گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، ساجده مقدمی؛ از پایان قرن نوزدهم به تدریج محدودیتها و کاستیهای عقل ابزاری برای جامعه علمی آشکار شد.
آشکار شدن محدودیت های عقل ابزاری در پایان قرن 19
این محدودیتها از دیرباز مورد توجه فیلسوفان عقلگرا و حتی حسگرا بود؛ هابز و هیوم و قبل از آنان عقلگرایان متوجه این حقیقت بودند که دانش حسی و عقل ابزاری توان داوری درباره ارزشها را ندارند.
هیوم در قرن هجدهم این مسئله را تحت عنوان «جدایی دانش از ارزش» مطرح کرده بود، ولی این مسئله به تدریج از پایان قرن نوزدهم برهمگان آشکار شد.
علم قرن نوزدهم، علم احمق
عقل ابزاری در قرن نوزدهم با رویآوردن به دیدگاههای ماتریالیستی، هم درباره کل هستی و آغاز و انجام آن و هم درباره قواعد و رفتار ارزشی و عملی زندگی داوری میکرد، اما در آغاز قرن بیستم داوری درباره این امور را خارج از توان و صلاحیت خود میدید و ویلفرددوپارهتو، جامعه شناس و اقتصاددان ایتالیایی، با توجه به همین حقیقت بود که علم قرن نوزدهم را «علم احمق» مینامید.
نیازمندی به عقل عملی یا قدسی
طی مباحثی که از دهه سوم قرن بیستم تحت عنوان فلسفه علم شکل گرفت، آنان میدانستند که دانش تجربی و علم حسی همواره در تاروپود خود نیازمند گزارههایی است که از عقل فلسفی و متافیزیکی میگیرد، مانند اصل استحاله اجتماع نقیضین یا اصل علّیت. آنان به این نکته نیز توجه داشتند که کاربرد عقل ابزاری نیز در چارچوب مقررات و قواعدی انجام میشود که از متن این علم بر نمیخیزد، بلکه از عقل عملی یا قدسی حاصل میگردد.
عقل ابزاری؛ ناتوان در پاسخگویی به پرسشهای بنیادین
عقل ابزاری حتی اگر بعنوان دانش علمی به راستی ارزش جهان شناختی خود را حفظ میکرد، هرگز نمیتوانست به بسیاری از پرسشهای بنیادین وجود انسان پاسخ دهد؛ پرسشهایی که درباره آغاز و انجام انسان و جهان، زندگی و مرگ، هستی و نیستی او هستند و جهت، هدف، بایدها و نبایدها و فضیلتها و رذیلتها را در معرض نظر خود قرار میدهند.
آدمی در طول حیات خود با این پرسشها از سر تفنن و به هنگام فراغت مواجه نمیشود، این پرسشها از متن وجود او برخاسته و همواره با او هستند و او همیشه به تناسب پاسخی که به آنها میدهد زندگی میکند، موضوع این پرسش ها از محدوده دید و زاویه نظر عقل ابزاری بیرون هستند و بخشی از آنها مربوط به عقل متافیزیکی و بخشی دیگر مربوط به عقل عملی است.
پیشنهاد ماکس وبر: پیروی هر کس از شیطان خود
ماکسوبر با توجه به محدودیت عقلانیت ابزاری و ناتوانی آن از پاسخگویی به این گونه پرسشها دنیای مدرن را به دلیل فاقد بودن متافیزیک، فاقد معیار و میزان در مورد این مسائل میخواند و در نتیجه پیروی هر کس را از شیطان خود تجویز میکند.
نسبی یا مشروط بودن عقلانیت
یکی دیگر از مشکلاتی که عقلانیت ابزاری با آن روبرو میشود، این است که بسیار محدود است. این نوع عقلانیت صرفاً در رابطة وسایل، ابزار با اهداف تحقق مییابد، اما خود اهداف چطور؟ آیا اهداف هم عقلانیتی دارند؟ طبق تعریف عقلانیت ابزاری، عقلانیت تنها به رابطة وسایل و اهداف مربوط میشود؛ لذا تنها ارتباط ابزار با اهداف را میتوان ارزیابی کرد، اما ارزیابی خود اهداف بیرون از حوزة عقلانیت قرار میگیرد، به عبارت دیگر فقط عقلانیت ابزراها وجود دارد و از عقلانیت اهداف نمیتوان سخن گفت؛ زیرا عقلانیت ابزاری نسبی یا مشروط است.
انتقاد فیلسوفان رمانتیک
عقل مدرن در شناخت انسان و جهان رویکردی جزمگرایانه داشته است و به همه چیز از منظر نظام جبری علّی و معلولی و ماشینوار نگریسته و از ابعاد و اسرار شاعرانه و شعورمندانه آفرینش غفلت کرده است؛ از این رو معرفت را محصول روشهای عقلی صرف و محاسبههای کمّی و ریاضی میداند و نقش تخیّل، احساس، یافتههای وجدانی و ذوقی را نادیده گرفته است.
بحران معنویت و اخلاق
عقل مدرن، از عقل و نیّت ذاتی، ارزشی و هدفگرا فاصله گرفته و به عقلانیّت ابزاری، راهبردی و سودگرا بسنده کرده است، بدینجهت آرمانهای معنوی و اخلاقی که جهانشمول و ارزشآفرین است و جامعه بشری را به فضیلت و تعالی معنوی برمیانگیزد، جای خود را به اهداف مادّی، مقطعی و گذرا داده است که این امر دنیای مدرن را دچار بحران معنویت و اخلاق کرده است.
اسارت و بردگی انسان
تأکید بیحساب عقلانیّت ابزاری بر دانش فنی و تکنولوژی سبب شده است که به جای آن که انسان مالک و فرمانروای صنعت و تکنولوژی باشد، اسیر و منقاد آن شود و در نتیجه فنسالاری و سرمایهسالاری جایگزین انسانسالاری شود.
این پیآمد، با یکی از شعارهای برجسته مدرنیته، یعنی «آزادیهای فردی» در تعارض است، انسان مدرن، اگرچه ظاهراً در زندگی سیاسی و اجتماعی خود آزاد است، ولی در واقع گرفتار بدترین اسارت و بردگی شده است.
صحنهگردان واقعی زندگی سیاسی و اجتماعی بشر مدرن، در حقیقت صاحبان فنون، سرمایه و تکنولوژی پیشرفتهاند، که چون بر عقلانیّت ابزاری و فارغ از فضیلت و اخلاق، تکیه زدهاند، به چیزی جز منافع مادی خود نمیاندیشند و با به خدمت گرفتن ابزارهای فرهنگی و علمی مدرن، تودهها را در جهت خواست خود برمیانگیزانند.
خاستگاه اومانیستی عقلانیّت
نقدهای یاد شده بر عقلانیّت مدرنیته وارد است، اما آنچه از نگاه ناقدان، مغفول مانده است، اساسیترین عامل و علتالعلل معایب و کاستیهای عقلانیّت مدرن است و آن اینکه این عقلانیّت خاستگاه اُمانیستی دارد و خرد آدمی را از سرچشمه جوشان و زلال ایمان دینی و وحی الهی جدا کرده است.
ماتریالیسم و سکولاریسم دو نماد اومانیسم
فضای فرهنگی و سیاسی جهان مدرن را ماتریالیسم و سکولاریسم که دو نماد اومانیسم هستند، فرا گرفته است که در چنین فضایی کوششهای فیلسوفان و مصلحان اجتماعی برای مهار کردن برهانهای اخلاقی کارساز نخواهد بود.
امروزه بسیاری از متفکّران و مصلحان غربی به این باور رسیدهاند که بحرانهای اجتماعی جهان غرب ریشه در بحران اخلاق و معنویت دارد، اما چون در فضای ماتریالیستی و سکولاریستی میاندیشند و نظریهپردازی میکنند و از سرچشمه وحی الهی محروم ماندهاند، طرحها و برنامههایشان راه به جایی نمیبرد.
کوتاه سخن آنکه عقلانیّت مدرنیته تنها به تعقّل توجه کرد و تعبّد را از زندگی بشر کنار گذاشت.
دو مشکل تاریخی و دینی غرب
البته در اینجا آنان با دو مشکل مواجهاند که یکی تاریخی و دیگری دینی است؛ مشکل تاریخی، تجربه تلخ و تاریکی است که آنان از حکومت دینی در دوران قرون وسطا دارند، حقا که چنان حکومت دینی خاطر هر انسان آزادمنش و آزاداندیشی را میآزارد و از تصویر ذهنی آن پرهیز میکند تا چه رسد به اینکه در پی عینیسازی آن باشد.
و مشکل دوم این است که دنیای غرب مدرن از یک متن اصیل وحیانی که به ابعاد گوناگون حیات آدمی نظر داشته باشد، محروم است و آنچه به نام متون مقدّس دینی در اختیار آنها است؛ چیزی جز گزارشهایی تاریخی و احیاناً نصایح و اندرزهای اخلاقی نیست، بدینجهت حقوقدانان و عالمان تربیت و فیلسوفان سیاست، جز به اندوختهها و تجربههای عقلانی خود، دسترسی ندارند و عقل چنانکه منتقدان عقلانیّت مدرنیته یادآور شدهاند، محدودیت دارد.
عقلانیت ابزاری باتلاقی که متفکران غربی آن را ایجاد کردند
متفکران برجسته عصر روشنگری، از بیکن، دکارت، هیوم و کانت گرفته تا هگل، جان لاک، روسو، اگوست کنت، پوزیتیویستها و آمپریستها همگی کوشیدهاند تا با ادعای عقلگرایی و اصالت دادن به علم، اقتدار و نفوذ دین را در ساحتهای حیات علمی، سیاسی و اجتماعی بشری، بیشتر محدود کنند.
در مقابل آن نیز اندیشمندان پست مدرن اغلب به توصیف وضعیت موجود بسنده کرده و آنچه را که فعلیت یافته است بعنوان حقیقتی گریزناپذیر میپذیرند؛ آنان با پذیرش مرجعیت قدرت و اقتدار در برابر علم، روزنههای امید را برای کشف حقیقت و وصول به آن فرو میبندند.
سازگاری دین مداری و عقل گرایی
ولی عموما فیلسوفان و متکلّمان و اندیشمندان عقلگرای مسلمان در شرق، بین عقلگرایی و دینمداری جمع کردهاند و بین این دو تضادی نمیبینند؛ زیرا پیامبران خداوند در نخستین گام به بارور کردن حیات عقلی انسانها مبادرت میورزیدند و آنان را به سوی آنچه در فطرت و ذاتشان به ودیعت نهاده شده ارشادمیکردند.
امیرمومنان علی (ع) در این باره میفرماید: «خداوند سبحان رسولان خود را برانگیخت و پیامبران خود را پیاپی به سوی مردم فرستاد تا از آنان بخواهد عهد فطرت الهی را ادا کنند و ... تا دفینههای عقلهای آنان را برانگیزانند.(نهج البلاغه، خطبه 1)
در قرآن کریم نیز کمتر واژهای به اندازه عقل و علم آمده است؛ این دو واژه در تعابیر قرآنی با حفظ هویت جهانشناختی، همه مراتب علم و عقل را فرا میگیرد و به عقل و علم ابزاری و تجربی محدود و مقید نمیشود.
راهکارهای پیرایش و پالایش عقلانیّت مدرنیته
در نهایت میتوان گفت که عقلانیّت در ذات خود امری است مطلوب و در شریعت اسلام نیز مورد تکریم و تشویق بسیار قرار گرفته است، آنچه مهم می باشد این است که معایب و کاستیهای آن را بزداییم و از دستاوردهای مثبت آن بهرهمند شویم.
قبول و به رسمیت شناختن عقل نظری و عملی
بازگشت به عقل نظری و عملی راهکاری برای رهایی از عقل ابزاری است. در واقع اگر راهی برای خروج از بحران دنیای مدرن باشد، بدون شک از طریق کاوش و جستوجوی حقیقت در عرصههای عقل نظری و عملی است.
با احیای این سلسله از مباحث، فرهنگ و تمدنی شکل میگیرد که به حوزه عقلانیت ابزاری و عرف بسنده نمیکند، بلکه از دیگر لایههای عقلانیت نیز بهره میبرد.
جهانبینی الهی و توحیدی به جای جهانبینی اومانیستی
راهکار دیگر پیرایش و پالایش عقلانیّت مدرنیته آن است، که جهانبینی اومانیستی جای خود را به جهانبینی الهی و توحیدی دهد و خردورزی آدمی در جهت و مسیری قرار گیرد که وحی الهی ترسیم کرده است که وحی اصیل در روزگار ما همان قرآن کریم است؛ قرآن بشر را به استوارترین طریق هدایت میکند «انّ هذا القرآن یهدی للّتی هی اقوم» (سوره اسراء، آیهی 9)
منابع:
1- از عقل قدسی تا عقل ابزاری ،پارسانیا، حمید،مجله علوم سیاسی پاییز 1381 - شماره 19
2- چیستی عقلانیت، قائمی نیا، علی رضا، مجله ذهن بهار 1383 - شماره 17
3- مدرنیته و عقلانیت، ربانی گلپایگانی، علی، مجله کلام اسلامی زمستان 1382 - شماره 48
4- دین در دنیای مدرن، نکوئی سامانی، مهدی، مجله معرفت، اسفند 1386 - شماره 123