گروه فرهنگی«خبرگزاری دانشجو»؛ آقای مهرجویی با فیلم جدیدش همه را هیجان زده کرد، مثل مهمان مامان به تأمل واداشت، مثل«پری»، «اجاره نشینها» نه هیچ حس و حال درست و درمانی برایمان تدارک دید و فقط و فقط برای چندمین بار پس از فیلمهای این چند سال اخیرش به یادمان آورد که مشغول دیدن و شنیدن مُهملات و به قول خودش (جَفنگیات یک کارگردان مرده هستیم)! فیلم «رها» و «بی در و پیکر» و با سُمهای و بی قصه و آنچنان نامربوط است که انسان را به شگفتی وا میدارد.
شگفتی از اینکه چطور ممکن است یک نفر مثل مهرجویی با آن سابقه طولانی و پرافتخار و با آن همه فیلمهای ناب و درجه یک، به اثری درهم و برهم و مُهمل و شلخته و عصبی و بی هویت مثل «چه خوب که برگشتیم» برسد.
فیلم در تمام طول مدتش تنها به چرخیدن دور موقعیت مرکزیاش میپردازد و نه درامی را روایت میکند و نه موقعیتی گرم و گیرا و دیدنی میآفرید. فیلمی که اساساً فیلمنامه به معنای اصیل و اصولی کلمه ندارد و همه چیزش مشتی ایده نپخته و بازیهای مبتدیانه و کودکانه است که برای راضی کردن مخاطب، خیلی فقیرند.
بازیگرانی که دور هم جمع شدهاند و هوار میکشند و فحاشی و کتککاری و لج بازی میکنند، بشقاب پرندهای که مثل خیار چنبل وسط فیلم فرود میآید و مجسمههای که مثل ماست و دروازه در میان آدمهای فیلم وُول میخورند یا آن بازیهای مضحک و مُفنگی سنگ درمانی و بی مزه بازیهای مُهوع دیگری که سراپای فیلم را پر کرده است چرا باید شبه تخیلات مالخولیایی یک کارگردان از رده خارج شده مثل مهرجویی و جفنگ بازیها و جَنگولگ بازیهایش برای ما اهمیت داشته باشد و به ستایش بنشینیم؟!
چه اهمیتی برای مردم دارد که یک کارگردان مرفه و ظاهراً خوشی زده زیردلش، هجویات و مُهملات میبافد فیلمی مثل «چه خوب که برگشتی» بسازد و به خواهد به ریش همه بخندد.
آقای مهرجویی، کارگردان، با فیلم خوب احترام و حرمت هنری مییابد نه با سابقه و ادا و اطوار و کارنامه پرطمطراق.
شما ظاهراً بدجوری از جرگه سینما خارج شده و به وادی بطالت و مُهمل بازی افتادهاید پس دیگر برای ما اهمیتی ندارید لطفاً با اسم فیلمهای بیارزش و سخیف وقتمان را تلف نکنیم آقای روشنفکر! البته میتوانید عدهای را اجیر کنید تا فیلم و ادا و اطوارهایتان را در آن تفسیر و تأویلهای فلسفی و معنوی و پُست مدرنیتی کند!