گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، ساجده مقدمی؛ آنچه که ما امروز از رشد و پیشرفت های فکری، فرهنگی، علمی و یا حتی هنری غرب می بینیم؛ محصول تغییراتی همه جانبه و عمیق در تمام ارکان جوامع غربی بعد از رنسانس و یا حتی پیش از آن می باشد. هرچند که شاید دیدگاه غرب پیرامون مسائل متعددی با نظر اسلام همخوانی و سازگاری نداشته باشد، اما از آن جهت که جوامع غربی توانستهاند در طی قرون اخیر پیشرفتهای شایان توجهی در عرصه های مختلف بکنند؛ باید به زمینههای این پیشرفت در جوامع غربی نظری اجمالی بیافکنیم.
امروزه نگاه بسیار کوتهبینانهای در بسیاری از محافل و مجامع مرسوم گشته است؛ بنابر این دیدگاه، غرب را بدون توجه به علل و اسباب پیشرفتش مورد انتقاد قرار میدهند و برای مثال غرب و علم غربی را به صرف سکولار بودن و موارد اینچنینی رد می کنند. چنین نگاهی نه تنها ما را جلو نمی برد، بلکه به قهقرا می برد.
البته از سوی دیگر مسلما استقبال و پذیرش غرب به صورت تمام و کمال مورد نظر ما نیست. دراین صورت نیز ما در همان پرتگاههایی سقوط خواهیم کرد که جوامع غربی اکنون در آستانه آنها هستند. آنچه مدنظر ماست چیزی است میان این دو: نه انتقاد و رد یک جانبه غرب و نه پذیرش بی چون و چرای غرب، بلکه ما به دنبال آن هستیم تا آنچه از مبانی فکری غرب مغایر با اسلام است را رد کرده و جایگزین اسلامی آن را مطرح کنیم و به دنبال آن برخی اصول پیشرفت غربی که منطبق با اسلام است را پذیرا باشیم.
اگر ما و سایر جوامع اسلامی خواهان پیشرفت علمی، فکری و ... هستیم، نخستین کار معقول و منطقی این است که مبانی فکری غرب را به خوبی بشناسیم و به بوته نقد علمی و منطقی و براساس مبانی اسلامی بکشانیم.
در قسمتهای قبل به تاریخچه و بررسی تجربه گرایی پرداختیم در این قسمت به نقد پوزیتیویسم و چگونگی بسط و گسترش آن در ایران خواهیم پرداخت.
چگونگی بسط و گسترش پوزیتیویسم در ایران
همانطور که در قسمت های پیشین به تفصیل بیان شد؛ بسط و گسترش جریان روشنگری بعد از رنسانس، به غلبه کامل نگرش پوزیتیویستی انجامید و نسلهای متوالی روشنفکران غربی نیز به اشکال و انحاء مختلف، تحت سیطره آن قرار گرفتند.
جریان منورالفکری در ایران نیز به دلیل ماهیت تقلیدی و سطحی آن و نیز به این دلیل که آغاز حیات آن، با مرعوبیت و مجذوبیت نسبت به علم تجربی و تکنولوژی جدید همراه بوده است، بالذات، گرفتار گرایشهای تجربیه گرایانه بوده است.
مشاهده صبغه پوزیتیویستی در آراء منورالفکران درباری دوره رضاخان و روشنفکری عصر مشروطه
جریان روشنفکری لائیک ایران، در سیر تاریخی خود، به ویژه در روزگاری که وجه غالب آن را ایدئولوژی مارکسیستی تشکیل میداد، به شدت، گرفتار گرایشات پوزیتیویستی بود. این صبغه پوزیتیویستی در آراء و عقاید ناسیونال -لیبرالهای دهه سی و چهل و حتی پیش از آن، در منورالفکران درباری دوران رضاخان و برخی آراء روشنفکری عصر مشروطه نیز مشاهده میشود.
اما در دوران غلبه ایدئولوژی مارکسیستی و پس از آن در دوران ظهور انقلاب اسلامی و در دهه شصت و در روزگار غلبه صورت نئولیبرالیستی و به اصطلاح ایدئولوژیزدایی بر جریان روشنفکری، پوزیتیویسم و صورت آراء پوزیتیویستی، از سیطرهای کامل و تمام عیار برخوردار میشوند.
آمیختگی شدید روشنفکری دینی در صدر مشروطه با گرایشات پوزیتیویستی
وضعیت جریان منورالفکری دینی در ایران نیز تقریباً به همین صورت بوده است. روشنفکری دینی در صدر مشروطه، آمیختگی شدید با گرایشات پوزیتیویستی داشت و این پیوند در سیر تاریخی روشنفکری دینی، در اشکال، صور و ایدئولوژیهای مختلف آن وجود داشته اشت. به گونهای که به جرأت میتوان گفت از دهه چهل به بعد، پوزیتیویسم به وجه غالب جریان روشنفکری دینی در ایران، بدل می شود.
رونق بازار تفسیرهای پوزیتیویستی از قرآن مجید و رویکرد علم زده به دین در دهه چهل
در دهه چهل و پس از آن بازار تفسیرهای پوزیتیویستی از قرآن مجید و رویکرد علم زده به دین، رونق میگیرد و جریانات التقاطیای پدید میآیند که به سرعت، تحت لوای ایدئولوژیهای مختلف و در قالب گروهها و سازمانهای سیاسی، متشکل میشوند. پوزیتیویسم، مبنای معرفت شناختی و نظری این جریانات التقاطی را تشکیل میداد و آراء و عقاید این جریانات، هر یک به نحوی، محصول بسط تفسیرهای پوزیتیویستی از دین بوده است.
ایدئولوژی نئولیبرالیسم؛ اصلیترین مخالف اندیشه اصیل دینی در کشور
جریان روشنفکری دینی، در سالهای پس از انقلاب اسلامی و به ویژه، در چند سال اخیر، به شدت، تحت سیطره آراء نئوپوزیتیویستی قرار گرفته و صورت جدیدی از تفسیر پوزیتیویستی از دین در قالب ایدئولوژی نئولیبرالیسم پدیده آمده است و شعار جامعه باز این جریان که مدعی عصری کردن دین است، هم اینک، اصلیترین مخالف اندیشه اصیل دینی در کشور ماست.
زوال و انحلال حلقه وین
از همان آغاز، مابین افراد حلقه وین و پوزیتیویست هایی که از بیرون، آنها را همراهی می کردند (کسانی چون همپل، پوپر) در خصوص بحث های منطقی و معیار تشخیص علم اختلاف نظرهایی وجود داشت. به دنبال چنین اختلاف نظرهایی و رشد تناقضات ذاتی پوزیتیویسم منطقی موجبات انحلال این مکتب فکری پدید آمد.
تناقضات ذاتی پوزیتیویسم منطقی
لازمه تجربه گرایی، عقل گرایی حداقلی است که پوزیتیویستها ناگزیرند به آن تن دردهند. هر چند که سنت تجربهگرایی، نوعی طرفداری افراطی از حاکمیت تجربه است، اما پیروان این مکتب ناگزیرند لااقل برای اثبات امپریسیسم به عنوان یک مکتب با اصول و قواعد خاص هم که شده به برخی ملزومات مانند عقلگرایی حداقلی نیز تن در دهند.
تجربه گرایان با امتناع از این که فراسوی ویژگی اشیای تجربه شده [مفاهیم عقلی] بروند، فرآیند شناخت را در سطح اولیه و پست آن متوقف کردند، در حالی که شناخت با مشاهده پدیدههای جداگانه و مفرد آغاز می شود، اما ذهن تعمیم دهنده، در طی تکامل و عمیقتر شدنش، هر آنچه را که در انبوه حسها تصادفی و اتفاقی است، کنار می گذارد و مقوله ها را تشکیل میدهد، و قوانینی را عبارت بندی میکند که صفات مشترک بنیادین و قطعی و ارتباط های آنها را بازتاب می دهد.
فلسفه تجربهگرایی که بر علم تکیه دارد از کجا پدید آمد؟
از این جاست که گفته شده کپلر آلمانی، گالیله ایتالیایی، و نیوتون انگلیسی، با تلاشهای خود توانستند از راه مشاهده و تجربه و با کنار زدن مداخلات دیانت مسیحی، به شناخت نمودهای طبیعی نایل آیند. براثر اکتشافات اینان در علوم طبیعی، فلسفه، متوجه اهمیت روش علمی گردید و فلسفه تجربهگرایی که بر علم تکیه دارد بار دیگر پدید آمد. اما نکته قابل توجه این است که حتی همین نظریه پردازان طبیعیگرا نیز بر یک سلسله اصول کلی و عقلی مبتنی به این نظریات حسی دست یافتند.
در واقع دانشمندان طبیعی گرا هم در نظریهپردازیهای خود بین روشهایی استقرایی و قیاسی در آمد و شد بودند. نه این که مانند تجربه گرایان تنها روش استقرایی را بپذیرند و از کاربرد قیاس و عقل انسانی در جریان استنتاجات خود دست بکشند.
براین اساس می توان گفت هرچند که پوزیتیویست ها خود، منکر عقل و کاربرد عقل و روش قیاسی قبل از تجربه در زندگی علمی خود می شوند. اما ناخواسته از اصول عقلی پیروی می کنند؛ زیرا در غیر این صورت، خود تجربه گرایی هم به عنوان یک مکتب از آنجا که براساس مشاهده و تجربه بنا نشده و از اصول عقلی کمک میگیرد، امری بیهوده و باطل خواهد بود.
تحقیق پذیری تجربی؛ معیار تشخیص علم از غیر علم
تحقیق پذیری تجربی معیار تشخیص علم از غیر علم است؛ اما آیا تمام قوانین فیزیکی و متافیزیکی قابلیت تحقیق تجربی دارند؟ قانون و قاعده پوزیتیویست های منطقی چه بود؟ در اصل آنها این شعار را سرلوحه خود قرار داده بودندکه «تحقیق پذیری تجربی معیار تشخیص علم از غیر علم است». اما نکته اینجا بود که خود این گزاره، با روش تجربی غیر قابل تحقیق است و بنابراین گزاره ای بی معنا و مهمل است.
عدم همخوانی تجربهگرایی با مقولههای اخلاقی ماورای تجربی
علاوه بر این، این معیار حتی اساس علوم تجربی را نیز متزلزل و ویران می کرد؛ زیرا قانونهای علمی به معنای واقعی و دقیق قابل تحقیق تجربی نیستند و این نکتهای است که خود فیلسوفان علم نیز بدان اذعان دارند. بنابراین براساس معیار تحقیق پذیری تجربی نه فقط قضایای مابعدالطبیعی و اخلاقی که قانونهای علمی و تمامی دعاوی و قضایای پوزیتیویستی منطقی نیز مهمل و بی معنا خواهد بود.
فرانسیس بیکن: برای نجات از ظلمت و تاریکی طبیعت باید به خدا پناه برد
از دیگر چالشهای فراگیر برای فلسفه تجربی، عدم همخوانی آن با مقولههای اخلاقی ماورای تجربی است، هر چند که هرکدام از تجربهگرایان به نحوی در تلاش بودند که خود را معتقد به خدا و مفاهیم قدسی معرفی کنند، همانند فرانسیس بیکن که می گفت برای نجات از این ظلمت و تاریکی طبیعت باید به خدا پناه برد.
بارکلی: همه روحهای متناهی به روح نامتناهی خدا منتهی میشود
بارکلی نیز معتقد بود همه روحهای متناهی به روح نامتناهی خدا منتهی میشود و مواردی از این دست، اما این با مکتبی که اساس آن محوریت احساس و آزمایش است و هر آنچه را در این حوزه نمی گنجد در وادی عدم فرض می کند و یا لااقل در گروه دوم از اعتبار دستهبندی می کند، در تناقض آشکار است، زیرا چگونه میتوان معتقد بود ملاک حقیقت، آن چیزی استکه مورد تایید آزمایشگاه باشد، بعد هم بتوان گفت: خدا و دیگر مفاهیم قدسی واقعیت و حقیقت دارند؟
چرا باید ملاک معناداری یک گزاره، تحقیق پذیری تجربی آن باشد؟
علاوه بر این اعضای حلقه وین با مشکل دیگری نیز روبرو بودند و آن اینکه اساسا چرا باید ملاک معناداری یک گزاره تحقیق پذیری تجربی آن باشد. مگر نه این است که قضایای بسیاری وجود دارند که راهی برای اثبات صدق و کذب آن نداریم، اما قضایایی معنیدار هستند و ما متوجه مقصود و معنای آنها میشویم پس چرا باید تحقیق پذیری تجربی، ملاک معناداری قضایا باشد؟
امکان تأیید تجربی به جای تحقیق پذیری تجربی
این تناقضات و مشکلات بسیار دیگر، پوزیوتیویستهای منطقی را واداشت تا معیار تشخیص علم و غیر علم را به جای تحقیق پذیری تجربی، اصل تایید پذیری تجربی قرار دهند. بر این اساس یک قضیه در صورتی معنادار بود که امکان تایید تجربی آن در علم وجود داشته باشد.
در واقع تحقیق پذیری به معنای آن بود که یک قانون علمی باید قابلیت آزمون و مشاهده در عالم خارج را داشته باشد، اما تأییدپذیری به معنای آن است که به صرف این که یک قانون در تجربه و طبیعت تایید شود کفایت می کند و نیازی به آزمون آن قضیه در عالم خارج نیست. البته از همان آغاز در تفسیر اصل تاییدپذیری اختلاف نظر شدید پدید آمد.
مشکل دیگر اعضا حلقه وین: تجربه مفهومی کاملا شخصی و فردی یافته بود
مشکل دیگری که اعضای حلقه وین را آزار میداد این بود که تجربه مفهومی کاملا شخصی و فردی داشت و مبنایی کاملا سوبژکتیویستی یافته بود. مسئله این بود که چگونه می شد مبنایی کاملا عینی و تحصلی برای تجربیات اشخاص یافت. پوزیتیویسم منطقی هیچ گاه پاسخی قانع کننده و اصولی برای این پرسش نیافت و گرفتار در چنبره تناقضات خود دچار زوال و انحطاط گردید.
مرگ پوزیتیویسم منطقی و تولد نئوپوزیتیویسم
پوزیتیویسم با مرگ پوزیتیویسم منطقی از جهان فرهنگی غرب رخت بر نبست، بلکه بیش از گذشته (و در صورت نئوپوزیتیویسم و تحت عنوان متدلوژی جدید و فلسفه علم و در آراء متدلوژیست هایی چون کارل گوستاو همپل، فیلیپ فرانک و علی الخصوص کارل ریموند پوپر) و به گونهای تمام عیار بر اندیشه معاصر غربی غلبه یافت. به گونه ای که امروزه با جرات تمام می توان گفت نئوپوزیتیویسم (به ویژه آرا معرفت شناختی پوپر) صورت غالب و حاکم اندیشه غربی را تشکیل می دهد.
منابع:
1. تجربه گرایی هیوم وتأثیر آن برآموزه های دینی،مسلم محمدی،مجله انسان پژوهی دینی،سال هفتم،شماره23،بهارو تابستان 89
2. بنیادهای فلسفی پوزیتیویسم ،شهریار زرشناس،مجله سوره ،دوره سوم ،شماره هفتم
3. معرفی و نقد پوزیتیویسم منطقی، سید مرتضی حسینی شاهرودی، مجله تخصصی دانشگاه علوم انسانی رضوی
4. تجربه گرایی فلسفی و نقد آن، مسلم محمدی ،مجله تخصص کلام اسلامی، سال شانزدهم ،مسلسل 62
5.تأملی در پوزیتیویسم منطقی، محمد فنائی ، مجله کیهان اندیشه ،شماره 34