گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، ساجده مقدمی؛ به واسطه اعتقاد به فردگرایی در آموزههای لیبرالیسم، ابعادی مطرح میشود که ریشه در فردیت دارند و از آن نشات میگیرند که همه این ابعاد به تفصیل پرداخته شدند، اما به حوزه دین که بسیار مهمتر و نیازمند نگرشی وسیعتر بود، پرداخته نشد و در نتیجه در این قسمت ابتدا در مورد تأثیرات فردگرایی بر حوزه دین سخن گفته خواهد شد و سپس به انواع فردگرایی میپردازیم.
تأثیرات فردگرایی بر مذهب:سکولاریسم
در مورد تأثیرات فردگرایی بر حوزه دین، بیان دو نکته ضروری است؛ اول اینکه عصر اصلاح دینی با رشد فزاینده فردگرایی اومانیستی همزمان بوده است و دوم اینکه به لحاظ فنی، فردگرایی یکی از عناصر مفهومی در صورتبندی سکولاریسم است و تأثیرات فردگرایی بر مذهب در چند محور قابل دستهبندی است که در ذیل به آنها اشاره شده است.
توجه به جزئیت و فردیت
توجه به انسان و فردانیت و آزادی او از مقوّمات فکری فردگرایی اومانیستی بود. فردگرایی، محور اندیشه روشنگری شد و یکی از اصول فکری رمانتیسیسم نیز عبارت بود از توجه به فردیت هر انسان به جای عموم و کلیت. فردگرایی با چنین نگرشی به انسان، تشکیکاتی در دین بعنوان یک روایت کلی و عام از انسان و جهان پدید آورد.
هر کس کشیش خود است
توجه به آزادیطلبی و استقلالخواهی انسان؛ با شکلگیری رنسانس، در ادبیات ایتالیا شاهد گرایشات اولیه فردگرایی اومانیستی و کاهش اقتدار کلیسا بر فرهنگ و عقاید هستیم. مارتین لوتر با بیان اینکه «هر کس کشیش خود است»، معیار و محک دینداری را به دست افراد سپرد و دست کلیسا را از «دین فردی» کوتاه کرد.
تسامح و تساهل دینی؛ فردگرایی باعث شد آزادیطلبی در عرصههای گوناگون به سرعت رشد کند و در عرصه دین به نوعی تساهل مذهبی بیانجامد. آرمان تساهل مذهبی، نشان کاملی از فردگرایی بود؛ دین و مذهب از جمله امور شخصی هر فرد است که بنابر ایده فردگرایی، محترم و در اختیار او است و هیچ کس حق ندارد شخصی را به خاطر مذهبش از حقوق مختلف اجتماعی و انسانی محروم کند.
مابعد الطبیعه آرام آرام، امری غیر عقلانی یا حتی ضد عقلی تلقی شد
ماتریالیسم و دین؛ با جزئیت فردگرایانه و با دور شدن از کلیگرایی افلاطونی و ارسطویی، عقل جزئینگر رشد کرد. ویژگی عقلی که رو به رشد متزاید بود، بستگی به جهان حسی بود و این، خود را هم در ماتریالیسم نشان داد و هم در تجربه گرایی. بدین سان، مابعد الطبیعه آرام آرام، امری غیر عقلانی یا حتی ضد عقلی تلقی شد.
هیوم و لاک تسریع کننده فرایند سیر انتقالی از عقل گرایی به تجربه گرایی
تجربه گرایی و دین؛ تجربهباوری در انگلستان به ظهور رسید. در تجربهباوری جان لاک تاکید شد که هیچ شناخت فراحسی وجود ندارد و انسان در بدو تولد فاقد مفاهیم اولیه و بدیهی است و انسان دارای روح مجرد و غیر مادی نمیباشد.
هیوم با تشکیک در اصل مابعدالطبیعی علیت، فروکاستن مفهوم جوهر به مجموع تصورات که توسط تخیل، پیوند یافتهاند، تکمیل نظریه تصویری بودن شناخت و استفاده حداکثری از عقل برای بازنمودن محدودیتهای عقل، فرآیند سیر انتقالی از راسیونالیسم به تجربهگرایی را به غایت رساند.
تربیت مذهبی منجر به تولید خصلتهایی نوکرمنش و تحقیرکردنی می شود
اخلاق و دین؛ فردگرایی با رشد دادن عقل، سنگر اخلاق را نیز فتح کرد و آن را از کلیسا و دین جدا ساخت و به معیارهای فردی افراد بشر ارجاع داد.
جان استوارت میل میگفت که ترس عمده من این است که این سنخ تربیت که میکوشد فکر و احساسات را کاملا مذهبی بارآورد و شعائر دنیوی را یکسره از نظر دور بدارد، سرانجام به تولید خصلتهایی نوکرمنش و تحقیرکردنی منجر شود و این با فردگرایی و ارزشهای آن ناسازگار است.
ابتنای نظم اجتماعی بر مبنای اراده کلی و گسستن این اراده از نهاد دینی
سیاست و دین؛ فردگرایی علاوه بر اخلاق، به حوزه سیاست نیز تعرض جست و تعیین مبانی و مجاری آن را از آنِ عقلانیت مورد حمایت خویش کرد؛ به عنوان مثال در قرن 18 روسو با ابتنای نظم اجتماعی بر مبنای اراده کلی و گسستن این اراده از نهاد دینی، راه سکولاریزاسیون جامعه و سیاست را میپوید و مبنای او بر این امر به نظریه قرارداد اجتماعی بازمیگردد؛ «هر یک از ما شخص خود و تمام توانایی خود را تحت فرمان اراده عمومی به مشارکت میگذاریم»، اما کلیسا با اراده کلی مردم، ناسازگار است؛ لذا حق فرمانروایی بر مردم را ندارد.
مشاهده میشود که آنچه به نظر روسو، معیار اصیل فرمانروایی است و انسانها را بعنوان موجودات خودمختار نشان می دهد همان ایده فردگرایی است.
نقادی تاریخی کتاب مقدس و شخصیت عیسی
تاریخ و دین؛ نحوه پرداختن سنتی به تاریخ در پرتو عقلانیت فردگرایانه، به نقد کشیده شد. عقلانیت فردگرا، به دنبال اثبات تجربی و عینی امور تاریخی بود، به عبارت دیگر، پرهیز از اثباتهای ماتقدم و پیشینی از جنبههای دیگر عقلانیت نقادی بود. امور تاریخی باید با تحقیقی تاریخی اثبات شوند نه با استدلالات ماتقدم.
کتاب مقدس، وحی بیچون و چرا نیست
این بینش، کار را به نقادی تاریخی کتاب مقدس و شخصیت عیسی کشاند. لسینگ معتقد بود که کتاب مقدس، وحی بیچون و چرا نیست. او پیشقدم انتقاد شدیدی بر کتاب مقدس شد که بعدها در قرن نوزدهم رواج فراوان یافت. در قرن 19 به علت تردید در اصول عقاید مهم کتاب مقدس، هدفداری جهان، شأن و اشرفیت الوهی انسان و نمایش شکوهمند آفرینش انسان و هبوط آدم، که نظریه تکامل، در آنها خدشه وارد کرده بود.
حوزه الهیات (کلام)؛ سرخوردگی در امکان اثبات تاریخی برخی اعتقادات دینی مهم مسیحی که عقلانیت برآمده از اندیویدوآلیته، ایجاد کرده بود، الهیات (کلام) را دچار آشوب نمود.
انواع فرد گرایی
با توجه به پیچیدگی مفهوم فردگرایی و برداشتهای متفاوت از آن، میتوان برای فردگرایی انواع مختلفی را در نظر گرفت که به طور مختصر به آنها اشاره میشود.
فردگرایی ذرهای
بنابر فردگرایی هابز، انسانها همانند اتمها و ذرات متحرکی میباشند که هر یک به دنبال قدرت و ثروت به هزینه دیگری است و جامعه مجمعی از این اتمها است. به زعم هابز، افراد انسانی پیش از آنکه به تأسیس حکومت و دولت برای خود برخیزند همچون ذرات جدا افتاده زیست میکنند و به سبب تعارض مصالح و خویشتن خواهیشان همواره با هم در ستیزند.
«لویاتان»، کتاب مشهور هابز از دو مفهوم اساسی سخن میگوید: یکی همین وضعیت طبیعی و دیگری وضعیت معقول. وقتی وضعیت طبیعی به علت تنازع خواستهها به جنگ انجامید، به وضعیت ضرورت «حفظ خود» و تلاش برای بقا میرسیم.
خودکامگی اولیه انسان و ضرورت حفظ خود، جمعا چنین نتیجه میدهد که باید همه مردم حاضر شوند بخشی از حقوقشان را به فرد یا افرادی که حافظ امنیت باشند تفویض کنند. جامعه، وجودش در اینجا موجه میشود. جامعه از آن روی وجود دارد که سودمند است و باعث حفظ موجودیت فرد میشود. دولت که همچون غول از سوی مردم برگزیده شده است، انسجام افراد اتمیزه را تضمین میکند.
فردگرایی ملکی
زندگی، دارایی انسان است و به خداوند، جامعه یا دولت تعلق ندارد
از قرن هفدهم به بعد با تعابیری از اندیشه محوری «فردگرایی ملکی»، روبرو میشویم؛ مفهومی که به موجب آن، زندگی، شخص به خود او تعلق دارد. این زندگی، دارایی خود اوست و به خداوند، جامعه یا دولت تعلق ندارد و میتواند با آن هر طور مایل است رفتار کند.
مفهوم فرد به مثابه مالک خویش،آشکارا در آراء لاک دیده میشود؛ «انسان به دلیل آقایی برخود، تملک برخویشتن و کار خود، پایههای عظیم دارایی را در خود داشت»؛ بنابراین تملک دارایی مادی به واقع بیان مشخص آن مالکیتی است که ما از قبل بر خویشتن و اعمال و پیشه خویش داریم و حتی کسی که هیچ دارایی مادی نداشته باشد باز هم مالک جسم، مهارتها و کار خویش است.
فردگرایی اخلاقی (فایدهگرایی یا لذتگرایی)
فردگرایی اخلاقی توسط «جرمی بنتام»، نظریهپردازی شد و قضایای اصلی (فایدهگرایی) عبارتند از:
1-خوشی و لذت فردی باید غایت عمل فردی باشد (دنیاگرایی) 2- هر خوشی و لذت فردی قرار است که برای یک نفر و نه بیشتر فرض و حساب شود (اتمیسم) 3- هدف عمل اجتماعی باید حداکثر کردن مطلوبیت کل باشد.
این اصول سه گانه اکنون نیز حاکمیتخود را در اقتصاد، جامعهشناسی، اخلاق و فلسفه سیاسی غرب به خوبی نشان میدهد.
زندگی خوب یعنی داشتن پولی هر چه بیشتر و مصرف آن در جهات مطلوب
ادعای مهم فایدهگرایی آنطور که شومپیتر بیان کرده این است که «فایدهگرایی فلسفه زندگی است و زندگی خوب یعنی داشتن پولی هر چه بیشتر و مصرف آن در جهات مطلوب» که بر اساس این مکتب، خوشی و لذت فردی باید غایت عمل فردی باشد و دولت نیز موظف است از رفاه فزاینده و عمومی حمایت کند.
فردگرایی مذهبی(پروتستانی)
تفاسیر فردی کتاب مقدس بعنوان اقتدار نهایی
فردگرایی مذهبی(پروتستانی) به توصیف نگرشهای اشخاصی میپردازد که به رد اعتقادات و کیش پذیرفته شده، یا به هر اقتدار دینی بیرونی میپردازند. «این افراد کسانی هستند که خود را آزاداندیش مینامند. پروتستانها تفاسیر فردی کتاب مقدس را بعنوان اقتدار نهایی قبول میکنند، اما کاتولیکها سخن کلیسا را بعنوان اقتدار متعالی و نهایی میپذیرند؛ بنابراین به رد اصول فردگرایی مذهبی میپردازند. نفی واسطه (چون کلیسا،روحانیت) و ارتباط مستقیم و قلبی با خداوند، توجه به ایمان به جای دین و شریعت، تفسیر فردی از دین از جمله ویژگیهای این نوع فردگرایی است.»
فردگرایی اخلاقی
فردگرایی اخلاقی اصطلاحی دورکیمی است. در این فردگرایی، فرد در پیوند با نظام اجتماعی و نظم اخلاقی آن شناخته میشود و فردگرایی اخلاقی به معنای مسئول بودن فرد در قبال افراد دیگر، جامعه و اخلاق مدنی است.
به نظر دورکیم فردگرایی اخلاقی متضمن ارزشهایی بود که بر شأن و ارزش فرد به طور انتزاعی تأکید میکرد و افراد آن ارزشها را در مورد خود و دیگران به کار میبرند؛ از اینرو، نسبت به احساسات و نیازهای دیگران و خودشان حساستر میشوند.
فردگرایی نهادیشده
فردگرایی نهادیشده اساسا مفهومی پارسونزی است. در فردگرایی نهادیشده ودر جامعه دارای ثبات اجتماعی- سیاسی، فرد در روند اجتماعی شدن خویش با رفتارها، عادات، حالات و علایق نهادیشده روبرو میشود. در واقع فردگرایی نهادیشده، نوعی از فردگرایی است که در آن نفع فردی و نفع جمعی همسو با یکدیگر است و بین مصالح فردی و مصالح جمعی به وسیله ترتیبات نهادی موجود، هماهنگی وجود دارد.
فردگرایی خودخواهانه
فردگرایی خودخواهانه یا خودمدارانه به نوعی از فردگرایی اطلاق میگردد که صرفا بر تقدم منافع شخصی مبتنی است. این نوع از فردگرایی که همواره بعنوان جنبه آسیبشناختی فردگرایی مورد توجه جامعهشناسان کلاسیک بوده است، اساسا مخل نظم هنجاری جامعه و نظم اجتماعی است.
فردگرایی افراطی همان فردگرایی خودخواهانه
توکویل، «خودخواهی» را در مقابل «فردگرایی» قرار میدهد و معتقد است که فردگرایی ممکن است رشد بیمارگونه داشته باشد و به دیگران نیز حمله برده و همه آنها را نابود کند و سرانجام در خودخواهی که بذر هر فضیلتی را خشک میکند، مستهلک شود؛ بنابراین فردگرایی افراطی را میتوان همان فردگرایی خودخواهانه نامید.
بنابراین فردگرایی خودخواهانه نوعی از فردگرایی است که در آن نفع شخصی اولویت نام داشته و افراد صرفا به دنبال تأمین منافع خویش هستند. این نوع فردگرایی مهمترین نماد فردگرایی منفی است و به دلایل متعدد از قبیل ایجاد اختلال هنجاری، بینظمی و غیره آسیبزاترین نوع فردگرایی است.
فردگرایی افقیو عمودی
طبقهبندی فردگرایی به افقی و عمودی عمدتا معطوف به تحقیقات انجام شده در مطالعات بین فرهنگی است.
در فرد گرایی کودکان یاد می گیرند به «من» فکر کنند
بر اساس رویکرد بین فرهنگی، «فردگرایی اساسا به ویژگیای اشاره دارد که در جوامعی یافت میشود که پیوندهایشان به پیوندهای بین افراد تقلیل یافته و انتظار میرود هر شخص بعد از توجه به خود صرفا به خانوادهاش توجه کند.»
در فردگرایی، هویت بر فرد مبتنی است، اشخاص درون خانواده هستهای رشد میکنند و کودکان یاد میگیرند تا به مثابه «من» فکر کنند.
سوئد سمبل فردگرایی افقی
فردگرایی افقی به نوعی از فردگرایی گفته میشود که هویت فردی در آن دارای اهمیت بوده، ولی افراد دارای وابستگی متقابل به یکدیگر هستند و خود را دارای پایگاه مشابهی میدانند. همچنین احترام به استقلال هویتی و شخصیتی خود و احترام به همنوعان از دیگر ویژگیهای فردگرایی افقی است و به تعبیر دیگر فردیت افراد در عرض هم و در تعامل با هم معنا مییابد.
ایالات متحد آمریکا سمبل فردگرایی عمودی
فردگرایی عمودی به نوعی از فردگرایی گفته میشود که هویت فردی از نوع متفاوت بودن و برتری نسبت به دیگران تلقی می شود و استقلال افراد به معنای فردیت تمایز یافته و برجسته تلقی میگردد. در تحقیقات بین فرهنگی، ایالات متحد آمریکا به عنوان سمبل فردگرایی عمودی و سوئد از جمله کشورهای دارای فردگرایی افقی معرفی شده است.
منابع :
1- فردگرایی لیبرال ،اسلامی، محمد تقی ،مجله رواق اندیشه،مهر 1381 - شماره 10
2- فردگرایی و نظام سرمایه داری ،جهانیان، ناصر،مجله کتاب نقد11،تابستان 1378 - شماره
3- فردگرایی: تأملی در ابعاد و شاخص ها ،وثوقی، منصور ومیرزائی، حسین،مجله نامه علوم اجتماعی،پاییز 1387 - شماره 34
4.بازشناسی فردگرایی و پیامدهای آن ،حمیدیه، بهزاد، مجله راهبرد یاس،تابستان 1385 - شماره 6