گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ فیلم سینمایی «فرشتگان قصاب» به نویسندگی و کارگردانی سهیل سلیمی و محصول موسسه شهید آوینی در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر به بخش مسابقه این جشنواره راه نیافت. این فیلم که با مجوز فیلم سینمایی برای نمایش در سینما ساخته شده بود در سینماها اکران نشد و پنجشنبه شب به مناسبت حادثه یازده سپتامبر از شبکه اول سیما به نمایش درآمد.
فرشتگان قصاب روایتی از قاچاق اعضای بدن انسان توسط صهیونیستهاست که داستان آن در افغانستان میگذرد. در فرشتگان قصاب شاهد روایتی جدید از حضور امریکاییها در افغانستان و پشت پرده انفجارهایی هستیم که در اخبار تحت عنوان انفجارهای تروریستی از آنها یاد میشود. فرشتگان قصاب که از زاویه گفتمان دینی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران به بیان داستان خود پرداخته در انتخاب سوژه و داستان بسیار موفق ظاهر شده است.
سوژهای خوب و داستانی با ریتم کند
سوژه فرشتگان قصاب اگر چه در مورد قاچاق اعضای بدن است که تا کنون فیلمهای زیادی در این خصوص به ویژه در سینمای جهان ساخته شده است اما با نگاهی متفاوت و از زاویه سیاستها و نقطهنظرات سیاسی ایران به این مساله و همچنین مساله جنگ امریکا و افغانستان و فعالیتهای صلیب سرخ پرداخته است که در این جایگاه، موردی منحصر به فرد به شمار میآید که پیش از این نمونه آن را مشاهده نکردهایم.
فرشتگان قصاب که داستان آن در بازه زمانی یک روز و یک شب تا طلوع آفتاب روز بعد شکل میگیرد، در نیمه اول خود داستانی تکراری و کلیشهای را روایت میکند که ظاهرا قرار است به سختیهای پیش آمده برای مردم افغانستان در نتیجه حضور امریکاییها در این کشور بپردازد و مخاطب را چندان درگیر ماجرا نمیکند. اما اگر مخاطب کمی صبور باشد در اواسط فیلم با ورود دارین حمزه در نقش اشلی یا همان فرشته قصاب ورق برمیگردد و غافلگیری اتفاق میافتد. اینجاست که داستان اصلی رو میشود و مخاطب را همراه خود میکند.
در واقع، در نیمه اول فرشتگان قصاب، ریتم بسیار کند است و داستان به قدری دیر شروع میشود که در نیمه اول مخاطب را درگیر خود نمیکند و احتمالا او را از تماشای ادامه فیلم منصرف میکند که این یکی از نقاط ضعف بسیار مهم فیلم است. کارگردان میتوانست با کوتاه کردن این نیمه ابتدایی و پرداخت بیشتر شخصیتها و داستان در نیمه دوم، فیلم شسته رفتهتر و منسجمتری داشته باشد که متأسفانه این اتفاق نیفتاده است.
نقش زنان در فرشتگان قصاب
نمادپردازی در فرشتگان قصاب با توجه به حضور حسن عباسی به عنوان مشاور فیلمنامه و علایق او به این حوزه بسیار زیاد است. یکی از این حوزههای نمادپردازی به نقش زنان در این فیلم بازمیگردد. در فرشتگان قصاب زن نقش بسیار مهمی دارد و اساسا ستون فیلم بر پایه نگاه به زنان درگیر در معادلات جهانی پیریزی شده است. در این فیلم، سه زن نقش محوری دارند؛ کیسی زن سرباز امریکایی که همسر خود را در حادثه یازده سپتامبر از دست داده و فرزند خود را تنها گذاشته و به افغانستان آمده است اما علاوه بر این که زندگی سختی را دور از فرزند خود سپری میکند به بهانههای کشورش برای جنگ با افغانستان شک کرده و در وضعیت روحی مناسبی به سر نمیبرد.
زن دیگر فیلم، اشلی یا همان فرشته قصاب یک زن پزشک صهیونیست است که در پوشش فعالیت در صلیب سرخ به قاچاق اعضای بدن میپردازد و تسلط او بر فرمانده امریکایی نشانگر تسلط صهیونیستها بر امریکا است. زن سوم گیسو زنی افغانستانی و باردار است که نماد مظلومیت افغانستان به شمار میآید.
از زاویه مادر بودن نیز میتوان به بررسی نقش زنان در این فیلم پرداخت. گیسو نماد زن شرقی مسلمان است که باردار است و از آنجایی که زن نماد سرزمین به شمار میآید انتظار میرفت گیسو زنده بماند تا فرزند او به عنوان نسل آینده افغانستان مظهر حیات این کشور به شمار آید اما گیسو به همراه امریکاییها، صهیونیستها و سایر افغانیهای حاضر در صحنه در اثر انفجار کشته میشود و تنها دختر جوانی که از مدرسه فرار کرده بود زنده میماند که او نیز در اینجا نشانه زنده بودن افغانستان است.
اشلی در این فیلم فرزندی ندارد و این نشانگر انقطاع نسل صهیونیستهایی است که در حال حاضر بر سر جان انسانها معامله میکنند. کیسی هم نماد امریکا و بلاتکلیفی و سرگردانی خانواده و فرزند در جامعه غرب است که چیزی جز استیصال و درماندگی برای این جامعه در پی نخواهد داشت.
نماد دیگر فیلم، ستاره داوود آویخته شده بر گردن اشلی است که در یک پلان بر اثر یک انفجار بر روی گردن او تکان میخورد و نمایش آن بسیار مستقیم و رو اتفاق میافتد و برخلاف فیلمهای هالیوودی که در نمایش نمادهای خود از ظرافتهای بسیاری استفاده میکنند این نمایش نماد از ظرافت کافی برای انتقال غیر مستقیم صهیونیست بودن اشلی بهره نبرده است.
شخصیتپردازیهای ضعیف
علیرغم داستان خوبی که فرشتگان قصاب دارد، شخصیتپردازیها ضعیف است. از فرهاد شوهر گیسو گرفته تا گیسو و اشلی و کیسی و فرمانده امریکایی، کاراکترها در حد تیپهایی آشنا باقیماندهاند و تبدیل به شخصیت نشدهاند. اشلی کاراکتری است که در میان سایر کاراکترها کمتر به آن پرداخته شده و بسیار غلوآمیز به تصویر کشیده شده است در صورتی که نیاز بود پرداخت بهتری در مورد این کاراکتر صورت میگرفت تا هم بیشتر به کمک فیلم بیاید و هم به کاراکتری به یاد ماندنیتر در سینمای ایران تبدیل شود. دیوید فرمانده امریکایی نیز کاراکتری دارای ابهام و تناقض بود و رفتارهای او با نیروهای خودش کمتر به یک فرمانده نظامی شبیه بود.
لهجههای افغانی که گاه ایرانی میشود!
ضعف دیگر فیلم به بازیهای معمولی و حتی ضعیف بازیگران برمیگردد. محمدرضا غفاری نتوانسته به خوبی از عهده نقش یک جوان افغانی برآید و بازی او در حد یک بازی معمولی و نه چندان درخشان باقی مانده است. سایر بازیگران ایرانی کار نیز به جز ستاره پسیانی در نقش گیسو که بازی قابل قبولی دارد، بهتر از غفاری نیستند. علاوه بر این، لهجه افغانی بازیگران ایرانی باورپذیر نیست و حتی راکورد این لهجهها نیز حفظ نشده است و گاهی به لهجه افغانی صحبت میکنند و گاهی به لهجه فارسی ایرانی.
صحنهپردازی کار به خصوص در نیمه اول که مربوط به شهر میشود چندان با فضای افغانستان جور در نمیآید و تصاویر عمدتا در قاب بسته و با رنگ و لعاب هستند و سعی نشده شهرهای افغانستان به صورت واقعگرایانه به تصویر کشیده شوند. مورد دیگر، صحنههایی مانند اسلوموشن حرکت گلوله است که در یک فیلم واقعگرایانه به شدت توی ذوق میزند و آن هم در شرایط حساسی مانند کشتن یک جوان جلوی چشم همسرش خندهدار جلوه میکند.
فرشتگان قصاب فیلم متوسطی است که متاسفانه علیرغم سوژه و محتوای جالب خود نتوانسته در فرم نیز به اندازه انتخاب سوژه موفق باشد و ضعفهای متعددی در فیلمنامه و کارگردانی دارد که اگر بیشتر به آنها توجه میشد اکنون میتوانست یکی از فیلمهای خوب سینمای ایران لقب بگیرد. گذشته از موارد فوق، بهتر بود فرشتگان قصاب که اصولا فیلمی سینمایی است ابتدا در سینما به نمایش درمیآمد و در سینما دیده میشد تا نقد و نظر بیشتری روی آن صورت گیرد.