گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ «شخم در مزرعه» اثری از محسن حسام مظاهری، سردبیر دوماهنامه هابیل است. وی در این مجموعه کوشیده است به عنوان یک دانشجوی علوم اجتماعی پیرامون مهمترین پدیده اجتماعی معاصر خود و روایتهای رسمی و غیررسمی از آن نقادانه تاملات نظری را طرح کند و به تامل پیرامون آنها فراخواند. از منظر دیگر به عنوان علاقهمند و فعال در عرصه ادبیات و فرهنگ موسوم به دفاع مقدس که همدلانه به بیان پارهای از دغدغههای خود در این عرصه پرداخته است. وجود این دو منظر مختلف سبب شده است که مقالات حاضر هم درونمایهای دوگانه یابند. نه به تمامی علمی و مطابق عرف مرسوم دانشگاهی نه صرفا بیان نظرات شخصی فارغ از تاملات نظری.
مقالاتی که در این مجموعه گردآمدهاند، در حقیقت تعدادی از سرمقالههای دوماهنامه فرهنگی سیاسی «هابیل» اند که پیشتر در بازه زمانی آبان1385 تا شهریور1388 در آن نشریه منتشر شدهاند. نخ تسبیحی که این مقالات را به هم مرتبط میسازد، رویکرد نقادانه و بازاندیشانه نسبت به مجموعه ادبیات و تولیدات فرهنگیای است که در سالهای اخیر حول موضوع و مفهوم «دفاع مقدس» توسط سازمانها و نهادهای رسمی و حکومتی تولید و ترویج شده است. رویکردی که کماکان خلا آن محسوس است و در این مقالات کوشیده است ذیل طرح مباحث دوگانه «دفاع مقدس دولتی»، «دفاع مقدس مردمی» گامی در آن راستا بردارد.
دفاع مقدس دولتی، گفتمانی را شامل میشود، ناظر بر آن روایتهایی از دوران جنگ هشت ساله که مطلوب حاکمان و دولتمردان آن سالهاست. در مقابل در دفاع مقدس مردمی، راویان نه منتسبان به نظام سیاسی، بلکه مردماند. به عبارت دیگر دفاع مقدس مردمی، روایت واقعی و عینی جنگی است که «بود» ؛ حال آنکه دفاع مقدس دولتی روایتی است از جنگی که «بهتر است بوده باشد».
در گفتمان دفاع مقدس دولتی، جنگ هشت ساله از سرمایهها و مایملکات نظام جمهوری اسلامی محسوب میشود و این نظام مجاز است از آن در راستای اهداف و نیازهای خود بهره گیرد. یکی از این نیازها تربیت نسل جوان و نوجوان جامعه براساس معیارهای مطلوب انقلاب اسلامی است. از مهمترین ابزارهای دستیابی بدین مقصود، الگوسازی از آن دوران و مردمانش برای نسل امروز است. الگوهایی که به جهت زمانی چندان دور نیستند . پس می توان از منش و دغدغهها و سبک زندهگی آنها الگو گرفت. و اقتضای الگوسازی، شخصیتمداری است. یعنی قابلیت شخصیتی هر شهید برای الگو شدن نسل امروز. همین ویژگیهای شخصیتی شهداست که آنها را از یکدیگر و بعضا از سایرین متمایز میکند. چنانکه شهید سید مرتضی آوینی ، شهید مصطفی چمران و شهید ابراهیم همت را به آقامرتضی، چمران و حاج ابراهیم نسل سوم مبدل کرده است. و لازمه این درخشش و جذابیت نه تنها به ویژگیهای شخصیتی آنان بلکه به نوع روایتی که از آنان میشود نیز بستگی دارد. روایتی که از شهدای مذکور و کسانی اینگونه شده است بیشتر ناظر به سبک زندهگی فردی آنهاست نه صرفا بعد نظامی و اجتماعی سیاسی آنان.
آغاز داستان به سالهای پایانی دهه هفتاد برمی گردد. آنگاه که متولیان «موسسه روایت فتح» به تولید و انتشار محصولات نوشتاری دست زدند. کتابهایی با محوریت خاطرات جنگ با روایت همسران شهدا. روایتی زنانه از همه ابعاد زندهگی شهدا با تمام تفاوتها و اقتضائاتش. البته یکی دیگر از عوامل استقبال بالا به این مجموعه قطعا ناظر به فرم جذاب و بدیع این کتابهاست. کتابهای روایت فتح پیش از آنکه جریانساز باشد خودش محصول مجموعه جریاناتی محسوب میشود که از نیمه دوم دهه هفتاد با شتابی چشمگیر تحولات اجتماعی فرهنگی وسیعی را در جامعه موجب شدند. پر بیراه نیست اگر انقلاب اسلامی را «انقلاب جوانان» بنامیم. جوانان نسل اول و دوم انقلاب اساسا فرصتی برای جوانی کردن نداشتند. جنگ که تمام شد جوانان دیروز به خانه شهر برگشتند و تازه آن هنگام بود که فراغتی حاصل شد تا «واقعیت» بدانها رخ بنماید. چنانکه پیشتر به پدران و مادران و دیگر همنسلان غیرانقلابی آنان نمایانده بود. در سالهای پس از جنگ با ظهور طبقه جدیدی در شهرها مواجه شدیم که سبک زندگی و ارزشهای دیگری از الگویی که در دهه اول انقلاب توسط حاکمیت تبلیغ و ترویج میشد، پیدا کرده بودند. از بین گروههای سنی مختلف، جوانان اصلیترین مخاطب این فرهنگ جدید محسوب میشدند.
تلفیق اخلاق جدید شهرنشینی با فرهنگ نوپدید جوانان بستر مناسبی را برای شکلگیری خرده فرهنگهای متفاوت در بین جوانان فراهم ساخت. بیتردید یکی از مهمترین گونههای خرده فرهنگهای مذکور جوانان را باید ناظر به جوانان مذهبی طبقه متوسط و بالای شهرنشین(با محوریت تهران) دانست. جوانان عضو این خرده فرهنگ را نویسنده «بچه مذهبیهای امروزی» می نامد. بچه مذهبیهای امروزی از طرفی در فرهنگ مدرن و امروزی شهری بزرگ شدهاند و از طرفی پابند وعلاقهمند دین و بعضیهایشان هم علاقهمند به انقلاب اسلامی هستند. و این دو سویه هویت بچه مذهبیهای امروزی اغلب با یکدیگر در تعارضاند. اما بچه مذهبیهای امروزی بر خلاف نسل قبل حاضر نیستند از هیچ یک از این دو بعد هویتی دست بکشند. قرائت بچه مذهبیهای امروزی از اسلام، غیر ایدئولوژیک شده است درست نقطه مقابل نسل اول و دوم انقلاب که قرائت کاملا ایدئولوژیک از اسلام داشتند یعنی یا حسینی بودند یا یزیدی و حد وسطی وجود نداشت؛ کانه بازی شطرنج.
در بررسی گفتمان بچه مذهبیهای امروزی همانطور که با مدل جدیدی ازدینداری روبهروییم. همینطور نیز با مدل جدیدی از انقلابیگری مواجهیم. اساسا نمادسازی و مناسکگرایی از شاخصههای بارز قرائت این خرده فرهنگ از انقلاب اسلامی است. کتابهای روایت فتح را باید نشانهای از این واقعیت دانست که نسل پس از جنگ و بچه مذهبیهای امروزی توانسته است پس از سالیانی که تنها مخاطب بود، حال خود به روایتی متفاوت از جنگ و شهدا دست یابد و یا روایتهای پیشین را به تناسب اقتضائات زمان و نیازهای خود بازتولید و بازروایی کند.
در مجموع نویسنده در تلاشی مجدانه کوشیده است با نگاهی جامعهشناسانه و از دریچه چشم نسل سوم انقلاب ، از روایت دفاع مقدس دولتی انتقاد کرده و مدل روایت مردمی و خصوصا نسل سومی یا همان روایت بچه مذهبیهای امروزی را توصیه و تجویز کند. به نظر میرسد کتاب حاضر در توصیف، تبیین و تجویز مسئله ماهرانه و موشکافانه عمل کرده است.