گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، حامد صفایی؛
اندیشه سکولاریسم، گذرگاهی برای شبیخون فرهنگی
یکی از حوزههای شبیخون فرهنگی، حوزه حکومت دینی و خصوصاً آموزههای دینی و اسلامی حکومت است؛ چراکه اگر حکومتی دینی مبتنی بر مبانی اسلام مستقر و برپا شود، هم اندیشههای اومانیستی و سکولاریستی زمانه و هم حاکمانِ دارایِ چنین تفکری در غرب نمیتوانند به اهداف و خواستهها و مقاصد خود برسند.
علاوه بر این نمونه عینی این ادعا که جمهوری اسلامی ایران است، به عینه به سکولاریست ها نشان داد که با قدرتمند شدن حکومتی الهی در جهان، منافع نامشروعشان به خطر میافتد، به همین دلیل هم است که آنان تمام تلاش خود را بکار میگیرند تا چنین حکومتی پا نگیرد و مستقر نشود. یکی از راههای رسیدن به این هدف هم شبیخون فرهنگی است.
آیا دین تنها به آخرت توجه دارد؟
برای نمونه در این حوزه، شبهاتی کثیر برای خدشهدار کردن مشروعیت حکومتهای دینی بخصوص اسلامی وارد میشود، اینکه دین فقط مزاحمتهای دنیوی را برای رسیدن به آخرت برطرف میکند. در واقع دین جهت اخروی دارد و امور دنیا باید به مردم واگذا شود.
به فرض هم اگر مطلب بالا را بپذیریم، آیا اینکه دینی و اختصاصاً دین اسلام، از اینکه اصالت را به آخرت دهد، فی نفسه اشکالی دارد؟ منافاتی با دنیا پیدا میکند؟ اگر دینی اصل را بر آخرت گذاشت، باید بگوییم پس آن دین هیچ توجهی به دنیا ندارد و یا اصلاً نباید داشته باشد؟ درصورتی که این ادعا صحیح نیست. درست است که دین اصالت را به آخرت میدهد، ولی اسلام دینی است که برنامه زندگی در دنیا را هم به انسان نشان داده و در راستای رسیدن انسان به عدالت و آزادی به آن برنامه تجویز کرده است.
البته در اینکه دین در چه زمینههایی وارد شده و در چه زمینههایی وارد نشده را باید از طریق مطالعه احادیث و قرآن جستجو کرد. مشاهده میشود که قرآن به عدم اطاعت از طاغوت، تشکیل حکومت اسلامی دستور داده شده و همچنین برقراری عدالت اجتماعی که راهش تنها داشتن حکومت است. با این تفاسیر آیا میشود گفت که این دین به دنیا اهمیت نمیدهد و تنها موانع رسیدن به آخرت را برطرف میکند؟
بسیاری از برنامههای دین اسلام برای امور دنیوی است
قسمتی از اندیشه سکولار بدین صورت است که میگویند اگر آخرتی نبود، پس دین هم برای ما نبود (چون اصالت را به آخرت داده است) در جواب باید گفت، مگر دین فقط در زمینه امور اخروی برنامه دارد که حال به بوجود آمدن فرض شما با مشکل مواجه شود. این همه دستورات و فرامین درباره حکومت عدل مهدوی وجود دارد، مگر همه مربوط به آخرت است؟ یا مثلاً مبازره با ظلم جنبه دنیوی ندارد؟
بهعلاوه اگر فرض را هم قبول کنیم، انسانی که عقل کامل ندارد، مخلوق خداست و از ویژگی های مخلوق هم این است که علم کامل ندارد و برای نمونه همین بس که از آینده خبر ندارد، با این وضع چگونه میتواند خودش به تنهایی برنامه کامل زندگی دنیوی خود را ترسیم کند؛ درحالی که خدای حکیم برنامه مشخصی برای سعادت دنیوی انسان هم اراده داده است. حتی اگر آخرتی هم وجود نداشته باشد، باز بهترین برنامه برای سعادت دنیوی انسان، برنامهای است که خالقش ارائه داده و دستور فرموده است. در حقیقت دین کامل، دینی است که علاوه بر توجه به آخرت، به زندگی دنیوی انسان هم سر و سامان ببخشد.
آیا با انتخاب یک رأی باب اجتهاد در دین بسته میشود؟
شبهه دیگری که درباره دین و حکومت دینی مطرح شده، این است که در جوامع اسلامی با انتخاب یک رای برای اجرای امور و نادیده گرفتن دیگر تفاسیر، باب اجتهاد در دین بسته میشود. باید تفاسیر گوناگون از دین صورت پذیرد.
در ابتدا باید به این نکته اشاره کرد که آیا در همه زمینهها و همه آموزهها امکان تفسیر گوناگون وجود دارد؟ آیا در مورد واضحات و مسلمات دین هم تفاسیر گوناگون معنا دارد؟ این در حالی است که فقها در طول تاریخ با اینکه در بعضی مسائل فرعی دین با هم اختلاف داشتند، اما در مورد واضحات و متشابهات اتفاق نظر داشتند. اگر این نظر که متون دینی قرائتپذیر است و قرائتهای متنوعی میتوان از آن داشت و رسمیت هم داشته باشد را بپذیریم، جز وارد کردن بدعت تازه بر دین، کار دیگری نکردهایم.
علاوه بر این اگر در جوامع اسلامی و حکومت اسلامی، تفسیر خاصی از متون دینی در اجرا، به رسمیت شناخته شود، بدین معنی نیست که راه تفکر و اجتهاد بسته میشود. صاحبنظران و مجتهدان میتوانند نظر گوناگون داشته باشند. برای مثال در جمهوری اسلامی ایران در زمینههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... اختلاف نظرات گوناگونی وجود دارد و بنا به ضرورت قدرت حاکم ناگزیر از اجرای یک رأی است و یک نوع تفسیر را به رسمیت میپذیرد. این حرکت، نشان از این ندارد که باب تفکر بسته خواهد شد. البته با تشکیل شورایی، نظرات مخالف را با مشورت به یک نظر واحد رساند.
البته اگر هم حکومت دینی یک نوع تفسیر خاص را به رسمیت بشناسد، و بر فرض با این امر راه تفکر بسته شود، این دلیل کافی ای برای سکولار کردن حکومت نمیتواند باشد.
اگر دین به قانون درآید نمیتواند پیام دینی داشته باشد؟
«اگر دین (در حکومت) شکل قانونی به خود بگیرد، دیگر نمیتواند پیام دینی داشته باشد». این سخن، شبهه دیگری بود که بر رابطه بین دین و حکومت وارد شده است. در بررسی این شبهه باید به این مطلب اشاره کرد که قانونی شدن، به معنی رسمیت پیدا کردن و الزامآور شدن است که این منافاتی با دستورات دینی ندارد. چون فرد مسلمان ملزم به اجرای برخی از دستورات و آموزههای دینی است.
با توجه به این شبهه و اینکه گفته شد نمیتواند پیام دینی داشته باشد (در مورد پیام دینی به احتمال قوی منظور پیام تربیتی دین مراد است) مگر قوانین غیر الهی و غیر دینی که در مورد فرهنگ جوامع و نوع خاصی از زندگی است، نتوانسته نقش تربیتی خود را ایفا کند که حالا پیامهای دینی که با فطرت انسان سازگاری بیشتری هم دارد از انجام چنین کاری عاجز باشد؟!
آموزههای دینی تنها به بحثهای تربیتی خلاصه نمیشود
البته تمام آموزههای دینی در بحث تربیتی خلاصه نمیشود، بلکه یکسری آموزهها درباره نظم اجتماعی و علم و دانش و ... هم وجود دارد. در واقع میتوان گفت قانونی کردن آموزهها و پیامهای دینی، اهرمی برای اجرایی کردن آنهاست. بهعلاوه مگر در دوران پیامبر (ص) و امام علی (ع) که حکومت اسلامی تشکیل دادند، احکام و آموزههای دینی را قانونی نکردند؟ اصلاً آموزههای دینی تا قانونی و الزامی نشود، نمیشود در جامعه اجرا کرد.
امر به معروف و نهی از منکر، اصلی برای وارد شدن به تمام حوزههای حکومتی
شبهه دیگر این است که حوزه دین تنها در باطن انسانها و وجدان انسانی خلاصه میشود. دین نمیتواند در سیاست و اقتصاد و ... وارد شود. جواب این شبهه با دستورات حکومتیِ الهی داده میشود. برای نمونه امر به معروف و نهی از منکر، خود اصلی برای وارد شدن به انواع حوزههای موجود است. نهی از منکر یعنی نهی از ربا که معنایش وارد شدن در حوزه اقتصاد است. نهی از منکر یعنی منع فساد در جامعه. علاوه بر این انفاق و زکات و ... نیز مسائلی است که دین را وارد حوزههای مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی میکند.
در پایان باید اضافه کرد که تمام شبهات وارد شده به موضوع رابطه بین دین و حکومت، قصد تخریب دین را دارند؛ درحالی که دین با پاسخهای قانع کننده و قاطع خود، توانسته راه خود را برای رسیدن به حکومت پیدا کند.
منابع:
- مقاله سکولاریسم و تهاجم فرهنگی/ نوشته فاطمه شاکرین/ مجله کتاب نقد/ تابستان 88
- مقاله نقد و بررسی شبهات سکولاریسم/ نوشته عباس نیکزاد/ مجله رواق اندیشه/ شماره 16