گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ دین و سیاست، اقتصاد و سیاست، فرهنگ و سیاست، هنر و سیاست. در طول تاریخ هر یک از این نامها که در کنار سیاست آمده حرف و حدیثهایی را در پی داشته است، خواه از سوی موافقان پیوند این دو، خواه از سوی مخالفان. برخی، سیاست را رکن اصلی و سایر شئون اجتماعی را وابسته به آن میدانند و برخی معتقد به جدایی تمام این موارد از سیاست هستند.
سالهاست وقتی به انتخابات ریاست جمهوری نزدیک میشویم ناگهان حضور اهالی فرهنگ و هنر به خصوص اهالی سینما و تلویزیون در فعالیتهای سیاسی زیاد میشود و آنها نیز به شیوههای خود وارد گود سیاست میگردند. علاوه بر این، در ایام غیر از انتخابات نیز کم وبیش شاهد اظهارنظرها و موضعگیریهای سیاسی اهالی هنر هستیم که این مساله از سوی برخی دیگر از هنرمندان و سایر اقشار مردم اعتراضاتی را به همراه دارد. اما به راستی رابطه سیاست و هنر در کشور ما چگونه است و چگونه باید باشد؟
هنرمندان در سالهای اخیر به چند شکل وارد عرصههای سیاسی شدهاند که ساخت فیلمهای تبلیغاتی برای نامزدهای ریاست جمهوری، ثبتنام در انتخابات مجلس و شورای شهر، تبلیغات برای نامزد مورد نظر خود به شکل اعلام حمایت از یک نامزد خاص یا حتی تبلیغات خیابانی و برقراری رابطه با سیاسیون و دعوت از آنها برای تماشای فیلمهای خود یا حتی بردن فیلمها نزد ایشان از آن جملهاند.
ساخت فیلمهای تبلیغاتی برای نامزدهای ریاست جمهوری
ساخت فیلمهای تبلیغاتی و آثار موسیقایی توسط هنرمندان برای حمایت از یک کاندیدای خاص مواردی صریح از ورود هنرمندان به عالم سیاست هستند. ساخت فیلمهای انتخاباتی برای نامزدهای ریاست جمهوری از انتخابات دوره هفتم در سال 76 آغاز شد. در این دوره از انتخابات، تیمی متشکل از سیفالله داد، بهروز افخمی و احمد مرادپور فیلم تبلیغاتی سید محمد خاتمی را ساختند. بهزاد بهزادپور کارگردان فیلم خداحافظ رفیق و برنامه ترکیبی شب آفتابی فیلم علی اکبر ناطق نوری، رسول صدرعاملی فیلم تبلیغاتی سید رضا زوارهای و تیم یوسف مناجاتی، حسین فردرو و اسدالله ایمن فیلم محمدی ریشهری را کارگردانی کردند.
در انتخابات دوره هشتم در سال 80، در میان چهرههای مشهوری که به میدان آمده بودند احمدرضا درویش ساخت فیلم سید محمد خاتمی را بر عهده داشت. ضیاءالدین دری و اکبر نبوی به صورت مشترک فیلم انتخاباتی احمد توکلی را ساختند و علی شمخانی از کارگروهی با مشاوره مجید مجیدی و سیفالله داد برای ساخت فیلم خود استفاده کرد. همچنین سعید ابوطالب برای حسن غفوریفرد، جلیل فرجاد برای عبدالله جاسبی، سعید جلیلوند برای سید منصور رضوی، جمال شورجه برای شهابالدین صدر، ضیاءالدین دری برای علی فلاحیان، فرزین رضائیان برای مصطفی هاشمیطبا و مراتی برای محمود کاشانی فیلم تبلیغاتی ساختند.
سال 84 و انتخابات نهم ریاست جمهوری، هم با ترافیک نامزدها، هم با ترافیک حضور چهرههای شاخص سینما برای ساخت فیلمهای تبلیغاتی همراه بود. در این دوره، جواد شمقدری که اکنون ریاست سازمان سینمایی را بر عهده دارد فیلم تبلیغاتی محمود احمدینژاد را ساخت. کمال تبریزی سراغ ساخت فیلم اکبر هاشمی رفسنجانی رفت. مهدی کروبی از بهروز افخمی برای ساخت فیلم خود بهره برد. مصطفی معین کار فیلم خود را به رخشان بنیاعتماد سپرد، محسن رضایی برای ساخت فیلم خود سراغ کارگردان برجسته سینمای دفاع مقدس یعنی رسول ملاقلیپور رفت، علی لاریجانی از مهدی فخیمزاده استفاده کرد، احمدرضا درویش ساخت فیلم محمدباقر قالیباف را بر عهده گرفت و محسن مهر علیزاده هم کار ساخت فیلم خود را به محرم زینالزاده بازیگر فیلم بایسیکلران سپرد.
سال 88 و دوره دهم انتخابات برای هر کاندیدا دو فیلم تبلیغاتی ساخته و پخش شد. جواد شمقدری همانند دوره گذشته کارگردان فیلم احمدینژاد بود. میرحسین موسوی قسمت اول فیلم خود را به مجید مجیدی و قسمت دوم را به احمدرضا درویش سپرد که در این قسمت سید محمد خاتمی، فاطمه معتمدآریا و زهرا رهنورد به گفتوگو با یکدیگر پرداختند. مهدی کروبی هم ساخت فیلم خود را به گروهی متشکل از بهروز افخمی، سید ضیاءالدین دری و علی معلم واگذار کرد و محمدعلی فارسی هم برای محسن رضایی فیلم ساخت.
قبل از شروع رقابتهای انتخاباتی سال 92 هم گمانهزنیهایی در خصوص کارگردانانی که قرار است برای نامزدها فیلم تبلیغاتی بسازند صورت میگیرد که برخی از این سینماگران و هنرمندان مانند علی معلم، منوچهر محمدی و احمدرضا معتمدی به صراحت این شایعات را تکذیب کردهاند. احمدرضا معتمدی کارگردان فیلمهایی همچون زشت و زیبا، قاعده بازی و آلزایمر ضمن رد شایعه ساختن فیلم برای نامزدها گفته است: «اهل فرهنگ و هنر نباید به سمت سیاست بروند و حتی حمایت خود از یک کاندیدا را هم اعلام نکنند. من معتقدم مشکل فرهنگ از حضور سیاست در فرهنگ نشات میگیرد، حال چطور خودم میتوانم به سمت یک فعالیت سیاسی مانند ساخت فیلم انتخاباتی بروم»؟
وقتی ساسیمانکن خواننده ترانه انتخاباتی میشود
از سوی دیگر، در رقابتهای انتخاباتی دوره گذشته اهالی موسیقی و خوانندهها هم بیکار نبودند و آنها هم با خواندن ترانههایی در انتخابات ایفای نقش کردند. به عنوان نمونه در سال 88 و در اقدامی عجیب و سوالبرانگیز ساسیمانکن خواننده زیرزمینی پاپ، ترانه انتخاباتی مهدی کروبی را خواند که این اقدام حرف و حدیثهای بسیاری را برای این کاندیدا به همراه داشت.
حضور مستقیم هنرمندان در انتخابات مجلس و شورای شهر
یکی دیگر از عرصههایی که هنرمندان را به سیاست پیوند داده، حضور مستقیم آنها در انتخابات مجلس و شورای شهر است. به عنوان مثال در انتخابات مجلس ششم بهروز افخمی کارگردان مطرح سینما نماینده مردم تهران شد یا در انتخابات مجلس هفتم سعید ابوطالب مستندساز که مدتی توسط امریکاییها در عراق زندانی شده بود نمایندگی مردم تهران را بر عهده داشت.
در انتخابات شورای شهر تهران در سال 92 نیز بسیاری از چهرههای هنری اقدام به ثبتنام کردند که نگاه به لیست ثبتنامیها بعضا تعجبآور است. افسانه بایگان در این انتخابات ثبتنام و اعلام کرد از طرف نهاد ریاستجمهوری برای کاندید شدن با او تماس گرفته شده است. علاوه بر افسانه بایگان، چهرههای مشهور هنری مانند امید و امین زندگانی، محمد سلوکی، الهه رضایی، علیرام نورایی، دانیال عبادی، احمد نجفی و چند هنرمند دیگر هم نامزد شدند.
البته، برخی از این کاندیداها در مصاحبههای خود اعلام کردهاند که هدف آنها از ورود در این عرصه، انجام اقدامات سیاسی نیست. شاید به واقع، عدهای از این هنرمندان با اهداف غیر سیاسی اقدام به کاندیداتوری کرده باشند اما باتوجه به فضای سیاستزدهای که در کشور ما حاکم است شورای شهر نیز هرچند ماهیت و ذاتی غیر سیاسی دارد اما تاکنون از گزند این فضای سیاستزده در امان نمانده است. به خصوص شورای شهر تهران که تفاوتهای بنیادینی با سایر شهرها دارد و حضور و نقش سیاسیون در آن پر رنگتر از شورای سایر شهرهاست.
خاصه خرجیهای اهالی سیاست برای اهالی هنر
علاوه بر موارد فوق، جریان وابسته به دولت نیز در سالهای اخیر اقدامات جهتدار زیادی را برای جلب حمایت هنرمندان و وارد کردن آنها با بازیهای سیاسی خود انجام داده است. به عنوان مثال در آذر ماه سال 88 نمایشگاه عکس هدیه تهرانی با موضوع آب و وام 80 میلیون تومانی سازمان میراث فرهنگی که ریاست آن را اسفندیار رحیممشایی تا تابستان 88 بر عهده داشت برپا شد. این حمایتها و خاصه خرجیها انتقاد بسیاری از اهالی رسانه و فرهنگ و هنر را در پی داشت، اما این اقدامات به همین جا ختم نشد.
در اردیبهشت سال 90 تعدادی از بازیگران سینما و تلویزیون با حمایت ویژه جریان وابسته به دولت راهی سفر حج عمره شدند که از میان این افراد میتوان به محمدرضا و ملیکا شریفینیا، حسام نواب صفوی، محمدرضا گلزار، داریوش فرضیایی (عمو پورنگ)، مهناز افشار، الهام حمیدی و نیوشا ضیغمی اشاره کرد. این مساله هم انتقاداتی بسیاری را متوجه دولت کرد اما هیچ تاثیری نداشت و در حج تمتع سال 91 با این که سهیمه حج کشورمان کاهش پیدا کرده بود عدهای از سینماگران مانند ماهچهره خلیلی، رزیتا غفاری، تینا آخوندتبار، سحر قریشی و البته، مادر مهناز افشار با سهمیه مخصوص و حمایت این جریان خاص دولتی عازم حج تمتع شدند.
یک تیر با دو نشان؛ تشکیل بنیاد فرهنگی انتظامی به همراه ثبتنام ریاستجمهوری
موارد اینچنینی در کارنامه این جریان وابسته به دولت بسیار است که در حوصله این بحث نمیگنجد اما نمونه آخر این اقدامات در روز ثبتنام اسفندیار رحیممشایی در انتخابات ریاست جمهوری رخ داد که وی به همراه محمود احمدینژاد و عزتالله انتظامی برای ثبتنام وارد سالن وزارت کشور شد. انتظامی علت حضور خود را اینگونه بیان کرد که برای انجام مراحل تشکیل «بنیاد فرهنگی انتظامی» نزد رحیممشایی رفته بوده و از آنجا به همراه یکدیگر به ساختمان وزارت کشور آمدند! در واکنش به اینگونه حرکات فقط میتوان گفت این اقدامات و سوءاستفادهها از چهرههای مشهور و علیالخصوص پیشکسوت جای تعجب و تاسف دارد.
گروههای فشاری که قواعد بازی را یادآوری میکنند
اقدامات سیاسی چهرههای هنری به این اشکال حضور رسمی محدود نمیشود. در سالهای اخیر و پس از انتخابات سال 88 در چند مورد شاهد مقابله برخی از سینماگران با برخی دیگر از چهرههای سینمایی بودیم که در فیلمهایی از جنس سیاسی به ایفای نقش پرداخته بودند که از این میان میتوان به برخوردهای صورت گرفته برخی از اهالی سینما با علیرام نورایی بازیگر فیلم قلادههای طلا یا فشارهای وارده به امین حیایی بازیگر دیگر این فیلم اشاره داشت.
البته، ماجرا به اینجا ختم نمیشود بلکه درون گروههای سینمایی کشور جریاناتی وجود دارند که با اعمال فشارهای مختلف مانند تهدید به عدم همکاری و ... سایر سینماگران را که به هر دلیلی میخواهند در یک پروژه خاص همکاری داشته باشند درون مارپیچ سکوت میبرند تا به این وسیله اهداف سیاسی خود را تأمین کنند یا حتی با این اعمال فشارها به سایر سینماگران این هشدار را بدهند که اگر میخواهند در این سینما فعالیت داشته باشند باید قواعد بازی را رعایت کنند. با این اوصاف این سینماگران نمیتوانند ادعای مستقل بودن و انجام کار مستقل هنری و غیر سیاسی داشته باشند. آنها حتی اگر به دولت فعلی و بودجه او هم وابسته نباشند به یک مشرب سیاسی وابسته هستند که اتفاقا برای به قدرت رسیدن آن تلاش هم میکنند.
سینمای دولتی و تربیت سینماگر وابسته
استفاده ابزاری از هنرمندان اتفاقی است که در سالهای اخیر بسیار تکرار شده و نامزدها اقدام به یارگیری از جامعه هنری مینمایند و هنرمندان هم به دلایل مختلف اعم از داشتن گرایش سیاسی خاص و یا به امید استفاده از امکانات دولتی در سالهایی که آن نامزد احتمال دارد سکان قوه مجریه را به دست گیرد یا دلایل دیگر در این بازی شرکت میکنند که البته در دورههای قبلی انتخابات شاهد بودیم که این حمایتها تاثیر چندانی روی رأی مردم نداشتند.
نقصانی که در سیستم سینمایی ما وجود دارد و به این مساله دامن میزند آسیبی به نام سینمای دولتی است. سینمای دولتی نیاز به سینماگرانی دارد که بتوانند مطابق با ذائقه دولت فیلم بسازند. دولتی که چهار سال یک بار تغییر میکند و سینماگران هم باید هر 4 سال یک بار دغدغههای خود را با این دولتها تغییر دهند! اصولا سینمای دولتی نیازی به وجود دغدغه در فیلمساز احساس نمیکند، او سفارش میدهد و فیلمساز هم میسازد. نتیجه کار هم فیلمهایی با مضامین بعضا دینی و ملی هستند که نه تنها تماشاگر را ترغیب به دیدن نمیکنند بلکه گهگاه سبب مضحکه هم میشوند.
نتیجه سینمای دولتی این است که هنرمند و سینماگر، محافظهکار و وابسته بار میآید. گاه وابسته این جناح سیاسی و گاه وابسته جناح سیاسی دیگر تا بتواند از حمایتهای مالی سیاسیون برخوردار شود و احیانا به نان و نوا و منصبی هم برسد یا این که حداقل بتواند با خیال راحت و در سایه توجهات حضرات سیاسیون فیلمهای خود را به راحتی بسازد و نمایش دهد. نتیجه کار هم فیلمهایی مبتذل و حداقل خنثی میشود که از نقد جدی و ویژگی اثرگذاری در ساحت فرهنگ و اندیشه این مملکت تهی هستند.
از ادعای مستقل بودن تا ارتزاق از بخش دولتی
از سوی دیگر، کارگردانان و سینماگرانی که در ایام مختلف سال دم از سینمای مستقل میزنند و به سینمای دولتی میتازند و در عین حال، از همین سینمای دولتی ارتزاق میکنند نمیتوانند و نباید در ایام انتخابات جهتگیریهای سیاسی خود را در قالب حمایت از یک کاندیدا به اشکال گوناگون از حمایت رسانهای گرفته تا تبلیغات خیابانی به امید دریافت رانتهای مرحمتی آشکار کنند که متاسفانه این اقدام صورت میگیرد و نقض غرضی جدی بر ادعاهای دوستان است که اتفاقا خودشان هم عمدتا با سرمایه بخش دولتی فیلم میسازند.
هنرمند جزو اقشاری است که باید نگاه فراجناحی به مسایل داشته باشد تا بتواند آنچنان که شایسته نام هنرمند است در مسایل جاری مملکت تاثیرگذار باشد. اگر هنرمند، مستقل و دارای دیدگاه فراجناحی و مطابق با اصول ملی و دینی سرزمین خود باشد میتواند حتی روی سیاستهای دولتی تاثیرگذار باشد.
همانطور که تمام اقشار مردم حق دارند از کاندیدای مورد نظر خود حمایت کنند هنرمندان هم حق دارند این کار را انجام دهند و هیچ منع قانونی برای فعالیتهای سیاسی آنان وجود ندارد. اما سیاستمداران و هنرمندان باید توجه داشته باشند که شان و جایگاه یک هنرمند اقتضائاتی دارد که هنرمندان باید به فراخور این اقتضائات عمل کنند.
نتیجه حمایت صریح هنرمندان از سیاستمداران
البته، این مساله به این معنا نیست که هنرمندان نباید در تحولات اجتماعی و سیاسی کشور خود نقشآفرین باشند بلکه یکی از رسالتهای هنرمندان، نقشآفرینی در این حوزهها و آگاهیبخشی به مردم در خصوص مسایل سیاسی و اجتماعی است که کشور با آنها درگیر است. اما این مساله که سیاستمداران وقتی نزدیک انتخابات میشود به یاد هنرمندان بیافتند و سعی در جلب حمایت و مشارکت آنان داشته باشند و هنرمندان نیز به دلایل مختلف تن به این بازیهای سیاسی و سوءاستفاده از جایگاه خود بدهند راهی دور از صواب و منطق است.
نتیجه حمایتهای صریح هنرمندان از سیاسیون قوت گرفتن هر چه بیشتر سینمای دولتی و انجام کارهای فرمایشی و سفارشی است که نه تنها هیچ فایدهای برای سینمای ایران ندارد بلکه مضر به حال این سینما نیز هستند.