گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو» ساجده مقدمی؛ با توجه به رشد و گسترش رویکرد پوزیتیویستی، نظریه تجربهگرایی در دین نیز توسط «شلایر ماخر» مطرح شد. در این نوشتار به علل و زمینههای طرح این نظریه در جوامع غربی خواهیم پرداخت.
در تمام طول تاریخ مکاتب و نظریههای مختلف در عرصههای علمی، فلسفی و دینی از یکدیگر تأثیر پذیرفته و بر روی یکدیگر تأثیر میگذارند. برای مثال در ایران در دورههای تاریخی گوناگون میتوان مشاهده کرد که با ترویج عقاید صوفیه، یک نوع نگاه قضا و قدری در میان افراد جامعه شیوع پیدا کرده است.
مسلما ترویج این نوع نگاه، افراد جامعه را به سمت توجه به آخرت و امور متافیزیکی و ماورالطبیعی یا حتی معنوی میکشاند. به دنبال اشاعه منش صوفیگرانه در جامعه پیشرفتهای علمی فروکش کرده و جامعه به سمت افول میرود. در واقع، ترویج نگاه صوفیگرانه تبعات خاص خود را در جامعه به دنبال دارد.
اسلام توأمان به دنیا و آخرت مردم توجه دارد
هرچند توجه به امور معنوی و اخروی امری مطلوب و پسندیده است اما بر اساس دیدگاه اسلام باید دید دو جانبه داشته باشیم؛ نگاهی که در آن هم دنیا و هم آخرت دارای ارزش و احترام هستند. هرچند که در نهایت میتوان گفت که اسلام برای امورات اخروی اهمیت زیادی قائل است اما این به معنای حذف امور دنیوی از زندگی روزمره نیست؛ آن چنان که صوفیان از دنیا و مافیها کناره گیری میکنند و در انزوای خود روزگار میگذرانند.
در واقع، میتوان گفت که رشد و گسترش این طریقه نگریستن به جهان ماحصل شرایط خاص تاریخی آن زمان است. برای مثال با حمله مغول به ایران و وارد شدن صدمات و خسارات عظیم و غیر قابل جبران، نوعی احساس یأس و افسردگی در میان مردم رسوخ پیدا کرد. در این میان تنها تسلی و مفرّ مردم از این وضعیت میتوانست صوفیگری باشد. پس میتوان گفت که وضعیت جوامع و مکاتب فکری و فرهنگی و علمی و دینی در یک رابطه متقابل و دوسویه قرار دارند. به این معنا که دائما از یکدیگر تأثیر پذیرفته و بر یکدیگر تأثیر میگذارند و اروپای بعد از رنسانس نیز از این قاعده مستثنی نیست.
تفاوت عقلگرایی در حوزه کلام با عقلگرایی در عصر روشنگری
همان طور که گفته شد، سیر تحولات در جوامع غربی بعد از رنسانس به گونهای پیش رفت که عقلانیت به نحو چشمگیری در میان اندیشمندان طرفدار پیدا کرد. این بدان معنا بود که عالمان عصر روشنگری، کلیسا و سیستمهای مذهبی را (با توجه به پیشینهای که از مسیحیت داشتند) عامل عقب ماندگی فکری و فرهنگی و علمی خود میدانستند.
در واقع، آنها با تاکید بر این که مذهب، خرافاتی، موهومی و مبتنی بر احساس است سعی در کنارهگیری از باورهای مذهبی داشتند. در این میان آنچه که به آن تمسک جستند چیزی جز عقلانیت ابزاری نبود. عقلانیتی که میان هدف و ابزار آن تناسب برقرار باشد و در نتیجه آن نوعی عینیگرایی و تمایل به کاربردی بودن علوم شکل بگیرد.
این نوع عقلگرایی که در عصر روشنگری رواج پیدا میکند با عقلگرایی در حوزه کلام متفاوت است. عقلگرایی در حوزه کلام در برابر تجربهگرایی قرار میگیرد، اما عقلگرایان در عصر روشنگری بر محوریت عقل و قابلیت و کفایت عقل در تمام حوزههای مربوط به حیات انسانی، اعمّ از علم، دین، اخلاق، سیاست و غیر آن تأکید داشتند.
عقل تجربی و علمی، جایگزین عقل فلسفی قرون وسطی
با رواج عقلگرایی در عصر روشنگری، تجربهگرایی نیز در مقابله با عقلگرایی فلسفی حاکم در قرون وسطی قد علم کرد و به عنوان یک مکتب فکری رواج پیدا کرد. تجربه گرایان یا پوزیتیویستها با رد فلسفه و فلسفه بافی، فلسفه را جز خیالات و اوهام نمیدانستند و تنها چیزی را که محسوس بود میپذیرفتند. در اصل، میتوان گفت عقلگرایی فلسفی که در قرون وسطی رونق داشت تحت تأثیر تحولات سریع دانش تجربی قرار گرفت و جای خود را به عقل تجربی و علمی داد.
رخنه رویکرد پوزیتیویستی به حوزه دین
در واقع، فیلسوفان غربی با مشاهده رشد و پیشرفتهای علوم تجربی بعد از رنسانس (که به واسطه طرد عقاید خرافی و حاکمیت کلیسا و اندیشههای کلیسایی بود) آغاز به بازنگری و تغییر در عقاید فلسفی خود کردند. این نهضت که با فرانسیس بیکن آغاز شد با اندیشههای هیوم و کانت ادامه پیدا کرد.
تجربه دینی راه حلی برای برون رفت از تعارض ایجاد شده بین علم و دین
در واقع، هم چنان که تجربهگرایی و عقلگرایی در نظامهای فکری و فلسفی غرب پدید آمدند، یک نوع تعارض بین علم و دین نیز ایجاد شد. دانشمندان دینی و الهیاتی با تأثیر پذیری از تغییرات گسترده و عمیق علوم تجربی سعی در به روز سازی و دگرگون کردن دین در جامعه داشتند.
تا قبل از رنسانس، میان دین و امور تجربی یک نوع همسازی و سازگاری وجود داشت. به اعتقاد دانشمندان آن دوره مانند گالیله میان کتاب مقدس و کتاب طبیعت نه تنها هیچ تعارضی مشاهده نمیکردند بلکه به اعتقاد آنها میتوان از طریق طبیعت و اتقان صنع به وجود خداوند رسید.
به تدریج با قوت و شدت یافتن تفکر اومانیستی، الهیات طبیعی که در دوره پیشین همراه و موازی علوم طبیعی به شمار میرفت، در این دوره به عنوان جایگزینی برای الهیات وحیانی مطرح شد. تعریف و مفهوم سنتی خداوند تا حدودی تحت تأثیر روند عقلانی شدن در علوم قرارگرفت. در کفایت عقل کوچکترین شک و شبههای نبود و به دین نقش تبعی داده میشد.
کانت و هیوم، سردمداران منتقدان دین
پس از چندی، تخطئه و شکاکیت در عرصه انواع دین پدیدار گشت. در این هنگام برخی فیلسوفان مانند هیوم وکانت انتقادات گستردهای به دین وارد کردند. هیوم با تاکید بر حس و تجربه، تفسیر جدیدی از علیت ارائه داد و حتی میتوان گفت علیت را انکار کرد.
کانت دین را انکار نمیکرد اما اخلاق را در اولویت قرار میداد و برای دین نقش ثانوی قائل بود. دین مورد نظر کانت دین منهای وحی بود و او تلاش داشت دین را به تابعیت عقل درآورد و غیر دینی سازد. برخی افراد برای حل تعارض میان علم و دین و پاسخ به انتقادات کانت و هیوم دست به کار شدند و نظریات مختلفی را ارئه کردند. یکی از این مکاتب، مکتب «شلایرماخر» و ارائه نظریه تجربه دینی بود.
عواملی که موجب تعارض میان علم و دین شدند
ارائه نظریه تجربه دینی و تعارض ایجاد شده بین علم و دین را میتوان ناشی از عوامل ذیل دانست:
1. ناسازگاری تعالیم کتاب مقدس با فهم عمومی و حل تناقضات کتاب مقدس: با توجه به گسترش تحقیقات عینی تجربی در همه زمینهها، دین هم از پژوهشهای تجربی جان سالم به در نبرد. با انجام تحقیقات تاریخی گسترده در مورد دین مسیحیت و نصوص کتاب مقدس، اصالت کتاب مقدس خدشهدار شد.
به این ترتیب که محققان با بررسیهایشان دریافتند که برخلاف دیدگاه رایج که پنج کتاب اول عهد عتیق را متعلق به حضرت موسی میداند، اما این کتاب توسط پنج مؤلف و در زمانهای خاصی تدوین شده است. تحلیلهای مشابهی از انجیل یوحنا نیز انجام شد و در نتیجه یک نوع ناسازگاری بین عقاید سنتی و عامه مردم و متفکران به وجود آمد.
ناهمخوانی عقاید مسیحیت و مضامین کتاب مقدس با فهم عمومی انسانها پیامدهای زیانباری به همراه داشت و بسیاری از آزاداندیشان و متفکران غرب را به گرایشهای الحادی سوق داد که در مقابل آنان، برخی از مسیحیان که نمیتوانستند به دین آبا و اجدادی خود پشت پا بزنند، برای مصونسازی دین در برابر نقد نقادان و توجیه خرافههای کتاب مقدس، دست به اقداماتی زدند و در این رهگذر، مکاتب فلسفی خاصی پدید آمد که سعی در بیرون بردن دین از قلمرو عقل و وارد کردن دین به حوزه تجربه داشتند.
2. ناتوانی فلسفه غرب و کلام مسیحی: پیشرفتهای علوم تجربی و رشد سریع فنون و تکنیک در دو قرن اخیر از یک سو و نارسایی مفاهیم کلامی و احیاناً تعارض عقاید اهل کتاب با دستاوردهای دانش تجربی از سوی دیگر، دین باوران غربی را که به مسیحیت اعتقاد داشتند با مشکلات انبوه و دشواری مواجه ساخت که هر یک از نحلههای مذهبی یا فلسفی در مقابل این تهاجم گسترده به گونهای به مقابله و واکنش پرداختند. عدهای پس از مشاهده ناتوانی عقل نظری، به عقل عملی پناه بردند و عدهای هم چون «شلایرماخر» نظریه تجربه دینی را مطرح کردند.
3. بیتفاوتی جامعه غرب و غیبت خدا از صحنه زندگی مردم: نواندیشان مسیحی که به نوعی متاثر از افکار اگزیستانسیالیستی نیز میباشند، گویا درد بزرگی را در جامعه غربی احساس کردند و آن، «بیتفاوتی» و «غیبت خدا» از صحنه زندگی عملی افراد و اجتماع بود. آنان فهمیدند مردم با آن که به طور رسمی دیندار و خداباورند، ولی دینداری و اعتقاد به خدا هیچگونه نمود و تاثیری در زندگی آنان ندارد. لذا کوشیدند با بیدار کردن روان و وجدان تکتک افرادجامعه، دین را امری وجدانی و باطنی جلوه دهند.
4. ظهور لیبرالیسم سیاسی و پلورالیسم: پس از ظهور لیبرالیسم سیاسی، برای ایجاد یک پشتوانه عقیدتی برای اندیشه لیبرالیسم سیاسی از یک سو و همسو کردن مسیحیت با فکر سیاسی حاکم از سوی دیگر و در نتیجه، حفظ دین و ایجاد حصاری بر دور آن که سراسر مشحون به عقایدی غیرقابل توجیه است، در مقابل سیل شبهات، اندیشه تجربی دینی مطرح گردید و دین را امری فردی گرداند که فردگرایی لیبرالیسم سیاسی نیز با آن منطبق است.
5. ظهور وگسترش جنبش رمانتیسم: رمانتیسم نقد و نفی جهان علمی و عینی و عقلایی و سازمانی بود که با فلسفه تجربی و توسعه صنعتی و عقل خودبنیاد و زیباییشناسی قاعده محور و اخلاق فایده باور ارتباط وثیقی داشت. رمانتیکها به محدودیتهای علم تأکید میکردند و سعی داشتند به جنبههایی از تجربه بپردازند که عقلگرایان عصر روشنگری از آنها غفلت کرده بودند. در نظر آنها خیالاندیشی و شهود هم مهم تلقی میشد. آنها طبیعت را همچون ماشین تصور نمیکردند بلکه به عنوان یک موجود زنده در نظر میگرفتند که وجوه زیباییشناختی خاص خود را دارد.
تمامی عوامل و زمینههای بیان شده منجر به شکلگیری نظریه تجربه دینی گردید. در قسمت بعد به ارائه تعاریف مختلف از تجربه دینی و وحی و مغایرت یا عدم مغایرت تجربه دینی با وحی خواهیم پرداخت.
منابع :
1. کتاب سیطره جنس، محبوبه پاک نیا و مرتضی مردیها، نشر نی، 1388.
2. کتاب تجربه دینی، روانشاد عباس یزدانی، انجمن معارف اسلامی ایران
3. پیشینهها و رویکردها در بحث تجربه دینی، علی ربانی گلپایگانی، مجله تخصصی کلام اسلامی، سال18، مسلسل71.
4. تجربه دینی اسلامی، لنگهاوزن، مسعود آذربایجانی و محسن جوادی، مجله حوزه و دانشگاه، سال دهم، شماره 38، بهار1383.
5. وحی و تجربه دینی از منظر قرآن و اندیشمندان، علی باقری، مجله تخصصی دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
6. اسباب و زمینههای طرح نظریه تجربه دینی در الهیات مسیحی، علی ربانی گلپایگانی، مجله تخصصی کلام اسلامی، سال19، مسلسل73.
7. دین و تجربه، هادى صادقى، فصلنامه نقد و نظر، 1379، شماره 23 و 24، تابستان و پاییز.