همین عامل باعث شد که فیلم حاتمی کیا مجوز اکران نگیرد؛ لذا مانی حقیقی با برداشت صحیح از اینکه پرداخت صریح تر به هدفش موجب دریافت نکردن مجوز اکران می شود اجباراً به این نوع نمادگرایی پنهان روی آورد؛ این ترس از عدم اکران به اضافه ضعف نویسندگان در پرداخت فیلم در داستانی قابل فهم و قابل توجیه و منطقی باعث شد که مخاطب در پایان فیلم حتی از اینکه پیام فیلم اجتماعی بود یا سیاسی یا فلسفی بازبماند!
دومین تمایز فیلم حقیقی با «گزارش یک جشن» حاتمی کیا همین پرداخت ضعیف است که باعث می شود گزارش یک جشن فارغ از روایت نمادینش، دارای داستان منطقی و مجزایی برای مخاطب باشد، اما «پذیرایی ساده» بدون در نظر گرفتن نمادهایش اصلاً شبیه فیلم هم نیست!
«پذیرایی ساده» ملغمه ای است از انتقادات هشت ساله به احمدی نژاد؛ ملغمه ای بی منطق و بدون انسجام؛ بهم آمیخته از تحلیل های درست و غلط؛ راست و دروغ؛ فیلمی آزاردهنده و فرسایشی؛ که نه برای مردم، که به قصد توهین به آنان ساخته شده است؛ همچنان که سرتاسر فیلم پر است از توهین به اقشار مختلف مردم؛ در همین بستر است که از نظر مانی حقیقی هیچ اشکالی ندارد که مردم اصلاً فیلم را نفهمند.