ایشان در مورد اصول اسلامى و حدود الهى کاملا در مقام دفاع برآمده و موضع گیرىهاى اساسى و حساب شده داشتند. مدارا با همسر ناشایست، بردبارى در قبال ستمهاى حاکمان مستبد و صبر در ناملایمات فراوان زندگى همانند شهادت پدر، نمونههایى از بردبارى آن حضرت(ع) است.
عهدهداری امامت در دوران خردسالی، نخستینبار درباره امام جواد(ع) تحقق یافت؛ سن کم آن حضرت حتی عدهای از شیعیان را درباره مسأله امامت به تردید انداخته بود، این امر از یک سو و رواج و رونق بسیاری از مکتبهای فکری که حمایت مادی و معنوی حکومت وقت را نیز به همراه داشتند از سوی دیگر باعث شد این امر با عقل ظاهربین بسیاری از افراد امری توجیه نشدنی باشد.
پیوسته سئوالات سخت و پیچیده از محضر امام جواد(ع) مطرح میشد و آن حضرت بارها در میدان مناظرات علمی با بزرگان و دانایان آزموده میشد؛ اما امام جواد(ع) در پرتو علم امامت در همه این بحثها و مناظرات علمی با پاسخهای قاطع و روشنگر، هرگونه شک و تردید را درباره پیشوایی خود از بین برد و امامت خود و نیز اصل امامت را تثبیت کرد.
به همین دلیل بعد از امام جواد(ع)، در دوران امامت حضرت هادی (که او نیز در کودکی به امامت رسید) مشکلی ایجاد نشد؛ چرا که برای همه روشن شده بود که خردسالی دخالتی در برخورداری از این منصب خدایی ندارد.
توصیه به صبر و بردبارى
آن بزرگوار صبر بر مصائب را از بهترین صفات نیکمردان قلمداد کرده و مىفرمودند: اَلصَّبْرُ عَلَى المُصیبَةِ مُصیبَةٌ عَلَى الشَّامِتِ بِها؛ شکیبائى بر ناملایمات و مصائب، بر شماتت کنندگان مصیبت زده ناگوار است.
مردى از حضرت جواد(ع) تقاضا کرد که وى را سفارشى بنماید. امام علیه السلام فرمودند: آیا اگر موعظه کنم، آن را پذیرفته و عمل مى کنى؟ گفت: بلى. امام فرمود: تَوَسَّدِ الصَّبرَ، وَاعْتَنِقِ الفَقر؛ صبر را تکیه گاه و پشتوانه خود قرار داده، در رویارویى با فقر و ناکامى آن را در آغوش گیرد.
امالفضل پس از خوراندن سم گریه کرد!
معتصم عباسی از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدینه به بغداد بیاید. امام جواد(ع) در ماه محرم سال 220 هجری به بغداد وارد شد؛ معتصم که عموی امالفضل زوجه حضرت جواد(ع) بود، با جعفر، پسر مأمون و امالفضل بر قتل آن حضرت همدست شدند.
علت این امر این اندیشه شوم بود که مبادا خلافت از بنیعباس به علویان منتقل شود. از این جهت، در صدد تحریک ام الفضل برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خلیفه هستی و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علی الجواد، مادر علی هادی فرزند خود را بر تو رجحان مینهد.
این دو تن آن قدر وسوسه کردند تا امالفضل که نازا بود تحت تأثیر حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحریک و تلقین معتصم و جعفر برادرش، تسلیم شد.
آنگاه این دو فرد جنایتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام(ع) فرستاده تا ام الفضل، آنها را به شوهرش بخوراند؛ امالفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت و از انگورها تعریف و توصیف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در این امر اصرار کرد. امام جواد (ع ) مقداری از آن انگور را تناول فرمود. چیزی نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شدیدی بر آن حضرت عارض گشت.
امالفضل با دیدن آن حالت دردناک در حضرت، پشیمان و گریان شد، اما پشیمانی سودی نداشت. حضرت جواد (ع ) فرمود: چرا گریه میکنی؟ اکنون که مرا کشتی گریه تو سودی ندارد. بدان که خداوند متعال در این چند روز دنیا تو را به دردی مبتلا کند و به روزگاری بیفتی که نتوانی از آن نجات بیابی.
منابع:
1. تحف العقول.
2. اصول کافى، ج 3.