به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» از کرمان؛ زینب اسلام دوست در سومین روز طرح ولایت استانی کرمان در سالن غدیر مجتمع فرهنگی مهدی یاوران قم خطاب به دانشجویان، بیان داشت: ما باید در این مکان مقدس از وجود مقدس نورانی حضرت معصومه (س) بهره مند شویم.
وی با بیان اینکه زمان و مکان از مسائلی است که باید به آن دقت کنیم، گفت: مکانهای مقدسی همانند مسجد النبی و مسجد الاقصی، حرم های ائمه (س) و مسجد جمکران مکانهایی هستند که در آنها دعا مستجاب می شود.
مادر شهیدان مهدی و مجید زین الدین در ادامه افزود: زمانهای مقدس همانند روز جمعه، روز عرفه و شبهای قدر زمانهایی است که درآنها خداوند دعای بندگان را مستجاب می کند و ما باید بسیاری از انوار الهی را جذب کنیم و از الفاظ ائمه(س) بهره برداری کنیم.
اسلام دوست تصریح کرد: زمانی می توانیم امام زمان (عج) را بشناسیم، باید آگاهیهای زیادی را در این زمینه کسب کنیم.
در تربیت آنان همفکر و هماهنگ بودیم
وی با اشاره به اینکه مهدی و مجید هر دو با هم به جبهه رفتند و هر دو شهید شدند؛ خاطرنشان کرد: من و همسرم در تربیت فرندان بویژه در عقاید هماهنگ و همفکر بودیم.
مادر شهیدان مهدی و مجید زین الدین بیا داشت: من و همسرم هر دو در خانوادههای مذهبی به دنیا آمده ایم و پدر شهیدان به شیخ زین الدین مشهور است و از فرزندان شهید ثانی بودند.
اسلام دوست محیط زندگی را یکی دیگر از مسائل تربیتی این شهیدان عنوان کرد و گفت: بویژه تربیت آنها در دوران شاهنشاهی که دوران خفقان و ترویج بی حجابی بود، کار بسیار مشکلی بود و باید مخفیانه آنها را تربیت می کردیم؛ بچه ها فهمیده بودند اگر بخواهند تربیت مذهبی داشته باشند، باید مختفیانه باشد.
وی گفت: شهید مهدی پنج سال از شهید مجید بزرگتر بود و آنها فعالیتهای بسیجی می کردند و سپس جذب سپاه شدند.
مادر شهیدان مهدی و مجید زین الدین با اشاره به یکی از آیات قرآن کریم مبنی بر اینکه آیا مومنانی هستند که با خداوند در جان و مال معامله کنند؛ افزود: مردم از جان و مال خود در برابر اسلام دریغ نمی کنند و خیلی از زنان در آبادان ایستادگی کردند و فعالیتهای زیادی در جبهه انجام دادند.
وی تصریح کرد: داغ فرزند برای پدر و مادر بسیار سخت است، تصور کنید یک روز شهادت دو فرزند را خبر دهند.
اسلام دوست در ادامه افزود: امام خمینی (ره) باعث متدوال شدن جهان اسلام در زمان جنگ شدند.
خاطره ای از شهید زین الدین
شهید مهدی زین الدین یک روز برای شناسایی منطقه به داخل خاک عراق رفته بود، خسته و تشنه بود، نمی دانست چیکار کند در نزدیکی یک سنگرعراقی رسید که خیلی مجهز بودند، دو چای از سنگر ریخته بود که بخورد، اولین چای را می خورد که فرمانده عراقی می رسد و شهید مهدی خیلی خونسرد از سنگر بیرون آمد و فرمانده یک سیلی به او زد و شهید مهدی از دست او فرار می کند و بعد از چند روز در عملیات خیبر فرمانده عراقی را می بیند که جزو اسیران دستگیر شده بود؛ اما شهید مهدی نه تنها او را قصاص نکرد؛ بلکه از او مراقبت هم کرد.