گروه فرهنگی«خبرگزاری دانشجو» - حیان علوی؛ سریال «آب پریا» به کارگردانی مرضیه برومند را می توان از معدود تولیدات عرصه هنر هفتم دانست که توانسته بود با منطق کودکانه ارتباط مناسبی با گروه سنی نونهال و کودک برقرار کند؛ این در حالی است که اکثر تولیداتی که برای کودکان صورت می گیرد، با محتوایی غیرمرتبط با مسائل و دغدغه های کودکانه و یا ساختاری تکراری و خسته کننده سبب ملال مخاطب کودک می شود.
اما مرضیه برومند در سریال «آب پریا» توانسته بود بستری مناسب و کودکانه برای فهم مناسب نونهالان ما فراهم کند؛ برومند با دستمایه قرار دادن غریبگی پری ها در کره زمین و ناآشنا بودن آنها با مفاهیم خاکی و شهرنشینی توانسته بود علاوه بر برآورده کردن نیاز طنز داستان سبب فهم مناسب افراد خردسال از مفاهیمی همچون صرفه جویی، قبض شهری و بودجه برای بازسازی طبیعت بشود.
جریان داستان که حول وصیت بی بی رقم می خورد، دستمایه مناسبی بود تا مخاطبان نسبت به وضعیت آب و هوایی و خطراتی که محیط زیست را تهدید می کند، آگاهی پیدا کنند.
خوشبختانه اکثر سکانس های فیلم در تهران فیلم برداری نشده بود، بنابراین مخاطب می توانست با اقالیم مختلف در کشور آشنا شود؛ همچنین می توان از این سیر، آن را نوعی احترام و ارزش گذاری به فرهنگ بومی را تلقی کرد.
آمارهایی که در میانه داستان درباره خشکی قنات ها، ویرانی جنگل ها و دریاچه پریشان به مخاطب داده می شد علاوه بر بار محتوایی فیلم نوعی انذار و هشدار برای همه دوستداران محیط زیست بود.
داستان «آب پریا» نه تنها از مفاهیم قابل درک در محیط زیست مانند آب، جنگل، پاکیزگی هوا، ماهی طلایی و پرندگان بهره برده بود، بلکه به روابط واقعی انسان ها با طبیعت نیز به نحو منصفانه پرداخته بود که می توان به بهره کشی کشاورزها از طبیعت اشاره کرد.
از نقاط قوت داستان می توان به گریم اپوش اشاره کرد که مظهری از خشکسالی و ویرانی بود. استاد جلال الدین معیریان، طراح گریم آب پریا با هنرمندی خود توانسته بود چهره ای تنفرانگیز و صدالبته دهشتناک برای اپوش طراحی کند که حتی سبب ترس کودکان نیز شده بود.
وجود رشک پری نیز از جنبه قدرت انتخابی که به وی داده بودند تا به نیمه پری زادی خود اعتبار نهد یا به نیمه دیوی خود، بر غنای داستان افزوده بود، اما متاسفانه قسمت آخر سریال به اندازه قابل توجهی بر منطق اصلی کار لطمه وارد کرد؛ چرا که تمام وصیت های بی بی مربوط به محیط زیست و طبیعت بودند، مانند احیای قنات علی آباد، بازسازی دریاچه پریشان، کاشتن هزار نهال درخت توسط کهنسال و بسته شدن فاضلاب کارخانه؛ حتی در سیر داستان مقابله و بی توجهی انسان ها به طبیعت نیز ملموس و واقعی بود، اما دستور آخر بی بی که به وسیله کنسرت برآورده شد، امری غیر ملموس و بسیار انتزاعی بود و گویی داستان وحدت رویه قصه گویی خود را برای کودکان از دست می داد.
واقعاً بین برگزاری کنسرت و بازگشت پرندگان به شهر تهران چه ارتباط واقعی و قابل فهمی وجود دارد؟ همان قدر که پر شدن کوزه بی بی مل مل از آب قنات علی آباد قابل فهم و مرتبط با محیط زیست بود، برگزاری کنسرت و بازگشت پرندگان امری انتزاعی و غیر مرتبط با طبیعت جلوه می کرد.
در حقیقت داستان با یک سیر منطقی آغاز شد، اما با امری فانتزی پایان پذیرفت و این امر بر کلیت روند قصه صدمه وارد کرد.
بعلاوه اينکه آواز خواندن کودکان در فصل پاياني سريال خود ميتواند استعاره لطيفي از نغمهسرايي پرندگان که مورد نظر بيبي بوده، باشد.
من فکر ميکنم اخرين وصيت بي بي آرزويي آرماني بود که با توجه به واقعيت قصه امري ممکن نبود و نميشد به تصوير کشيده بشه.
اواز پرندگان بر شهري عين تهران شايد ارزوي هر پايتخت نشيني باشه که از اين وضعيت خراب هواي تهران نالان هست ولي با توجه به اينکه داستان سعي ميکرد با واقعيت پيش بره در حال حاظر اين امر ميسر نبود و اخرين وصيت بي بي به شکلي فانتزي نمايش داده شد که نشون بده تهران ارماني چه شکلي ميتونه باشه.
هرچند اين تصوير باعث شد خيليا دلشون براي تهران پاک و پاکيزه تنگ شده و اين تصويري که در پايان قصه نمايش داده شد اه از نهاد خيليا دراورد.