گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ دکتر موسی حقانی، محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در ادامه بحث هفته گذشته در برنامه «هنگام درنگ» با آقایان خسرو معتضد، محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و دکتر یعقوب توکلی، استاد دانشگاه درباره موضوع آلمان گرایی به بحث و تبادل نظر پرداخت.
شکنجه را آلمان ها به ایران آوردند
حقانی: گرایش رضا شاه به آلمان به چه اندازه مبتنی بر واقعیت و به چه اندازه مبتنی بر توهمات و یا تاریخ نویسی انگلیسی ها است؟
معتضد: رضا شاه از نظر خصوصیات از هیتلر، با اوصافی که به گوش او می رسید، خوشش می آمد. یکی از دلایل رضا شاه این بود که هیتلر با کمونیست مخالف بود و همواره از حمله به کمونیست به عنوان یک آفت جهانی یاد میکند. دلیل دیگر رضا شاه نظم و ترتیب ارتش هیتلر بود. نکته جالب این است که ایران از نظر پلیسی هم با آلمان همکاری داشت.
نماینده لوفتانزا در ایران اذعان داشته است که تاریخ تاسیس این شرکت سال 1947 است اما در اصل هواپیماهای این شرکت در سال 1314 پرواز سراسری داشت که از ایران به کابل، چین، روسیه و آلمان پرواز می کرد. در سال 1935 خط هوایی آلمان به ایران می آید.
به کمک آلمان ها اولین شهربانی در ایران تشکیل می شود و شکنجه در ایران عمومی می شود. یکی از وحشتناک ترین شکنجه ها توسط پلیس مخفی آلمان در ایران اجرا می شد.
زندان معروفی که اکنون موزه عبرت شده است را آلمان ها برای ما می سازند. خلاصه این که ایران با آلمان همکاری امنیتی هم داشته است. از سوی دیگر به گفته آقای باقر کاظمی؛ رضا شاه خیلی خوشحال می شد روس ها برنج او را بخرند. محصولات غذایی و گندم ایران مخصوصا املاک سلطنتی که بسیار زیاد بود مشتری اولش آلمان ها بودند. این گرایش رضا شاه از جهات مختلف بود.
اشتباه رضا خان که از سوی انگلیسی ها بخشیده نشد
این گرایش، گرایشی اقتصادی است؛ چراکه آلمان مشتری خوبی است. به عبارتی در جهت منافع شخصی رضا شاه است. اگر رضا شاه به آلمان گرایش داشت؛ چرا از کودتای انگلیسی و ضد آلمانی در عراق حمایت میکند و ستاد جنگ برای کمک به عراق تشکیل میشود؟ این نشان دهنده این است که علاقه چندانی به آلمان نداشته است و این گرایش فقط در چهارچوب منافع خودش و رعب و مجذوبیتی که به انگلستان داشته است، بود.
حقانی: اظهار گرایش به آلمان در شرایطی است که لندن بمباران میشود و رضا شاه تکیهاش به انگلیسیها بوده است و احساس میکند پشتوانه خود را از دست میدهد، و به دنبال تکیه گاه دیگری میگردد. شاید گمان می کند تکیه کاهش هیتلر است. در اینجا دچار اشتباه محاسباتی می شود و همین اشتباه را انگلیسی ها نمی بخشند.
برداشتن رضا شاه بهترین راه برای ماندن انگلیس در ایران!
توکلی: رضاشاه سیاستمدار بود بدنه حکومت و کسانی که با او بودند نیز اصحاب سیاست بودند. انسان سیاسی تمایل به جریان قدرت دارد. در اینجا آنچه که ما در رضاشاه داریم چیزی در حد خوشحال شدن است. قطعا رضا خان همکاری با نیروی پیروز ندارد. لذا وقتی انگلیسیها از رضاخان میخواهند که آلمانها باید از ایران اخراج شوند، بلا استثنا دستور اخراج آنها صادر می شود.
به عبارت دیگر سیستم تمام تلاش خود را میکند که خود را با انگلستان هماهنگ کند. قدرتمند جماعت و سیاست مدار جماعت به سمت جریان قدرت تمایل پیدا میکند. این امری است اکنون هم قابل مشاهده است. این امری عجیب نیست که بعدها انگلیسی ها در تاریخ نگاری به گونه ای نشان دادند که ملت ایران بدهکار است و انگلیسی ها ایران را از شر فاشیسم نجات دادند.
لیدر بلارد در جایی می نویسد که ما برای اینکه بتوانیم ایران را اشغال کنیم و به این اشغال نیاز داشتیم بهترین کاری که میتوان کرد تا جامعه ایران برای حضور ما راضی باشد، برداشتن رضا خان بود. قدرت های جهانی خیلی راحت بر سر هم معامله کردند. در جنگ جهانی دوم همین که هیتلر اراده دارد که به روسیه حمله کند چرچیل تشویق میکند، به عبارتی خود او درگیر نمی شود، اما تمایل دارد آلمانها با روسیه وارد جنگ شوند.
ورود انگلیسی ها و متفقین به ایران برای آنها یک ضرورت استراتژیک و یک تحول اساسی بود؛ چرا که می خواستند از طریق ایران به نیروی نظامی و نیروی انسانی روسی که تجهیزات کافی و منابع اقتصادی لازم را ندارد، خدمات رسانی شود تا ارتش آلمان در سرزمین روسیه درهم کوبیده شود. شاهد هستید که انگلیسی ها وارد سرزمین های شوروی نشدند، درگیر جنگ و مناظره نشدند و فقط امکانات را آوردند اما گمان نمیکردند از میان جنگ وحشتناک آلمان و روسیه ابر قدرت روسیه ظهور پیدا کند.
چرچیل: من با شیطان هم متحد می شوم
حقانی: به نظر بنده رضا شاه در طول سلطنت خود کاری بر خلاف سیاست های انگلیسی ها انجام نداد.
معتضد: در روز 11 تیر ماه سال 1320 حمله بزرگ ارتش آلمان به شوروی آغاز میشود و بلافاصله نطق چرچیل وجود دارد که میگوید هیچ کس به اندازه من نسبت به شوروی و مرام کمونیسم نفرت ندارد، اما امروز به عنوان دوست در کنار روس ها هستم و با شیطان هم متحد می شوم.
اینکه انگلیسی ها وارد شوروی نمیشدند به این دلیل بود که خود شوروی چنین اجازهای را نمی داد. در اندیمشک متخصصین آمریکایی و انگلیسی هواپیما را مونتاژ می کردند و به بندر انزلی پرواز می کرد، در بندر انزلی خلبان های روس تحویل می گرفتند. روس ها به هیچ وجه اجازه نمی دادند انگلیسی ها وارد شوروی شوند.
توکلی: موردی که جنابعالی فرمودید تائید عرض بنده است. زمانی که بحث احتمال حمله آلمان ها به روسیه مطرح می شود استالین مکرر هشدار می دهد. 2 ماه در جریان جنگی که آلمان ها در آن زمان داشتند بسیار طولانی است. آلمان ها از مرزهای شوروی عبور کردند و تا استالینگراد رسیدند. انگلیسی ها تحمل استراتژیک دارند و این نکته بسیار مهمی است.
کسی که از ایران و ایرانی متنفر بود برای شاه ایران تصمیم میگیرد
حقانی: انگلیسی ها رضا خانی که خود بر سر کار اوردند را از موضع دیگری مورد نقد قرار می دادند. پسر شاهرخ در صدای آلمان نیز حملاتی را به رضا شاه دارد. این دو مسئله را چگونه میتوان توضیح داد؟
معتضد: اگر فردی در رادیو آلمان بر علیه انگلستان صحبت می کرد بعد از جنگ اعدام شد، اما شاهرخ بعد از جنگ به ایران آمد. شاهرخ فردی پیچیده است و من نمیتوانم او را توجیه کنم. در زمان منصور مدیر کل تبلیغات می شود و به تمام مملکت فحش می دهد که ایران نوکر انگلستان است و دوباره مدیر کل تبلیغات رزم آرا می شود، مدتی زندانی می شود و... این فرد همواره نقشهای مختلفی داشته است.
بیشترین حملات انگلیسیها به رضا شاه بعد از اشغال ایران است. بعد از اشغال ایران، اول انگلیسی ها به این نتیجه می رسند که با رضا شاه بسازند، صحبت از رفتنش نیست. انگلیسی ها بعد از آن به دنبال برداشتن این خانواده بودند. همواره انگلیسی ها به دنبال تعیین قیم برای ایرانی ها بودند و به این فکر نمی کنند که این ملت، ملت دوره ناصرالدین شاه نیست.
در کتاب بولارد (بعدها استاد دانشگاه هاروارد می شود و به 7 زبان مسلط بود و از ایران و ایرانی متنفر بوده است) نوشته شده است که از من پرسیدند بالاخره چه کسی را انتخاب کنیم و من گفتم پسرش هم به درد نمی خورد. بولارد با فروغی مکاتبه می کند و در نهایت فروغی اعلام می کند با این شاه نمی شود کار کرد و من کنار می روم و شما هر که را خواستید بیاورید. در نهایت به دلیل اینکه ایران نزدیک ترین راه برای رساندن کمک به شوروی بود، ایران را انتخاب می کنند.
روح مقاومت در مردم ایران در هم شکسته شد
حقانی: در جنگ جهانی دوم ما مقاومتی از سوی ارتش ایران نمی بینیم و می خواهم این امر واکاوی شود.
توکلی: ما در جنگ اول 10 سال مقاومت کردیم و در جریان جنگ از جهت نظامی شکست قطعی نخوردیم. در مذاکرات سیاسی و دخالت انگلیسی ها ما شکست خوردیم. در جریان جنگ های دوم برخی از سرزمین ها را پس گرفتیم و دو سال مقاومت کردیم. زمانی که این مقاومت در هم شکست در دوره های بعد عرصه مقاومت ما رو به افول می رود.
با آمدن ناوهای انگلیسی به جنوب دولت ایران تسلیم می شود و هرات را واگذار میکنیم. مقاومت های پراکنده ای که در جنگ جهانی اول صورت می گیرد توسط عشایر و نیروهای مردمی اتفاق می افتد. در جریان حکومت رضا خان برخورد با عشایر صورت گرفت و این امر باعث شد چهره هایی که می توانستند در حوزه دفاع موثر باشند یک به یک سرکوب می شوند در حالیکه حکومت وقت را تهدید نمی کردند. در نتیجه در چنین اوضاعی که اشغال خارجی اتفاق می افتد مردم بیشتر از این رضایت دارند که دیکتاتور رفته است. در این دوره هیچ مقاومت سازمان یافته جدیای صورت نمی گیرد.
روح مقاومت در جامعه ایران در هم شکست. نه ارتش و نه مردم عادی و نه گروههای مختلف اجتماعی هیچ مقاومتی در جریان این جنگ از خود نشان ندادند. من گمان می کنم یکی از دلایلی که بعدها صدام به خود جرأت داد به ایران تجاوز کند توجه به این پیشینه تاریخی بود.
معتضد: من به یک نکته اشاره کنم که خیانت هم بود. در ستاد ارتش ایران افرادی مامور و سخن چین بریتانیا بودند. روز به روز گزارش ارتش ایران بر روی میز ژنرال های انگلیسی بود.
توکلی: در این دوره به دلیل سیاست هایی که اعمال شد روح مقاومت را از جامعه گرفتند یعنی مردم ایران حداقل میزان مقاومت را نیز انجام ندادند.